شناسهٔ خبر: 38612 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

يك خبر، سه چهره / بحران رسانه‌های ايرانی، فراگيری شبكه‌های مجازی و جامعه‌ای درگير وتاثيرپذير

مي‌گويند رسانه‌هاي ايراني در بحران هستند. مي‌گويند فراگيري شبكه‌هاي مجازي و دسترسي آزاد به اطلاعات در اين شبكه‌ها، باعث شده رسانه‌هاي ايراني در شرايطي كه هزار و يك مشكل دارند، رقيبي سرسخت و قوي داشته باشند كه آنها را روزبه روز كم‌رنگ‌تر از ديروز مي‌كند.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه اعتماد؛ مي‌گويند رسانه‌هاي ايراني در بحران هستند. مي‌گويند فراگيري شبكه‌هاي مجازي و دسترسي آزاد به اطلاعات در اين شبكه‌ها، باعث شده رسانه‌هاي ايراني در شرايطي كه هزار و يك مشكل دارند، رقيبي سرسخت و قوي داشته باشند كه آنها را روزبه روز كم‌رنگ‌تر از ديروز مي‌كند. مي‌گويند جامعه در جاي خالي اين رسانه‌ها دچار آسيب مي‌شود و اين آسيب‌ها خطرناك است. درباره تمام اين‌ حرف‌ها و موضوعاتي كه اين‌روزها درباره رسانه‌ها مي‌شنويم با سه كارشناس، ماشاءالله شمس‌الواعظين روزنامه‌نگار، مهدي محسنيان‌راد استاد ارتباطات و محمد قانعي‌راد جامعه‌شناس صحبت كرديم.

 

واقعيت بحران را درك كنيم

ماشاءالله شمس‌الواعظين

رسانه‌هاي ايراني دو بحران اصلي دارند؛ بحران داخلي و خارجي. بحران خارجي همان فضاي كار رسانه‌هاست كه روزبه روز بسته‌تر مي‌شود و از استانداردهاي لازم برخوردار نيست. بحران داخلي هم شكسته شدن خطوط روزنامه‌نگاري، حذف روزنامه‌نگار حرفه‌اي و پيشكسوت به دلايل مختلف است؛ اتفاق‌هايي كه باعث شده تا مهارت‌هاي رسانه‌اي كاهش پيدا كند، فضاي رقابت از بين برود و رسانه‌ها، باري به هر جهت به زندگي خود ادامه دهند. اين شرايط، شرايطي طبيعي و درست نيست و بيشترين تاثير را هم روي مخاطبي مي‌گذارد كه عطش دانستن دارد و اگر از مجراهاي درست و حرفه‌اي آنچه را مي‌خواهد به دست نياورد، به سراغ مجراهاي ديگر مي‌رود و نياز خود را برطرف مي‌كند. چنين شرايطي، شرايطي كه بحران رسانه مي‌خوانيم، محصول دو اتفاق مهمي است كه ذكر كردم و تا زماني كه انحصار و بستگي خارجي از بين نرود و اهالي رسانه‌ها هم قواعد كار حرفه‌اي را درست و دقيق نياموزند و از نيروهاي قديمي و كاركشته استفاده نشود، اين بحران هم حل نمي‌شود؛ بحراني كه عده زيادي، دسترسي به اينترنت و راه‌هاي اطلاع‌رساني سريع و آزاد مجازي را هم دليل موثري براي ايجاد آن مي‌دانند. اما من، به هيچ‌عنوان اين نظريه را قبول ندارم و معتقدم اگر در كشوري مثل ژاپن، با تمام امكانات تكنولوژي و دسترسي آزاد به اينترنت، نشرياتي با تيراژ‌هاي چندصد ميليوني منتشر مي‌شود، نمي‌توانيم دنياي مجازي را مقصر شرايط فعلي رسانه‌ها بدانيم و آن را به عنوان عاملي مهم معرفي كنيم. توجه مخاطب به دنياي مجازي از بحران رسانه مي‌آيد و تا زماني كه نخواهيم به واقعيت بحران، درست و شفاف نگاه كنيم، نمي‌توانيم راه‌حل مناسب آن را هم پيدا كنيم.

 

نگوييم بحران، بگوييم بيماري

مهدي محسنيان‌راد

در بررسي اوضاع كلي رسانه‌هاي ايراني، كلمه بحران، چندان مناسب اين شرايط نيست. آنچه اين روزها براي رسانه‌هاي ايران اتفاق افتاده است، بيماري‌اي است كه اگر تا ديروز در مرحله اول بوده، امروز به مرحله شش رسيده و اگر شرايط كنترل نشود، به مراحل خطرناك ديگر مي‌رسد. اين بيماري محصول فضاي تنفسي است كه سه عامل انحصار، عدم حضور روزنامه‌نگاران كاركشته و فضاي بسته پراز مميزي رسانه‌ها را شامل مي‌شود. اين سه عامل باعث شده‌اند تا شرايط رسانه‌هاي ايراني به اين روزگار برسد و در چنين شرايطي بازار پيام و دسترسي به اطلاعات در فضاي مجازي، جايگزين رسانه‌هاي رسمي شده است؛ جايگزيني كه رسانه‌هاي ايراني به دليل همان بستگي، انحصار و جاي خالي حرفه‌اي‌ها، قدرت مقابله و رقابت با آن را ندارند. بنابراين بايد شبيه به پزشكي مي‌داند تا زماني كه مصرف آب آلوده قطع نشود، بيماري‌هاي گوارشي هم از بين نمي‌رود، بايد بدانيم كه بيماري رسانه‌‌اي هم راه‌هاي درماني‌اش حذف آن سه عامل است. تا زماني كه عوامل اين بيماري درمان نشوند، مراحل مختلف بيماري به رسانه ايراني نزديك مي‌شود و درمان هم نمي‌شود.

 

بي‌اعتمادي از راه مي‌رسد

مهدي قانعي‌راد

در نظريات مختلف جامعه‌شناسي نظير هارولد لاوسل، مك‌لوهان و... راديو و تلويزيون به عنوان مهم‌ترين و بزرگ‌ترين رسانه‌هاي سمعي و بصري، بيشترين تاثير را در رفتار، كردار و سبك‌زندگي مردم يك جامعه دارند و در امتداد آنها فضاي رسانه‌هاي مكتوب و ديگر رسانه‌هاي يك جامعه‌ هم مشخص مي‌شود. به استناد همين نظريه‌ها و توجه به رسانه ملي، متوجه مي‌شويم كه رسانه‌هاي ايراني نتوانسته‌اند كه در جامعه ايراني تاثيرگذار باشند و با برنامه‌ريزي و رفتار رسانه‌اي درست، جامعه‌ايراني را تغذيه كنند. اينچنين است كه مي‌بينم ايراني‌ها روزبه روز به جاي اينكه به بيرون از خانه و حركت در جامعه سوق پيدا كنند، درون خانه‌هاي خود مي‌روند و با ماهواره و اينترنت، جاي خالي رسانه‌هاي داخلي را پر مي‌كنند. اتفاقي كه باعث مي‌شود فرهنگ ايراني به پديده‌هايي كه از سمت غرب ترويج مي‌شوند، تغيير پيدا كند و نمونه بزرگ اين تغييرات را در سفرهاي سالانه هشت ميليون ايراني به آْنتاليا، ارمنستان و... مي‌بينيم. تا زماني كه تفكر سنتي مديريت رسانه تغيير نكند، اين شرايط هم تغيير نمي‌كند. مديران ايراني بايد به اين درك برسند كه جوانان ايراني، نوخواه، نوجو، نوپذير و نوگرا هستند و در دنياي امروز به دنبال وسايل ارتباط‌جمعي مي‌روند كه اين نوجويي و نوخواهي را تامين كنند. سيستم سنتي مديريت رسانه در چنين شرايطي ديگر جوابگو نيست و اگر اصراري براي ادامه اين روند وجود داشته باشد، با توجه به دسترسي آزاد در دنياي مدرن اين روزها، فاصله و شكاف ميان مردم و رسانه‌ها روزبه روز بيشتر مي‌شود. چنين شكافي اعتماد ميان مردم با يكديگر و مردم با مسوولان را روزبه روز بيشتر مي‌كند و كاهش توان اقتصادي، كاهش آرامش اجتماعي، افزايش آسيب‌هاي اجتماعي و فرهنگ‌زدايي، عواقب مهم آن است.

نظر شما