شناسهٔ خبر: 37679 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

وحيد جليلوند در مصاحبه با هافينگتون پست: با انصافم و تلخ

کارگردان فیلم «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» نماینده ایران در بخش افق‌های ویژه جشنواره ونیز در مصاحبه با هافینگتون پست درباره فیلمش و ویژگی‌های اخلاقی‌ خودش صحبت کرد.

 

وحید جلیلوند

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛  نینا روت منتقد این سایت درباره فیلم «چهارشنبه ١٩ ارديبهشت» یا ترجمه انگلیسی آن که می‌شود «چهارشنبه ۹ می» نوشت:

«چهارشنبه ۹ می» ترکیبی از سه قصه مختلف است که همه آن‌ها به روشی جالب توسط فیلمساز ایرانی با هم تعامل دارند و به هم مربوط می‌شوند. سال پیش «قصه ها» فیلم مورد علاقه من بود که ۸ قصه مختلف را با هم ترکیب می‌کرد و در واقع از ۸ فیلم کوتاه ساخته رخشان بنی‌اعتماد تشکیل شده بود.

فیلم جلیلوند که با همکاری علی زرنگار و حسین مهکام نوشته شده در عوض یک راه سه بعدی برای بیان یک موضع ساده انسانی است: عدم رضایت.

اما «چهارشنبه ، ۹ می» عمیق‌تر می‌رود چون با نیازهای هر روزه ما سروکار دارد و به جای حس عدم رضایت ما، به احساسات عمیق‌تری چون عدم کفایت و عجز ما در برخورد با دیگران می‌پردازد.

وحيد جليلوند را در بالكن «اكسلسوار» ونيز گیر آوردم و با هم گفتگو کردیم.

* چه طور به این فیلم رسیدید؟

- ما يك گروه هستیم که معمولا با هم می نویسیم و کار می‌کنیم. روی فيلمنامه‌ای كار می‌كرديم که داستانش را قبلا نوشته بوديم. یک شب، ساعت دو صبح، دوستی زنگ زد. دوست خوبی است، گفت: «مي دانم به خيلی‌ها كمک می‌كنم چون خيلي پولدارم اما از خودم می‌پرسم اگر یک روز همه پول هايم را از دست بدهم و فقط يک ماشين داشته باشم باز هم به این کار ادامه می دهم؟»؛ از همين جا این ایده متولد شد.

* بقیه افرادی که با آنها کار می کنید چه كسانی هستند؟

- علی زرنگار و حسين مهكام. در فيلم بعدی فقط من و علی با هم كار می‌كنيم.

* راحت ترين و سخت‌ترين چالش هایی که وقت کار کردن با دیگر افراد خلاق پيش می‌آيد، چيست؟

- تنها چیز منفی که ممکن است وجود داشته باشد این است که زمان بیشتری صرف می‌شود. ما ۸ ماه صرف کردیم تا به نتيجه برسيم. بزرگ‌ترین چیز اين است که ما پشت درهای «من»، يا «اگوی» فردی، می‌مانیم. بنابراين ما سه مغز هستیم، سه ذهن خلاق که از یک موضوع به موضوع دیگر می‌رویم. بدون هیچ منیتی.

* نقش زن‌ها خیلی زیبا نوشته شده است. چطور سه مرد می‌توانند به این خوبی چنین کاری بکنند؟ مخصوصا دختر جوان، او خیلی پيچيده است، افسردگی او...

- دو جواب هست: یکی بامزه، یکی جدی‌تر. اول از همه این که ما به زن‌ها خیلی اهمیت می‌دهیم و آنها را دوست داريم. در واقعیت تنها چیزی که مورد نیاز است، خوب دیدن است، خوب ارزشيابی کردن، خوب درک کردن، چون همه ما مادربزرگ داریم، مادر داریم، خواهر و همسر داريم. پس ما می توانیم هر نوعش را بسازیم. یک مرد پیر، یک بچه، یک زن، فقط مهم این است که درست مشاهده کنیم و خودمان را در شخصیت‌هایمان بشناسیم.

* هنرمندان هميشه پيشتاز يا حتی بهتر، پیام‌آور هستند. درباره این درک جدید در روابط بین آمريكا و ايران چه فکر می‌کنید؟ از زاویه دید یک هنرمند.

- (دو انگشت شصتش را بالا می‌برد) من آدم سياسی نيستم بنابراين دوست ندارم درباره سياست حرف بزنم. اما مردم کشورها چیزهای مشترکی با هم دارند. من آینده را برای ملت ها خیلی خوب می‌بینم. یک آینده عالی.

* سينما می‌تواند راه خوبی برای ایجاد یک پل فرهنگی باشد؟

- اگر مردم دو کشور بتوانند از طريق سينما، هنر، فرهنگ، معماری و ورزش كنار هم باشند، هميشه می‌توانند زمینه‌های مشتركی پيدا كنند. ورزش هم می‌تواند وحدت بخش باشد.

* شما آهنگساز هم هستيد؟

- سه تار و دف می‌زنم که نوعی درامز است، يك ساز دايره‌ای که به دست می‌گیرید و می نوازید. بیست سال است دف می‌زنم. وقتی جوان‌تر بودم درس هم می‌دادم. سه تار را دوست دارم و وقتی تنها هستم برای خودم بزنم.

* نخستين فيلمی كه در زندگی ديديد، چه بود؟

- وقتی بچه بودم فيلم‌های زيادی درباره جنگ جهانی دوم را از تلويزيون می‌ديدم، فیلم‌هایی از پارتيزان‌ها که با آلمانی‌ها مبارزه می‌کردند... خيلی دوست‌شان داشتم و حتی بارها آنها را تماشا می‌كردم. در حياط خانه‌مان یک گوشه پر از درخت داشتیم. من در خيالم با پارتيزان‌ها زير درخت‌ها بودم و با آلمانی‌هایی که به خیالم بیرون در بودند، می‌جنگیدم. نمی‌دانم چرا هميشه پارتيزان‌ها برنده می‌شدند!

* در سه كلمه خودتان را برای آنهایی که شما را نمی‌شناسند، توصيف كنيد.

- در فيلم من ديالوگي هست كه در هر سه اپيزود تكرار می‌شود. شوهر جديد به دختر می‌گويد: «تو بی انصافی، ظالمی» در یک صحنه ديگر، زن به اهداكننده می‌گويد: «تو بی‌انصافی» اين صفتی كه می‌توانيم به آدم‌ها بدهيم و بگوییم «بی‌انصافی» را من می‌توانم درباره خودم بگویم: من با انصافم. من عادلم. عادل بودن یا نبودن برای ترجمه کردن سخت است چون بخشی از فرهنگ ايرانی است. از يك نقطه نظر مشخص یک فرد باانصاف يا عادل، آدمی است که اگر یک بار دستش را دراز کرد تا با شما دست بدهد،  دیگر هرگز دستش را پس نمی‌کشد. این یک راهی است که من خودم را با آن تعریف می‌کنم. من آدم صادقی هستم و صداقت را دوست دارم. البته آدم تلخی هم هستم.

* و در نهایت، فيلمساز محبوب شما؟‌

- ران هاوراد چون مرا با احساسات مختلف آشنا می‌کند. فيلم‌هايی كه احساسم را برانگيخته می‌کنند، دوست دارم. آلخاندرو گونزالس ايناريتو را هم دوست دارم، نه برای «مرد پرنده‌ای» چون به نظرم بیشتر درگیر تجهيزات سينمايی شده بود.   

نظر شما