به گزارش فرهنگ امروز به نقل از تسنیم؛ تالار چهارسو در سومین روز، میزبان نمایش «تقدیربازان» نوشته هاله مشتاقینیا و کارگردانی سیما تیرانداز بود. «تقدیربازان» داستان شش فرد و روابط تنیده شده میان آنان است. شش انسان که در پی یافتن عشق، چیزی جز شکست عایدشان نمیشود.
فارغ از داستان نمایش که مجالی برای آن در این نوشته وجود ندارد، میتوان پیرنگ و طرح آن را با اثری تحسین شده مقایسه کرد که در نمایش «تقدیربازان» بدان اشاره شد: «زنان و شوهران» ساخته وودی آلن.
ساختار لایهای نمایش سیما تیرانداز کاملاً برگرفته از این فیلم وودی آلن است – منهای تکگوییهای شخص آلن. همچون فیلم، نمایش به داستان روابط میان زوجها و جابهجایی روابط زنان و مردان داستان میپردازد. در «تقدیربازان» با وجود ساختار لایهای و غیرخطی، داستان به خوبی پیش میرود، مخاطب خط داستانی را گم نمیکند و روابط به وجود آمده میان افراد – با توجه به مخاطب طبقه متوسط حاضر در سالن – ملموس و قابل باور است. سطح کلام در دیالوگها به محاوره بسیار نزدیک است و از همین رو مخاطب همراه با جریان داستان و شخصیتها موفق میشود با آنان همذات پنداری کند.
علاوه بر نمایشنامه یک دست و تقریباً بدون افت و خیز، آنچه به تیرانداز کمک میکند نمایش با ریتمی مناسب پیش رود، سطح بازی بازیگران است. انتخاب مناسب بازیگران موجب میشود در تعدد شخصیتها و عدم برتری یک شخصیت نسبت به دیگران، بازیگر نیز نسبت به همبازیان خود برجسته نشود.
نبود بازیگر مرکز نیز به شکل قابل تاملی در میزانسن مشهود است. میتوان ادعا کرد که «تقدیربازان» فاقد مرکزیت در صحنه است. چیدمان صحنه به گونهای است که مدام میزانسن از چپ به راست تغییر موضع میدهد و هیچگاه مرکز صحنه محلی برای اجرا نمیشود؛ حتی در صحنههایی که نوعی گشودگی و فاصله مکانی میان بازیگران وجود دارد، بازیگران در چپ و راست صحنه مستقر هستند که میتواند به فاصله عاطفی میان دو شخصیت زن و مرد نمایش اشاره داشته باشد.
صحنه نمایش، دکور قابل تاملی دارد، پلکانی نامتقارن که در چند سطح از اوانسن به سمت انتهای صحنه اوج میگیرد. چنین دکوری به کارگردان این اجازه را میدهد در ابتدا شمایی از داستان چند لایه نمایشنامه را در قالب دکور بروز دهد و در گام بعدی دست به تقسیم وقایع نمایش زند. در سطوح پایینی دکور، شخصیتها در تنهایی خود به سر میبرند و در خود فرو رفتهاند، یا با خود حرف میزنند یا پیغامگیر تلفن آنان را خطاب قرار میدهد. در سطح دوم با آنکه شخصیتها دو به دو با هم روبرو میشوند؛ لیکن فاصله عاطفی میان آنان زیاد است و بیشتر به درگیری میان زوجها اختصاص مییابد و در نهایت در بالاترین سطح روابط کمی نزدیکتر است. با آنکه سردی رابطه میان شخصیتها محسوس است؛ لیکن سعی میکنند به گونهای نسبت به یکدیگر انعطاف به خرج دهند، همانند صحنه قورمهسبزی خوردن لادن وهامان و حتی ترک کردنهامان توسط قصیده. نکته قابل توجه در سطح بالایی وجود تخت است که دال بر عنصر رابطه زناشویی است؛ اما در کلیت اثر، بار کنایی میگیرد، چرا که این تخت هیچگاه رنگ محبت و عشق به خود نمیبیند پس محلی از اعراب ندارد.
اما به زعم نگارنده نقطه قوت «تقدیربازان» در نمایشنامهای است که علاوه بر ادای دین به منبع الهام خود، برخلاف بیشتر آثار از این دست – که توسط نمایشنامهنویسان بانو نگاشته میشوند – جهتگیری زنانه ندارد، نویسنده سعی کرده است نسبت به شخصیتها – بخصوص شخصیتهای مرد – قضاوت نکند و به همه، به یک چشم بنگرد و به نظر میرسد از این مجال موفق بیرون آمده است.
شادی نکته اساسی این است که هیچ یک برای ساخت یک رابطه عاشقانه تلاش نمیکند و همه آنچه قرار است میان دو فرد پیش آید را به جای اینکه خود سازنده آن باشند، به عامل بیرونی سپردهاند.
نظر شما