شناسهٔ خبر: 18757 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

مرادی کرمانی: زبان نویسندگان کودک ما تلویزیونی شده است

هوشنگ مرادی کرمانی نویسنده پیشکسوت و خالق آثاری مانند قصه های مجید و شما که غریبه نیستید از اینکه به گفته او بعد از انقلاب زبان نویسندگان بویژه نویسندگان حوزه کودک و نوجوان، به شدت متاثر از زبان مورد استفاده در رادیو و تلویزیون شده است، اظهار تاسف کرد.

به گزارش «فرهنگ امروز» به نقل از مهر؛ در آستانه ۱۸ تیر روز ملی ادبیات کودک و نوجوان، نشست بررسی جایگاه این گونه ادبی عصرامروز سه شنبه ۱۷ تیر ماه با حضور هوشمند مرادی کرمانی، مصطفی رحماندوست، مجید راستی و جمعی از علاقه مندان ادبیات کودکان و نوجوانان  به همت بنیاد شعر و ادبیات داستانی در محل این بنیاد برگزار شد.

در ابتدای این جلسه هوشمند مرادی کرمانی نویسنده پیشکسوت و خالق آقای چون قصه های مجید و شما که غریبه نیستید در سخنانی گفت: من هیچگاه ادعای نوشتن برای کودکان و نوجوانان را نداشته ام اما از این بابت که سه نسل مختلف از بچه های ۸، ۹ ساله بگیر تا پیرمردهای ۷۰ ، ۸۰ ساله کتابهای من را می خوانند خوشحالم. در واقع از این بابت که کتابهایم مثل سیبی است که همه جور می شود آن را خورد، خرسندم!

مرادی کرمانی سپس به نحوه ورود خود به دنیای نویسندگی اشاره کرد و یادآور شد: سالهای خیلی قبل من با رادیو همکاری می کردم. روزهای پنجشنبه برنامه های رادیو را می نوشتم و روزهای سه شنبه هم برنامه خانواده را. یادم می آید نزدیک عید که می شد عوامل تهیه کننده رادیو به ما می‌گفتند که دم عید است شروع کنیم به تولید برنامه های عیدانه و شاد. من پیشنهاد کردم که زندگی یک پسربچه یتیمی را که در روزهای عید از مادر بزرگش درخواست هایی دارد  و مادربزرگ پیرش هم نمی‌تواند آنها را برآورده کند، در قالب قصه بنویسد که گفتند آخر این چه قصه ای است؟! در ایام عید که نباید مردم را با داستان یک پسر بچه یتیم غمگین کنیم ولی من گفتم که من این قصه را به صورت طنز می‌نویسم. خلاصه دست آخر اجازه این کار را به من ندادند.

وی ادامه داد: البته من نشستم و این قصه را نوشتم که تبدیل شد به داستان «لباس عید» که در واقع نسخه شکل‌گیری «قصه‌های مجید» بود. بعد از این در سال ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۸ من نوشتم و به طور مرتب هر هفته یک قصه می‌نوشتم و کم کم دیدم که قصه‌هایم همه اش مربوط به دوران کودکی بچه ها است و همچنین این نوجوانان هستند که قصه های من را می خوانند. در واقع ورود من به دنیای ادبیات کودکان و نوجوانان به این شکل بود.

نویسنده داستان معروف «خمره» سپس به ویژگی شاهکارهای ادبی حوزه کودک و نوجوان اشاره کرد و افزود: اگر قهرمان‌های داستانهایی مانند «اولیورتویست»، «هکل بریسین»، «تام سایر» و آثاری از این دست را بررسی کنید می‌بینید که اکثر این قهرمانها بچه‌های یتیم بوده‌اند و با فقر و مشکلات عدیده دست و پنچه نرم می‌کرده اند. با این حال بیشتر آنها دارای شخصیت‌های استوار و محکمی هستند هر چند برخی نکات منفی هم در این شخصیت ها است. در هر حال این قهرمانان توانسته اند از سرزمین های مختلف عبور کنند و در واقع به زبانهای مختلف ترجمه شوند و به دست ما برسند.

وی تصریح کرد: میلیاردها نفر در این جهان هستی به دنیا آمده اند، زندگی کرده اند و مرده اند و حتی اسمی هم از آنها باقی نمانده است اما این قهرمان‌های کاغذی در یاد و خاطره ما جاودانه شده‌اند که این حاصل نوعی موقعیت نگری نویسندگان این کتابها به اضافه شخصیت‌هایی است که آنها از قبل با خودبه همراه آورده‌اند و به جرات باید گفت ادبیات کودک و نوجوان روی دوش این آدمها قرار دارد و این در حالی است که هیچ یک از این نویسندگان از قبل قصد ماندگار کردن این قهرمانها و یا جهانی کردن آنها را نداشته اند.

مرادی کرمانی از وفور ترجمه‌های نازل به ویژه در حوزه ادبیات کودک و نوجوان در کشور انتقاد کرد و یادآور شد: علل مختلفی برای تبیین این مسئله که چرا بچه‌ها کتابهای ماها را نمی‌خوانند، مطرح می‌شود. من هم می‌خواهم به چند نکته اشاره کنم قالب آثار ادبیات کودک ما ایدئولوژی زده است و ما همه‌اش خواسته ایم که موقعیت‌هایی را که در انقلاب بوجود آمده بود، به بچه‌ها منتقل کنیم. طبیعی است که اینها بچه‌ها را زده کرده است. ما کم کم دنبال مسائل و سوژه‌های تازه رفته ایم.

وی همچنین گفت: مسئله دیگری که در این خصوص تاثیری منفی زیادی داشته است، ضعف زبان نویسندگان است. زبان داستانی ما متاسفانه زبان جذابی نیست بلکه یک زبان ترجمه ای است و گذشته از آن نویسندگانی که بعد از انقلاب کار کرده اند، همان آنهایی هستند که زبان نوشتاری خود را از تلویزیون یاد گرفته اند نه از کوچه و خیابان و یا از پدربزرگ ها و یا مادربزرگ ها. ما از یک زبان کم واژه رنج می بریم و این باعث افت در کارهای ما شده است. به عنوان مثال از یک زمانی به بعد ما به جای کلمه هدیه از کادو استفاده کردیم که این جای حدود ۱۴ کلمه دیگر از جمله جایزه، مژدگانی و تعداد دیگری واژه را گرفت. همچنین است در مورد کلمه های دیگری مانند بچه بغل، خندان و گریان.

این نویسنده پیشکسوت همچنین گفت: من شخصا کتابهای ترجمه ای را خیلی کم می خوانم و اگر هم می خوانم خیلی از آنها خوشم نمی آید. مسئله دیگر اینکه ما خنده را از بچه‌ها گرفته‌ایم و درواقع فکر می‌کنیم بچه‌های ما، آدمهای کوچولویی هستند که باید به سرعت بزرگ شوند و به همین خاطر است که این همه نصیحت و مسائل اخلاقی را ریخته ایم در نوشته‌هایمان.

نظر شما