شناسهٔ خبر: 32836 - سرویس کتاب و نشر
نسخه قابل چاپ

نقد و بررسی جلد چهارم کتاب «خواب آشفته نفت»(۲)؛

پیوندی خجسته میان حقوق و تاریخ

فصیحی موحد بدون شناخت نفت بخش اعظم تاریخ معاصر ایران کامل نخواهد بود. عنوان کتاب نشان می‌دهد نفت چگونه خواب آسوده را از ما گرفته و نقش مهمی در تاریخ معاصر دارد. کتاب در واقع پیوند خجسته‌ای میان حقوق و تاریخ است. به‌حق دکتر موحد جایگاه اساسی در تاریخ‌نگاری نفت ما دارد، ما باید ورود ایشان به تاریخ را بسیار مغتنم بشماریم.

فرهنگ امروز/ فاطمه شمسی: سی‌وپنجمین نشست خانه‌ی نقد کتاب با موضوع نقد و بررسی جلد چهارم کتاب «خواب آشفته نفت» (از قرارداد دارسی تا سقوط رضاشاه) با حضور دکتر محمدعلی موحد (نویسنده اثر)، دکتر کریم سلیمانی و دکتر سیمین فصیحی، در سرای اهل‌قلم مؤسسه خانه کتاب برگزار شد. آنچه می‌خوانید سخنان دکتر فصیحی در نقد کتاب و پاسخ دکتر موحد به آن‌هاست.

 

فصیحی: خوانش موحد به نوعی کشف تاریخی است

من تخصصی در حوزه‌ی نفت به طور خاص ندارم، اما مصاحبت استاد موحد را غنیمت شمردم و از منظر تخصص خودم (تاریخ‌نگاری دوره‌ی معاصر) نکاتی را عرض می‌کنم. اولاً باید خاطرنشان کنم که اتفاقاتی مانند این نشست‌های تخصصی در نقد کتاب در این آشفته‌بازار و بحران روند کتاب‌سازی‌هایی که صورت می‌گیرد بسیار جای قدردانی دارد.

بدون شناخت نفت بخش اعظم تاریخ معاصر ایران کامل نخواهد بود. عنوان کتاب نشان می‌دهد نفت چگونه خواب آسوده را از ما گرفته و نقش مهمی در تاریخ معاصر دارد. دکتر موحد از منظر حقوقی به این مسئله پرداخته است و کتاب در واقع پیوند خجسته‌ای میان حقوق و تاریخ است. به‌حق دکتر موحد جایگاه اساسی در تاریخ‌نگاری نفت ما دارد، ما باید ورود ایشان به تاریخ را بسیار مغتنم بشماریم. شاید ایشان خود را مورخ ندانند، اما در حوزه‌ی تاریخ‌نگاری کارهای مهمی انجام داده‌اند و بالطبع این حوزه استلزاماتی را بر ایشان تحمیل کرده و می‌کند. قدرت استدلال منطقی که در کتاب به چشم می‌خورد در کنار جرئت اخلاقی و نثر گیرا و دانش عمومی از ایشان مورخی گران‌قدر ساخته است.

در تحقیقات تاریخی، پیشینه‌ی علمی، فرهنگی، سیاسی و شخصی نویسنده یا مورخ بسیار مهم است، اینکه آقای موحد با چه عقاید و اطلاعاتی به سراغ تاریخ رفته‌اند. مروری بر کارنامه‌ی ایشان نشان‌دهنده‌ی درد و داغی است که نویسنده در این حوزه دارد، ایشان تاریخ‌نگاری نفت ما را به جایگاهی بلند رسانده‌اند. از جمله نوآوری‌های ایشان، تأسیس درس «تاریخ نفت» در دروس دانشگاهی ما بود. آنچه در این کتاب مشاهده می‌شود در واقع نوعی تصحیح حافظه‌ی تاریخی نیز هست. در تاریخی که هم ایدئولوژی‌زده و هم به شدت سیاست‌زده است، وجود اغراض و سوءنیت‌ها و یا تقدیس کردن‌ها بسیار رواج داشته و اجتناب‌ناپذیر می‌باشد که این به نوعی موجب تحریفات تاریخی شده است؛ در واقع ما حقایق‌نگار تاریخی کم داشته‌ایم. در بررسی این کتاب چه به لحاظ فرمی و چه به لحاظ محتوایی امتیازات بسیاری می‌شود برشمرد؛ تلاش‌ها و وسواس‌های تقدیرآمیز ناشر موجب شده تا کتاب از ظاهری شکیل و با کیفیت چاپ بالا برخوردار باشد. به لحاظ محتوایی در این کتاب برهه‌ای از تاریخ، از قرارداد دارسی تا الغای آن که منجر به قرارداد دیگری در ۱۹۳۳ می‌شود، از منظری حقوقی بررسی شده است. یکی از امتیازات کتاب، تمرکز بالا بر روی مذاکرات و مفاد قراردادهاست.

 همچنین این کتاب به ارائه‌ی چشم‌اندازی از تاریخ نفت ما می‌پردازد، اینکه ما در زمینه‌های مختلفی در حوزه‌ی نفت جزو اولین‌ها بودیم. اما سؤالی که باید در اینجا مطرح شود این است که این کتاب چه افزوده‌ای بر تحقیقات پیشین دارد (زیرا در باب این حوزه پیش از این هم شاهد کارهای پژوهشی بوده‌ایم)؟ از نظر من کار استاد در این کتاب نوعی کشف تاریخی است. من معتقدم کار مورخ کشف واقعه‌ی تاریخی است که در انبوه لایه‌های تاریخ پنهان شده است. خوانش ایشان از واقعیت‌های تاریخ نفت را می‌شود نوعی کشف تاریخی قلمداد کرد. آنچه کار استاد را برجسته می‌کند، تأکید بر این نکته است که این انگلستان بود که بر لغو قرارداد اصرار ورزید و گویا دولتمردان این نکته را به فراموشی سپرده‌اند. نحوه‌ی خوانش دکتر و تأکید ایشان بر خواست انگلستان است که کارشان را تبدیل به کشف کرده است؛ این خوانش بسیاری از داوری‌ها و قضاوت‌های تاریخی ما را در حوزه‌ی نفت زیر سؤال می‌برد. ایشان با کاوش در منابع متأخر نشان دادند که این داوری که لغو و انعقاد قرارداد دارسی مخلوق سیاست انگلستان و سناریوی از پیش تعیین‌شده بوده، غلط است. ضمن اینکه این کتاب به نوعی در مورد چهره‌های تاریخی انگلیسی و ایرانی به افشاگری پرداخته است. در این نقطه در پاسخ به سؤال بالا باید بگویم که کار استاد قطعاً دارای مزیت و افزوده نسبت به تحقیقات پیشین است.

همچنین ایشان به نقد تاریخی در حوزه‌ی منابع هم پرداخته‌اند و بسیاری از چهره‌های تاریخی که مورد غرض‌ورزی قرار گرفته و یا تقدیس شده‌اند، به کناری زدند و با صداقت و نگاهی بی‌طرفانه به نقد داوری‌های معمول پرداخته‌اند. ایشان همچنین در مدارک تاریخی نیز به کاوش و نقد پرداخته‌اند. رویکرد تطبیقی ایشان در تطبیق منابع و روایت‌های متناقض در مورد چهره‌های تاریخی در قسمت‌هایی به ما نشان می‌دهد که برخی چهره‌ها که در منابع تاریخی از آن‌ها به انصاف یاد شده، چندان منصف نبوده‌اند و تبعات منفی برای تاریخ ما به همراه داشته‌اند.

از جمله مشکلات حوزه‌ی پژوهش‌های تاریخی، نبودن دغدغه و عدم وجود مسئله و سؤال در تاریخ‌نگاران و پژوهندگان تاریخ است و در نتیجه پژوهش‌ها هیچ راه‌حل و یا پاسخی را دربرندارند. اولویت‌های یک مؤلف را مشکلات جامعه تعیین می‌کند؛ مسئله‌ی نفت برای ما موضوع روز و معضلی است که همچنان شاهد تبعات آن هستیم، چنان‌که موجب به وجود آمدن استبدادی به نام استبداد نفتی در ایران شده است. از امتیازات دیگر، نشان دادن آن فضای استبدادی است که می‌توان انعکاس آن را در کتاب دید، اینکه چگونه استبداد سیاسی، فرهنگ سیاسی را در سطوح روشن‌فکری ما ایجاد می‌کند. این کتاب نشان می‌دهد که کسانی مثل تقی‌زاده چگونه تحت تأثیر جو حاکم در برابر استبداد رضاشاهی دم برنمی‌آورند. خوانش کتاب از فضای حاکم در آن برهه‌ی تاریخی، ذهن مخاطب را با پدیده‌ی «روشن‌فکر» و مفهوم «روشن‌فکری» در ایران درگیر می‌کند.

در پایان مایلم از نویسنده‌ی محترم چند سؤال بپرسم و چند پیشنهاد ارائه دهم. اول اینکه در جایی از کتاب، مذاکرات نفت را در ۳ مرحله‌ی تاریخی تقسیم کردید؛ من در مرحله‌ی نصرت‌الدوله و مرحله‌ی بعدی که آرمیتاژ اسمیت است تفاوت چندانی ندیدم، چه تفاوتی در این دو مرحله دیدید؟ چون از نظر من این دو مرحله می‌توانست یکی قلمداد شود. از ۲۰ فصل کتاب، ۶ فصل به روی کار آمدن رضاشاه و بحث کودتا اختصاص داده شده است، محورهای کتاب در برخی از این فصل‌ها ربط مستقیمی به نفت ندارد و حاوی مطالب تکراری تاریخی است که در منابع دیگر هم آمده است. به نظر من در ابتدای این کتاب بهتر بود یک تاریخ‌نگاری نفت در ارتباط با قرارداد دارسی می‌داشتیم، اینکه چه حقوق‌دانانی در این زمینه به کار پرداختند، جا داشت که یک فصل به این موضوع اختصاص داده می‌شد. همچنین در پایان کتاب، بخشی مجزا به‌عنوان کتاب‌شناسی (bibliography ) نیامده است، هرچند در پاورقی‌ها به منابع اشاره شده است. در بخش‌هایی از کتاب برای مطالب آورده‌شده، ارجاعی داده نمی‌شود و ظاهراً فراموش می‌شود. در بخش اسناد و منابع، همچنان باید از اسناد و منابعی نمونه می‌آوردند و نیاوردند؛ برای مثال، اسناد مربوط به مطبوعات اروپا که در بخشی از کتاب از آن بحث می‌شود و پاره‌ای از اسناد مربوط به مطبوعات داخلی در مورد انعقاد قرارداد دارسی.

 

محمدعلی موحد: سیاست، اقتصاد و فرهنگ ما نفت است

من از مباحث حقوقی به نفت وارد شدم، چون تخصص و تحصیلات من حقوق است. نفت بااینکه در همهچیز ما نفوذ دارد مغفول مانده است، مانند هوا که آن را نمی‌بینیم اما با آن زنده‌ایم. در جواب دکتر فصیحی آنجایی که گفتند من بر خواست انگلیسی‌ها در تغییر قرارداد تأکید کردم، باید بگویم درست است، اما این با «تئوری توطئه» ارتباطی ندارد، البته نمی‌گویم توطئه نیست، همه مربوط به مذاکره است، مذاکره یک فن است، اینکه انگلیسی‌ها در پارلمان خود چه چیزی در مورد ایران گفته‌اند و چه تصمیماتی گرفتند و ما نمی‌دانستیم، بی‌خبری ما را می‌رساند، این توطئه نیست. در مورد تقسیم مراحل که مطرح شد، من مراحل را برای این تقسیم کردم که خواننده بداند حرف دقیقاً یکی بوده است و همچنین آدم‌های جداگانه‌ای در مقاطع جداگانه آن را مطرح کرده‌اند. اینکه در جایی گفتید مباحث تکراری آمده که در منابع دیگر هم آمده، دلیل این بوده است که من سال‌ها پیش این مباحث را مطرح کردم و نوشتم، بسیار پیش‌تر از کتاب‌هایی که شما ارجاع دادید، بسیاری از مسائل را من برای اولین بار مطرح کرده بودم و بعد از من بود که اساتید دیگر به سراغ اسناد رفتند و ترجمه کردند. همچنین ارائه‌ی فکت تاریخی دلیل آن نیست که من آن‌ها را از روی کتاب دیگری برداشته‌ام.

 در مورد ارجاعات، من در ارجاع دادن کمی امساک دارم و هرگز مطلبی را بدون سند نمی‌آورم. همچنین در مورد مطلب دکتر فصیحی که گفتند از حقوق‌دانانی که پیش از من وارد این حوزه شدند سخنی نیامده است، من از فؤاد روحانی در جلد اول «خواب آشفته نفت» یاد کردم. این کتاب قرار بود برای صدمین سال صنعت نفت آماده می‌شد، اما چاپش آن‌قدر طول کشید که من دیگر رهایش کردم، حتی قسمتی را از آن بیرون کشیدم و شاید در قالب کتابی جداگانه در آینده تحت عنوان «ابوالهول و هفت‌تنان» چاپ کنم. جناب سلیمانی گفتند که من در پیشگفتار تز خود را ارائه نکردم. من پیشنهاد می‌کنم که ایشان مقدمه را مجدداً بخوانند، تز من در آنجا آمده است، اینکه نفت در همه‌چیز ما نفوذ کرده است، سیاست، اقتصاد و فرهنگ ما نفت است. نمی‌شود راجع به توسعه‌ی ایران نوشت و نفت را در نظر نگرفت؛ من مدعی هستم تمام مباحث که در کتاب آوردم اعم از سیاسی و قراردادها همه و همه در ارتباط مستقیم با نفت بوده و هست. من مبحث نفت را با بیماری هلندی مقایسه می‌کنم، چون نفت فساد می‌آورد و مانع دموکراسی می‌شود، این نظر را دیگران هم داده‌اند، اگر پول نفت نبود رضاخان نمی‌توانست حکومت کند، اگر آن پول نبود اصلاً کودتا راه نمی‌افتاد و آن پول دست انگلیسی‌ها بود.

 

 

 

نظر شما