شناسهٔ خبر: 22076 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

فلسفه فرهنگ در پی احساس بحران در غرب شکل گرفت

یک دانشجوی دکترای فلسفه در نشست "فلسفه فرهنگ؛ خاستگاه ها و افقهای پیش رو" با بیان اینکه فلسفه فرهنگ در پی احساس بحران فرهنگ در غرب شکل گرفت؛ از تجربه صنعتی شدن و ناخرسندی از فرهنگی که آورده شد. مهمترین واقعه ای که نقش اساسی را در پیدایش فلسفه فرهنگ دارد جنگ جهانی اول است که احساس بحران به اوج خودش رسیده بود.

به گزارش «فرهنگ امروز» به نقل از مهر، ششمین نشست عمومی از سلسله نشستهای پژوهشکده مطالعات فرهنگی روایت با موضوع "فلسفه فرهنگ؛ خاستگاه ها و افقهای پیش رو" با سخنرانی فاطمه طارمی راد عصر دیروز چهارشنبه ۲۶ شهریورماه در محل این پژوهشکده برگزار شد.

دکتر کریمی در ابتدای این نشست گفت: فلسفه فرهنگ از گرایشهای شاخه های جدید فلسفه است که ذیل فلسفه های کاربردی یا فلسفه های مضاف جای می گیرد و به عنوان رشته مستقل از فلسفه بسیار مورد توجه است. مسائل فلسفه فرهنگ امروزه به قدری گسترش یافته که در کنار فلسفه علم، فلسفه دین، فلسفه اخلاق، فلسفه هنر و ... به عنوان یکی از شاخصه های مهم کارآمد و مستقر فلسفه مطرح می شود اما نام این گروه فلسفه و فرهنگ است نه فلسفه فرهنگ، چون گروه فلسفه و فرهنگ می خواهد به مشکلات فرهنگی جامعه ایران که هر روزه به آن دست به گریبان نگاهی عمیق تر، بنیادی تر و در یک کلام فلسفی تر بیندازد.

وی افزود: هرچند به خوبی می دانیم این مسائل نیز ذیل مفهوم کلی فلسفه فرهنگ جای می گیرد البته به ضرورت ممکن است برای بررسی این مسائل لازم باید به مسائل انتزاعی تر فلسفه فرهنگ نیز بپردازیم اما همچنان در خاطر ما خواهد بود که مسئله اصلی فلسفه و فرهنگ، بررسی مسائل روز جامعه با نگاهی فرانگر و عقلانی با استفاده از دانش اساسی و اساتید برجسته  و مؤثر این حوزه در کشور است. اگر فرهنگ همچون هوایی است که تنفس می کنیم امروزه در بسیاری مواقع احساس می کنیم این هوا هوایی سالم و فرح بخش نیست. گاه این را می دانیم و گاه فقط احساس خفگی می کنیم اما نمی دانیم چرا فلسفه فرهنگ با رویکردی نو این مشکلات را برای ما بازگو می کند.

کریمی با اشاره به اینکه فلاسفه را به دو دسته فلاسفه گذشته و فلاسفه آینده تقسیم می کنند، اظهارداشت: بحث فلاسفه گذشته بسیار است اما فلاسفه آینده باید تیغشان در فضائل زمان خود باشد و ارزشهای جامعه خود را نقض کند. فلاسفه به خاطر تفکر نقادی که دارد و قرار است آفریننده ارزشهای نو باشد مسائل انتزاعی تر را مورد بحث ما قرار می دهیم. مسائل مبتلابه اینکه در جامعه با آن مواجهیم و رویکرد نگاه فیلسوفی می توان دید جدیدی که هیچ دانشمند یا جامعه شناسی به غیر از فیلسوف نمی تواند به ما بدهد ما دنبال بحرانهای جامعه هستیم که فیلسوفانه می شود به آن نگاه کرد. مثلا دو هفته قبل مقاله ای از آقای دکتر مسلم منتشر شد با عنوان بحران آب در ایران از نگاه یک فیلسوف که چنین برنامه هایی مدنظر ماست.

دکتر فاطمه طارمی راد دانشجوی دکترای فلسفه هم در این نشست گفت: بحث فلسفه فرهنگ متعلق به آرمان است و تازه شروع شده است. بنابراین فرصت خوبی است که شاید بتوانیم به طور موازی با آنها پیش برویم زیرا که هنوز در سایر فرهنگها حتی در انگلستان جای خود را باز نکرده است. در انگلیسی فقط یک کتاب بنام فلسفه فرهنگ و پراگماتیسم نوشته مورتن وایت نوشته شده آن هم به پراگماتیسم نظر دارد. هربر و زیمل از پایه گذاران فلسفه فرهنگ هستند. بعضی ها معتقدند فلسفه فرهنگ شاخه هایی از فلسفه است اما باید گفت فلسفه فرهنگ عنوانی دیگر برای فلسفه است چراکه فرهنگ اصلی ترین وجه وجوه انسان است و فلسفه فرهنگ در کلیاتش می شود همان فلسفه.

وی با بیان اینکه در تعریف فلسفه فرهنگ و تعریف کلی فلسفه فرهنگ ملاحظات فلسفی در خصوص معنا و مقصود فرهنگ و شرایط فرهنگی و از ظهور و بروز آن مطمح نظر است، گفت: نوعی تحلیلی انقادی فرهنگ است. کرزمن می گوید بررسی دقیق دنیای بی پایانی که انسانها ساخته اند و این دنیای بی پایان فرهنگ است. وظیفه فلسفه فرهنگ این است که به کنه تجلیات فرهنگ و ذات آن پی ببرند و مسائل فرهنگی معیار و مقیاسی برای زندگی خوب باشد. علم، دین، هنر، تکنولوژی، تعلیم و تربیت جامعه حقوق و ... تمام اموری که به انسان مربوط می شود زیر شاخه فلسفه فرهنگ قرار می گیرد. بنابراین فلسفه و فرهنگ از هم جدا نیستند.

طارمی راد با طرح دو پرسش بحث خود را ادامه داد: ۱. از چه زمانی فلسفه فرهنگ به عنوان یک مفهوم مطرح شده ۲. از چه زمانی جای آکادمیک خود را باز کرده است؟ در ۲۰، ۳۰ سال اخیر روتو تیلر و اویکو درباره فلسفه فرهنگ سخن گفتند اما فلسفه و فرهنگ در سال ۱۹۰۰ توسط لودویگ ویتگنشتاین عنوان شد. وی کتابی با عنوان فلاسفه غرب می نویسد که شروع کننده بحث مدون بحث فلسفه فرهنگ بوده است. ریمن در سال ۱۹۱۰ مجله لاگوست را که درباره فلسفه فرهنگ است منتشر می کند.

این دانشجوی دکترا در مورد زمینه ها و خاستگاه های فلسفه فرهنگ گفت: آگاهی از خاستگاه برای شناخت لازم است. آیا این خاستگاه ها تمامی قلبی هستند. در این صورت دیگر نیازی به آن ندارد. چون زمینه ها و خاستگاه های آن در ایران پیش نیامدند.

وی ادامه داد: فلسفه فرهنگ در پی احساس بحران شکل گرفت. از تجربه صنعتی شدن و ناخرسندی از فرهنگی که آورده شد زمینه های آن به چند دسته تقسیم می شوند یک بحث چالشهای نقد فرهنگ که نقش روسو اینجا مهم است. شرایط اجتماعی، احساس بحران و تجربه صنعتی شدن. نیچه، فروید و ... از انحطاط و سقوط مغرب زمین به آن اشاره کردند.

مهمترین واقعه ای که نقش اساسی را در پیدایش فلسفه فرهنگ دارد جنگ جهانی اول است که احساس بحران به اوج خودش رسیده بود. زندگی انسان خودش به مسئله ای تبدیل شده است. بهت و حیرت و ظرفیتی که اعمال انسانی در تخریب زندگی بشر دارد باعث شده که فلسفه فرهنگ به عنوان بحثی اساسی مورد توجه قرار گیرد.

نظر شما