شناسهٔ خبر: 37652 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

روابط روسیه با ایران در دوران افشاریه (با محوریت گیلان)

نادرشاه برای تقویت نیروی دریایی ناوگانی در خلیج فارس ایجاد کرده بود، تصمیم گرفت تا ناوگانی در دریای خزر ایجاد کند، اما نه کشتی کافی در اختیار داشت و نه ایرانیان در کشتی‌رانی مهارت فراوان داشتند. به ناچار تصمیم گرفت به روس‌ها توسل بجوید.

 

فرهنگ امروز/ نگار شیخان؛

 

نادرشاه افشار با به دست گرفتن قدرت، توانست بعد از حمله افغان‌ها به ایران، تا مدتی نظم و امنیت و ثبات سیاسی را برای ایران فراهم کند. زمانی که نادرشاه خواستار تخلیه مناطق اشغالی ایران توسط روس‌ها شد، این کشور با توجه به هزینه‌های سنگین لشکرکشی به گیلان و قفقازع همچنین شیوع بیماری وبا در بین سپاهیانشان، درخواست تخلیه را پذیرفت، و با اطمینان از قدرتی که نادر کسب کرده بود، نیروهای خود را عقب کشیدند.

پیوند نادرشاه با روسیه در مجموع دوستانه بود، زیرا میان ایران و روسیه از دیرباز پیوندد بازرگانی وجود داشت. البته از زمان فرمانروایی پطرکبیر این پیوند سالم به شیوه‌ای فزون خواهانه تبدیل شد تا جایی که در زمان یورش افغان‌ها با همکاری دولت عثمانی، ایران را میان خویش تقسیم کردند، ولی زمانی که نادرشاه به فرمانروایی ایران دست یافت، تزار‌های روس بدون اندک دشواری ایران را به نادر واگذار کردند و حتی او را در مقابل عثمانی یاری نمودند.

در زمان نادرشاه متعاقب مکاتبه در اواخر سال ۱۷۳۲ سفیری از طرف دربار روسیه عازم ایران شد و در ۲۱ ژانویه ۱۷۳۳ عهدنامه ای بین ایران و روسیه در رشت با امضا رسید که موجب ان روس ها از دعاوی خود نسبت به گیلان و مازندران و گرگان صرف نظر کرده و وقای خود را از گیلان تخلیه نمودند توضیح اینکه مازندران و گرگان با وجود ادعای روس ها به این دو ایالت هرگز اشغال نشده بود. پس از تخلیه گیلان نادر خواهان بازپس دادن مناطق متصرفی روسیه در قفقاز شد ولی روس ها از مذاکره درباره این موضوع طفره می رفتند تا اینکه در سال ۱۷۳۵ که روسیه و عثمانی در آستانه جنگ قرار گرفته بودند نادر فرصت را غنیمت شمرده و روس ها را تهدید کرد که اگر دربد و باکو و سایر مناطق متصرفی قفقاز را تخلیه نکنند با عثمانی ها علیه آنها متحد خواهند شد. این تهدید موثر واقع شد و بموجب معاهده ای که روز دهم مارس ۱۷۳۵ در گنجه به امضا رسید روس ها آخرین مناطق متصرفی زمان پتر کبیر را به ایران مسترد داشتند و در ضمن متعهد شدد و در صورت بروز جنگ بین ایران و عثمانی از ترک ها حمایت نکنند.

نادرشاه برای تقویت نیروی دریایی ناوگانی در خلیج فارس ایجاد کرده بود، تصمیم گرفت تا ناوگانی در دریای خزر ایجاد کند، اما نه کشتی کافی در اختیار داشت و نه ایرانیان در کشتی‌رانی مهارت فراوان داشتند. به ناچار تصمیم گرفت به روس‌ها توسل بجوید.

در همین زمان (سال ۱۷۴۱ م) در روسیه، الیزابت پطرونا بعد از کودتای ششم اکتبر، به سلطنت رسیده بود، نادرشاه ضمن اظهار مسرت از این بابت، از دولت روسیه درخواست کرد تا ده کشتی خود را به ایران قرض دهد، اما سفیر روسیه ضمن ابلاغ این خبر به دولت روسیه، یادآور شد که اگر نادر این کشتی‌ها را دریافت کند، هرگز آنها را پس نخواهد فرستاد؛ چراکه مصمم به ایجاد ناوگانی نیرومند برای ایران است. دولت روسیه این درخواست را رد کرد. (همان: ۴۸)

در سال ۱۱۵۲ ق، فردی به نام جان التون که اهل انگلیس بود، از روسیه به گیلان آمد و وسیله‌ای برای عملی شدن منظور نادرشاه گشت. وی که مردی باهوش بود و چهار سال پیش بخدمت روسیه درآمده بود، مدتی را در سیبری و آسیا مرکزی گذرانیده و به این خیال افتاده بود که آسیای مرکزی را از راه استرآباد، گیلان و روسیه به لندن پیوند دهد. این شخص بقدری بازرگانان لندن را تشویق کرد که عاقبت کشتی‌سازان انگلیسی، دو فروند کشتی در شهر غازان ساخته و از رود ولگا به دریای خزر انداختند، اما در مقابل روس‌ها واکنش بدبینانه‌ای نشان داده و نیروهای خود را به گیلان گسیل داشتند و التون میانه‌اش با آراپف قونسول روس بهم خورد. بر اثر این پیشامد‌ها در میان گماشتگان تجار انگلیس مشاجره افتاد و جمعی از آنها تلف شدند. در نتیجه خصومت شدید تجار ارمنی در رشت، بحدی کار را برای آنها سخت کرد که در نهایت بیرق روس را بر بالای دو فروند کشتی برافراشتند. ظاهرا علت آن این بود که اگر نادر صاحب کشتی می‌شد، می‌توانست تا اندازه‌ای انحصاری را که بازرگانان روس برای حمل و نقل خواربار از راه دریا بداغستان ایجاد کرده بودند، از میان ببرد.

 

سایت انسان شناسی و فرهنگ

نظر شما