شناسهٔ خبر: 33763 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

تبعیض جنسیتی در اهدا جوایز ادبی و صنعت نشر انگلستان

نتایج تحقیقات درباره برندگان 6 جایزه ادبی مطرح جهانی توسط «نیکولا گریفث» نشان داده است داستان‌هایی که تمرکز آن‌ها بر راوی مرد باشد بیشتر شانس کسب جایزه را داشته‌اند؛ این بررسی‌ داده‌ها از تبعیض جنسیتی شدید در صنعت نشر انگلستان حکایت دارد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ «نیکولا گریفیث» نویسنده انگلیسی – امریکایی که خود تا کنون جوایز ادبی متعددی چون «جایزه نبولا»، «جیمز تیپری»، «جایزه جهان فانتزی» و ۶ جایزه از «جایزه ادبی لامبدا» را از آن خود کرده است، در تحقیقاتی، برندگان «پولیتزر»، «من بوکر»، «جایزه ملی کتاب»، «جایزه ملی حلقه منتقدان» و «جایزه هوگو و نیوبری» را از منظر جنسیت برندگان و قهرمانان داستان‌ها مورد بررسی و کنکاش قرار داده و دریافته است که به عنوان مثال در جایزه ادبی «پولیتزر» از هر ۱۵ کتاب برنده جایزه، هیچ کتابی که با محوریت زاویه دید یک زن و یا دختر نگاشته شده باشد وجود ندارد.

بنا بر تحقیق این نویسنده زن انگلیسی، در جایزه «بوکر» نیز بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۴ میلادی، ۹ کتاب نوشته مردان درباره مردان، ۳ کتاب نوشته زنان نویسنده درباره مردان، ۲ کتاب از نویسندگان زن با محوریت قهرمانان زن و تنها یک کتاب نوشته زنان درباره مردان و زنان برنده شده‌اند.

همچنین بررسی‌ها نشان می‌دهد که «جایزه ملی کتاب امریکا» در همان دوره زمانی، ۸ رمان نوشته مردان با شخصیت محوری مرد، ۲ کتاب نوشته نویسندگان زن با قهرمان‌های مردانه، یک کتاب به نویسندگی یک مرد درباره هر دو جنسیت، ۳ کتاب نوشته خانم‌ها درباره هر دو جنسیت و تنها ۲ کتاب تالیف زن به شخصیت محوری زن را انتخاب کرده است.

«گریفیث» در بخشی از تحقیقات خود نوشته است، «به سختی می‌توان از این نتیجه اجتناب کرد که در جوایز ادبی، هنگامی که پای اعتبار و تاثیرگذاری بیشتر و نیز جوایز مالی کلان‌تر در میان باشد، رغبت کمتری برای انتخاب نویسندگانی که محور داستان‌های آن‌ها زنان هستند وجود دارد. این موضوع می‌تواند به این دلیل باشد که نویسندگان زن خودسانسوری می‌کنند و یا آنانی که درباره ارزش‌های ادبی داوری می‌کنند زنان را مخوف، ناخوشایند و یا کسل کننده تصور می‌کنند. به هر دلیل که باشد به یقین نتایج این تحقیقات نشان می‌دهد که نگاه زن‌ها (در ادبیات غرب) بی‌ارزش و غیرقابل توجه تلقی می‌شود.»

این نویسنده و محقق همچنین این پرسش را مطرح می‌کند که «سازمان‌های ادبی (در غرب) کتاب‌هایی با شخصیت‌های محوری زن‌ها را نمی‌پسندند. اما چرا؟» و سپس خود پاسخ می‌دهد، «پاسخ مشخص است. صدای زنان شنیده نمی‌شود. زنان نیمی از جامعه فرهنگی ما را تشکیل می‌دهند و اگر صدای نیمی از بزرگسالان در فرهنگ ما شنیده نشود، نیمی از تجربیات نادیده گرفته شده و آموزه‌های آنان منتقل نمی‌شود.»
بررسی‌های «گریفیث»  در مجله «امسلکسیا»، نشریه‌ای برای زنان نویسنده، افشا کننده «اشغال خاموش مشاغل سطح بالا توسط مردان» در صنعت نشر انگلستان است.

«دانوتا کین»، کارشناس مسائل نشر بر همین مبنا این نکته را مطرح کرده است که از سال ۲۰۰۸ به بعد «چگونه در سه سازمان بزرگ انتشارتی انگلستان زنان در سطح مدیرتی بالا، کنار گذاشته شده و در یکایک این موارد توسط مردان جایگزین شده‌اند.»
«کین» می‌گوید که «هلن فریز» مدیرعامل انتشارات «پنگوئن» در سال ۲۰۰۹ بازنشسته شد، «گیل ریباک»، مدیر و مدیر اجرای انتشارات «رندوم هاووس» در سال ۲۰۱۳ به تدریج از مقام خود کنار گذاشته شد و «ویکتوریا بارنسلی» در انتشارات «هارپرکالینز» جای خود را به «چارلی ردماین» داد. اخیرا نیز اعلام شده است که «اورسولا مکنزی»، مدیر اجرای همین انتشارات تا ماه جولای باید از مقام خود کنار رود و جای خود را به «دیوید شلی» بدهد.

«کین» همچنین به نقل از «دوتی ایروینگ»، مدیر روابط عمومی «کلمن گتی» می‌افزاید، «بعضی بیانات این گونه مطرح می‌کند که این رویکرد نوعی تغییر نسلی است. تمامی آن‌ها در دهه ۸۰ میلادی برای رسیدن به مدارج بالا تلاش کرده‌اند و اکنون در سنین بازنشستگی هستند؛ اما با وجود حضور نیروی کار عظیم زنان در سطوح مختلف صنعت نشر انگلستان، چرا به جای زنان بازنشسته، از میان دیگر زنان کسی انتخاب نشده است؟ من نسل بعدی از نان را نمی‌بینم که اجازه ورود داشته باشند؛ این یک حقیقت است هرچند تلخ یاشد.»

این کارشناس نشر انگلستان به گزارش اخیر «بوکسلر» مجله خبری انگلیسی درباره صنعت نشر اشاره می‌کند که به عنوان مثال ۸۰ درصد کارکنان انتشارات «پن مک‌میلان» را زنان تشکیل می‌دهند با این وجود، سقفی نامرئی مانع رسیدن آن‌ها به مدارج بالای تجارت کتاب می‌شود. همان گزارش به این موضوع اشاره می‌کند که در غول انتشاراتی «هچت انگلیس» ۶ زن مدیریت ادارات تابعه را بر عهده دارند و در «پنگوئن رندوم هاووس» ۵ زن، و این خود نیز نشان دهنده حضور اقلیتی زنان در پُست‌های بالا در صنعت نشر است.
وی همچنین یکی دیگر از مسائل پیش رو در انتخاب مدیران مرد در صنعت نشر و رویکرد مدیریت سنتی در این حوزه را این مسئله می‌داند که زنان تقربا بزرگترین گروه از کتاب‌خوانان را تشکیل می‌دهند و بر همین اساس ایجاب می‌کند که کتاب‌های بیشتری درباره این بخش از جامعه تولید شود؛ این موضوعی است که با حضور زنان مدیر بیشتر امکان‌پذیر است.

او می‌افزاید: امروزه با موفقیت‌های خوب زنان در ادبیات مواجه هستیم و به دلیل این که هر ناشری با محدودیت ۲ تا ۳ کتاب برای معرفی به جوایز ادبی مهم مواجه است، دیده شدن بیش از پیش آن‌ها ایجاب می‌کند در ارسال عناوین میان مردان و زنان توازن رعایت شود.

«کین» با اشاره به نتایح تحقیق «گریفیث» درباره جوایز ادبی نیز به نشریه «گاردین» گفته بود که، این مسئله در بازار کتاب یک مشکل واقعی است؛ این که ما چگونه با این به‌اصطلاح «خانواده» نشر انگلستان کنار می‌آییم.»

این کارشناس حوزه نشر تصریح می‌کند، «ما تقریبا با تعصبی فرهنگی درگیر شده‌ایم که علیه زنان و علیه خانواده نشر است. وقتی موضوع جوایز ادبی مطرح می‌شود نباید تعصبات فرهنگی را پیش بکشیم. نمی‌خواهم بگویم که مردم درباره تبعیض متعصب شده‌اند اما، نوعی تعصب ذاتی در ما وجود دارد. و این مسئله می‌تواند بیش از مردان برای زنان بد و حتی شاید بدتر باشد. این مشکل را در تمام وجوه قضاوت‌هایی که دارم دیده می‌شود.»

«نیکولا گریفیث» که خود برنده چندین جایزه ادبی برای تالیفاتش بوده است با این نظر موافق است و می‌گوید، «چطور چنین فقدان توازن تکان دهنده وجود دارد حتی زمانی که چندین داور زن نیز کتاب‌ها را قضاوت می‌کنند؟ خب، به نظر من در وهله نخست به این که چه کسی داوری را بر عهده دارد، برنمی‌گردد. موضوع درباره فرهنگی است که در جریان آن قرار داریم و به خود ما و همه ما بازمی‌گردد؛ درباره زنان و مردان. فرهنگی که همچنان نویسندگان مرد را نویسنده می‌داند و زنان نویسنده را زن نویسنده می‌نامد و نه نویسنده. فرهنگی که دورنمای نگاه مردان را همچنان دورنمایی واقعی و استاندارد می‌شناسد و صدای زنان را همچنان جزئی فرض می‌کند.»

وی می‌گوید برای بار نخست که به عنوان نویسنده مشغول به کار شد، به این فقدان تجانس در برندگان ادبی پی برده‌است. او در گفت‌وگویی با «گاردین» می‌افزاید، «البته در دهه ۹۰ بود که در ساختار نشر خوش‌بینی‌هایی به وجود آمده بود ـ حداقل در آمریکا. آن موقع کتاب‌هایی نوشته زنان و یا درباره آن‌ها آغاز خوبی داشتند و من فکر می‌کردم بهتر هم خواهد شد.»

این نویسنده انگلیسی ـ امریکایی ادامه می‌دهد: «با این وجود، پس از آن دورنمای نشر تغییر کرد (در مالکان بنیادها، موسسات و زنجیره‌های نشر). این موضوع موجب نوعی کمیابی شد ـ تعداد کمتری از ناشران و سرویراستاران با ذائقه‌های شخصی و تعداد کمتری از نویسندگان توسط ناشران معرفی شدند و تعداد خریداران کمتری در کتاب‌فروشی‌ها دیده شدند و نقدهای کمتری منتشر شد. چنین وضعیتی رفتارهای محافظه‌کارانه‌ای را پیش آورد.»

با تمام این تفاسیر، «گریفیث» نتایج گزارش خود را موجب «ناامیدی بیشتر» نمی‌داند و بیشتر به آن به عنوان «مشکلی که باید حل شود» نگاه می‌کند. از همین رو، یک گروه تحقیقاتی درباره زنان در حوزه کتاب هم‌اکنون به بررسی‌های سالانه درباره توازن جنسیتی در نقد ادبی می‌پردازند؛«گریفیث» از دیگران نیز خواسته است تا به او بپیوندند و در تحلیل و بررسی داده‌ها درباره جوایز مشارکت کنند.

وی تاکید می‌کند، «آیا می‌توانیم اوضاع را درست کنیم؟ البته که می‌توانیم. این حُسن داده‌های نمودار شده است: مردم آن را می‌بینند و وقتی ببینند نمی‌توانند از محتوای آن فرار کنند.»

او امیدوار است بتواند دیگر ژانرهای ادبی و جوایز بیشتری را رصد کند و از دیگر وجوه نیز به نتایجی دست یابد؛ این که «کدام کتاب‌ها برای جوایز ارسال می‌شوند، کدام کتاب‌ها فروش مداوم داشته‌اند و کدام کمتر تجدید چاپ شده‌اند ... چه کسی چه کتابی را می‌نویسد و آن را برای ناشران ارسال می‌کندو چند کتاب نوشته شده توسط و یا درباره زنان و یا مردان نوشته شده، چه تعداد مورد حمایت قرار گرفته و یا چه تعداد نقد و بررسی شده است.»

«گریفیث» بر این باور است که داده‌ها، کلید حل مسائل هستند. این نویسنده تصریح می‌کند که این روزها ابزارهایی وجود دارند که می‌توان با آن‌ها داده‌ها را گردآوری و تحلیل کرد و آن را به سادگی با دیگران در میان گذاشت. «داده‌ها، الگوها را ترسیم می‌کنند و الگوها روابط را نشان خواهد داد. همین ارتباط درون اجزاء، علل احتمالی را بیان می‌کند و بررسی علل احتمالی به یافتن راه حل کمک خواهند کرد.

نظر شما