شناسهٔ خبر: 26831 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

گزارشی از یازدهمین پیش‌نشست همایش ملی «حکیم طهران»؛

دست‌نویس‌های آقاعلی مدرس‎زنوزی در کتابخانه‌ی استراسبورگ فرانسه

زنوزی گوبینو چندین کتاب درباره‌ی ایران نوشته است. کتاب «عدم تساوی نژادهای انسانی» که غوغای سیاسی و فکری برپا می‌کند درباره‌ی تأثیر نژاد انسان در فرهنگ اوست و به این لحاظ فکر می‌کند ایران یکی از اصیل‌ترین اقوام دنیا است و ما در مسیر تاریخ خود بین شرق و اروپا و نیز در خاورمیانه که جنبه‌ی مرکزی و مهم داشته‌ایم، بسیاری مسائل در فرهنگ بومی ما اثر مهمی داشته است.

فرهنگ امروز/ فاطمه امیراحمدی: یازدهمین پیشنشست همایش ملی «حکیم طهران» چهارشنبه ۱۰ آذر در سکوت و خلوت با تأخیر یک‌ونیم ساعته در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. با توجه به خبر که قرار بود این نشست با ۵ سخنران باشد، با سخنرانی «کریم مجتهدی» چهره‌ی ماندگار فلسفه و آیت‎الله «غلامرضا فیاضی» رئیس هیئت‌مدیره مجمع عالی حکمت اسلامی به‌ اتمام رسید. در ابتدای نشست «حسینعلی قبادی» معاونت پژوهش پژوهشگاه به سخن پرداخت و سپس مهمانان در ادامه به ایراد سخنان خود پرداختند.

 

حسینعلی قبادی: برای توسعه نیاز به دگرگون دیدن و دگرگون زیستن داریم

یک نکته‌ی مهم که لازم است در ابتدا به آن اشاره کنم این است، ملتی می‌تواند به توسعه برسد که در درجه‌ی اول قدرت و توانایی بازشناسایی عالمانه‌ی میراث‌های خود را داشته باشد. امکان ندارد ملتی به توسعه برسد و تمدن بسازد درحالی‌که قادر نباشد خودش را بشناسد و به دیگران بشناساند.

ایران که سرزمینی است با میراث تمدنی بسیار، فرصتی برای ما فراهم ساخته است که با اتکا به این ذخائر معنوی و فکری بتوانیم به جلو حرکت کنیم و اولین گام برای رسیدن به پیشرفت و توسعه این است که ما بدانیم «که هستیم» و «چه پشتوانه‌ای» داریم.

اما معنای توسعه از یک دیدگاه این است که ما می‌خواهیم از وضع موجود به تعالی حرکت کنیم و برای این حرکت به وضعیت مطلوب نیاز به میراث‌های فکری و معنوی خود داریم و این امر نیازمند دگرگون دیدن و دگرگون زیستن است. زمانی به توسعه دست می‌یابیم که بدانیم «که هستیم»، «کجا هستیم» و «چه داریم».

این همایش جلوه‌ای بارز از حرکت و پیشرفت است. حتی کشورهای پیشرفته که گام‌های بزرگی برداشته‌اند و بسیار از ما جلو افتاده‌اند در دهه‌های اخیر بر میراث‌های معنوی و نیز حوزه‌های فکر و معرفت خود بسیار تکیه دارند.

در مطالعات تطبیقی که داشته‌ام به این نتیجه رسیدم که تفاوت آن‌ها با ما این است که آن‌ها نداشته‌های خود را به عالی‌ترین وجه معرفی می‌کنند، درحالی‌که ما برای داشته‌های خود نمی‌توانیم به معرفی مطلوبی بپردازیم. این نوع نشست‌ها و همایش‌ها گام‌هایی هستند که ما را به مرزهای دانش برسانند؛ زیرا در واقع هویت ملی و دینی به آن کمک می‌کند.

 

آیت‌الله غلامرضا فیاضی: فطرةالله است که انسان را برترین مخلوقات کرده است

خداوند در قرآن می‌فرماید ما انسان را به بهترین صورت آفریدیم و در روایات نیز آمده است که خداوند موجوداتی بالاتر از انسان نیافریده است. در واقع انسان برترین مخلوقات در توانایی و استعداد و زمینه‌های حرکت و تعالی است، اما این انسان مختار و آزاد نیز آفریده شد تا راه خودش را انتخاب کند و از این امکانات و توانایی‌های خدادادی برای رسیدن به قله‌های کمال بهترین استفاده را کند.

حال باید پرسید این موجود چه دارد که به‌وسیله‌ی آن برترین مخلوقات خداوند محسوب می‌شود؟ این امتیاز چیزی نیست جز آن چیزی که تعبیر به عقل می‌شود و گاهی نیز به فطرةالله از آن یاد می‌کنند. فطرةالله همان نوع ساختاری است که انسان را از بقیه موجودات زنده ممتاز می‌کند.

 

انواع ساحت‌های فطرت

این فطرت ساحت‌های متعددی دارد، یک ساحت آن ساحت علم، معرفت و بینش است و این انسان است که می‌تواند با این فطرت الهی به معارفی دست یابد که هیچ موجود دیگری قابلیت دسترسی به آن را ندارد. در این باره مسئله‌ی حیوانات کاملاً روشن است، اما می‌بینیم که وقتی پیامبر به معراج می‌رود، به جایی می‌رسد که جبرئیل ملک مقرب خدا از حرکت باز می‌ماند و در پاسخ می‌گوید که ظرفیت فراتر از آن را ندارد.

خداوند می‌فرماید بالاترین سرمایه‌ها را در وجود انسان قرار دادیم و در زبان قرآن و روایات نیز می‌آید که انسان دارای ساحت‌های مختلفی است. همان‌طور که بیان شد ساحت علم، بینش و معرفت یکی از این ساحت‌ها بود و عقل فعال و زنده نیز یکی دیگر از ساحت‌های فطرت الهی است.

فطرت الهی یک ساحتش بینش‌ها است و ساحت دیگرش گرایش‌ها است؛ یعنی در فطرت ما تمایلاتی است که در موجودات دیگر نیست، مثل تمایل به ایثار؛ اینکه انسان دیگری را بر خود مقدم بدارد و از آن لذت ببرد.

چنانچه در وجود ما انفعالاتی است که در موجودات دیگر نیست، مثل حالاتی که در هنگام عبادت در ما پدیدار می‌شود؛ حالت نورانی و الهی که حاصل لذت بردن از مناجات با خداوند است.

و آخرین ساحت کارهایی است که بر اساس بینش‌ها، انفعالات و گرایش‌ها انسان می‌تواند آن‌ها را انجام دهد و موجودات دیگر به خاطر نداشتن مبادی آن، توانایی آن را ندارند.

اگر این فطرت فعال باشد نام آن عقل است و عقل در روایات ما یعنی آن بُعد خاص انسانی انسان که در همه‌ی ساحت‌ها زنده باشد و اگر این‌چنین بود انسان در این صورت اهل سعادت خواهد بود.

 

کریم مجتهدی: اگر ریشه نباشد رشد و توسعه ممکن نخواهد بود

باید توجه داشته باشیم گاهی‌اوقات باید روحیه‌ی دانشجویی را در خود تقویت کنیم و از ارثیه‌ی قومی و ملی خود استفاده کنیم که به لحاظ اخلاقی لازم است؛ در نتیجه، شنیدن این گفتارها گاه‌به‌گاه برای همه ضروری است.

برای این جلسه می‌خواهم گزارشی از تاریخ قرن گذشته که مربوط به دوره‌ی قاجار و مربوط به این فیلسوف حکیم (علی‌آقا مدرس) است و بیشتر مربوط به گزارش گوبینو (Gobineau) فرانسوی در قرن ۱۹ که کنسول فرانسه در ایران است، داشته باشم. خوب است نظر دیگران را گاهی‌اوقات در مورد خودمان بشنویم.

البته وقتی که شاردن جهانگیر معروف فرانسوی به ایران می‌آید در حدود یک فصل کامل از سفرنامه‌ی خود را به فرهنگ حکمی ایران اختصاص می‌دهد. او از طلبه‌های ایرانی در کتاب خود به‌عنوان فیلسوف نام می‌برد. این سخن نقل‌قول از اوست که سند آن نیز برای پژوهشگران موجود است، در واقع او طلبگی را نوعی فلسفه‌گویی دانسته است.

گوبینو نیز فرانسوی دیگری است که در قرن نوزدهم ۲ بار به ایران می‌آید و به مدت ۵ سال در ایران می‌ماند. این سفرها یک بار در سال ۱۸۵۴ اتفاق می‌افتد که مورخان و تاریخ‌نویسان حساسیت این دوره را می‌دانند. در این زمان مسئله‌ی شرق به لحاظ سیاسی مطرح است و مسئله‌ی «کِریمه» به‌عنوان یک مسئله‌ی مهم سیاسی و به نوعی جنگ بین‌المللی در این دوره است و دولت فرانسه حساسیت را تشخیص داد و یک فرد مطلع و فرهیخته را برای گزارش به ایران می‌فرستد. ایران در آن زمان حالت پشت جبهه را دارد. به عقیده‌ی من گوبینو در یک مأموریت سیاسی اضطراری به ایران آمد.

سفر دوم گوبینو بعد از جنگ است که خود با علاقه به ایران می‌آید؛ زیرا خودش می‌گوید در سفر اول وقتی وارد بوشهر شدم تا به تهران برسم بسیار معذب بودم و پشیمان از قبول این سفر، اما بعد از ۳ سال اقامت در ایران زمانی که می‌خواستم از ایران بروم، گریه می‌کردم. وی در سفرنامه‌ی خود می‌گوید، آن چیزی که در ایران دیدنی بود و چشمگیری استثنایی و باعظمت داشت همان قدرت روحی و حکمت سنتی ایران است که در ادبیات، هنر، اعتقادات، مراسم و... تبلور یافته است.

گوبینو شخصیت عجیبی دارد و درباره‌ی ایران چندین کتاب نوشته است. قبل از سفر به ایران کتاب می‌نویسد با عنوان «عدم تساوی نژادهای انسانی» که غوغای سیاسی و فکری برپا می‌کند. اینکه آیا او به برتری نژادی اعتقاد دارد یا خیر، به طور صریح دیده نمی‌شود، ولی در تأثیر نژاد انسان در فرهنگ او تا حدودی مطلب دارد و آن را مهم می‌داند و به این لحاظ فکر می‌کند ایران یکی از اصیل‌ترین اقوام دنیا است و ما در مسیر تاریخ خود بین شرق و اروپا و نیز در خاورمیانه که جنبه‌ی مرکزی و مهم داشته‌ایم، بسیاری مسائل در فرهنگ بومی ما اثر مهمی داشته است.

به عقیده‌ی این خاورشناس و مورخ فرانسوی، مسئله‌ی عدم تساوی نژاد و اقوام، محرک تاریخ است؛ زیرا تاریخ برای او محل تقابل و تعامل اقوام و محل دادوستد است؛ به طور مثال یک بار از مصر به ایران است و بار دیگر از ایران به مصر یا همین‌طور از آناتولی و سوریه به ایران و بالعکس؛ یعنی تاریخ را با توجه به این دادوستدها و انتقال میراث‌ها از نسلی به نسل دیگر و از قومی به قوم دیگر را می‌خواهد توجیه کند. درست است که گوبینو یک پیش‌داوری دارد، ولی به همین دلیل فوق‌العاده به متفکران ایرانی علاقه‌مند است و اوست که برای اولین بار این مسئله را با جست‌وجو در افکار متفکران دنبال می‌کند و گزارش می‌دهد. گزارش‌های او درباره‌ی ایران به لحاظ سیاسی مهم است و لازم است که سیاست‌مداران آن را بخوانند.

اما کتاب «سه سال در آسیا» کتاب اختصاصی مربوط به ایران است و مهم‌ترین کتاب وی «ادیان و فلسفه‌های آسیای میانه» است که به ادیان و فلسفه‌ها در آسیای میانه پرداخته است که باز هم منظور در ایران است؛ به سنت‌های قدیمی اشاره دارد، ولی آنجایی از نوشتار او مهم و جالب است که با «آقاعلی مدرس‌زنوزی» کار کرده است و مربوط به «از صفویه به عصر جدید» است. در این کتاب از ملاصدرا تا آقاعلی مدرس‌زنوزی اسامی حکمای بزرگ و محقق معرفت عقلانی همگی جمع‌آوری شده است. من می‌توانم این ادعا را ثابت کنم که این بخش از کتاب را علی‌آقا مدرس‌زنوزی نوشته است و در اختیار گوبینو قرار داده است، اگرچه او به این اشاره نمی‌کند. چیزی که او اشاره دارد این است علی‌آقا مدرس‌زنوزی به خواهش گوبینو این قسمت را نوشته است و احتمالاً گوبینو آن را در کتاب آورده است. من شنیده‌ام که حتی دست‌نویس‌های علی‌آقا مدرس در کتابخانه‌ی استراسبورگ فرانسه نگه‌داری می‌شود.

در اینجا ذکر یک نکته مهم است؛ وقتی که فهرست را مطالعه می‌کنیم یک نوع وفاداری به ارثیه دیده می‌شود و به نظر می‌رسد ایرانیان به میراث خود وفادار هستند و نمی‌خواهند از هویت خود دست بردارند و به دنبال این هستند که این هویت مصون بماند. به اعتقاد بنده کسی که هویت خود را بر باد می‌دهد آینده‌ی خود را نیز بر باد خواهد داد. پژوهش درباره‌ی گذشته به این معنا نیست که اسیر گذشته باشیم، بلکه جست‌وجوی امکانات گذشته است برای ساختن آینده؛ اینکه خود و فرهنگ خود را و نقاط ضعف و قوت آن را می‌دانیم و می‌خواهیم پیشرفت کنیم. چه بخواهیم و چه نخواهیم باید هم ریشه را حفظ کنیم و هم آینده را. حفظ ریشه و آینده راه‌حل معقولی است که باید برایمان مسلم باشد. به نظر من اگر رشد نکنیم خطر این است که ریشه را از دست بدهیم و اگر ریشه را نیز نگه نداریم رشد ممکن نخواهد بود.

نظر شما