به گزارش فرهنگ امروز دکتر فروغ پارسا، مولف کتاب، در ابتدا به معرفی کتاب پرداخت و آنرا بخشی از برنامۀ تحقیقاتی طولانیمدت خود دانست و تأکید کرد: تلاش داشتم تأثیرپذیری مفسران شیعی از تحولات فرهنگی و سیاسی سدۀ دهم و یازدهم را نشان دهم.
وی سدۀ دهم و پیدایش صفویان را برای تاریخ تشیع بسیار با اهمیت دانست و گفت: برای نخستین بار در این دوره است که شیعه بهعنوان دین رسمی در یک امپراتوری قدرتمند اعلام میشود. کتاب در سه بخش به تفصیل، تحولات سیاسی و فرهنگی و نیز تفاسیر شیعی را بررسی کرده است. بخش نخست، دورۀ پیدایی و شکلگیری صفویان است که در این دوره، شاه اسماعیل با اتکا به قدرت نظامی قزلباشها، پایههای حکومت خویش را تحکیم بخشید و مهاجرت عالمان شیعی از سرزمینهای دیگر به ایران، موجب ترویج و تبلیغ آموزههای شیعی شد. محقق کرکی از عالمان جبل عامل از جمله مهاجرانی بود که به پیدایی مکتب فقهای جبل عامل کمک کرد. همچنین، تفاسیر این دوره، تحت تاثیر این مکتب، بیشتر گرایش فقهی دارند.
بخش دوم، دورۀ رشد و شکوفایی حکومت صفویان است که شاه عباس روابط سیاسی و اقتصادی را با کشورهای دیگر همچون کشورهای اروپایی گسترش میدهد و دخالت فقیهان در امور سیاسی و مناسبات با اروپاییان را برنمیتابد. در این دوره، حلقۀ علمای حکمتگرا همچون میرداماد و ملاصدرا شکل میگیرد و تفاسیر برجایمانده از این دوره، حاکی از تلاش این عالمان برای ایجاد پیوند و رابطهای بین قرآن و فلسفه است.
بخش سوم، دورۀ ثبات و آرامش صفویان است که آثار علمی فراوانی از این دوره بر جای مانده است. در این دوره با حضور افرادی همچون میرزا محمد امین استرابادی، دیدگاه اخباریگری اوج میگیرد و تفاسیر با این رویکرد نوشته میشود؛ اما میزان اخباریگری در میان تفاسیر این عصر متفاوت است. برای نمونه در تفسیر صافی، علاوه بر احادیث معصومین (ع)، دیدگاههای عرفانی و فلسفی نیز دیده میشود، اما در تفسیر برهان، فقط از روایت استفاده شده است.
در ادامۀ این نشست، دکتر جاناحمدی در بررسی و نقد کتاب بیان داشت: این کتاب میتواند بهعنوان مرجع مناسبی برای استفاده دانشجویان معرفی شود.
وی افزود: قلم خوب و روان کتاب، اطالهآور نیست و خواننده را به ادامۀ مطالعۀ کتاب تشویق میکند. همچنین، کتاب از زیادهگوییها به دور است و حتی در برخی از موارد میتوانسته مطالب بیشتری در زیرمجموعۀ برخی عناوین داشته باشد و مناسب بود که در عنوان کتاب از دورۀ صفویه نیز نام برده میشد.
اطلاعات تاریخی کتاب در برخی موارد دقیق نیست، البته چون مولف کتاب مورخ نیست، نمیتوان آنرا از اِشکالات اساسی کتاب دانست، اما میتوان در چاپهای بعدی آنها را تصحیح کرد. ویژگیهای این سه دوره میتوانست مفصلتر و طبقهبندیشدهتر ارائه شود. همچنین، داشتن یک مقایسۀ آماری بین تفاسیر فقهگرا، حکمتگرا و اخباری در کتاب میتواند مفید باشد. به نظر من شایستهتر بود که پیشینۀ پژوهشِ بسیار کوتاهی که برای این کتاب آورده شده است، کاملتر و مفصلتر باشد و همچنین، وجود یک نتیجهگیری در پایان کتاب، لازم بهنظر میرسد.
دکتر ایازی، منتقد بعدی، در ادامۀ بررسی کتاب تفاسیر شیعی و تحولات تاریخی ایران، از پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بهخاطر برپایی نشستهای نقد کتاب سپاسگزاری کرد و گفت: این کتاب بر خلاف بسیاری از کتابهای تفسیرپژوهی، نگاهی فضاشناسانه و جدید ارائه کرده است.
وی افزود: سادهنویسی کتاب یکی از محاسن کتاب بهشمار میرود و استفاده از آن را مطلوب میکند. دغدغۀ مولف نیز در نشان دادن اثرپذیری مفسر از اساتید و شرایط زندگی و تحصیل، مفید و موثر است و همچنین، جای خالی ارتباطات و چگونگی تبدیل جریانهای تفسیری شریعتمدار (فقهی) به جریان تفسیری کلامی و فلسفی و در آخر به جریان اخباریگری، دیده میشود و میتوان روی ارتباط جریانها بیشتر کار کرد. همچنین، برخی نکات جزیی غیر فنی در کتاب وجود دارد که میشود آنها را اصلاح کرد.
نظر شما