شناسهٔ خبر: 39571 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

نابرابری پدیده ثابت نظام های سرمایه داری/ رواج نوکیسگی در ایران

فکوهی گفت: سرمایه داری چه در موقعیت کلاسیک خود و چه در نمونه های متاخر مالی خود، خشونت خود را دائما افزایش داد بنابراین نابرابری همواره پدیده ای ثابت در نظام های سرمایه داری بوده است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ نشست ««نوکیسگان و فرهنگ مصرفی» عنوان شصت و یکمین یکشنبه های انسان‌شناسی و فرهنگ بود که عصرروز گذشته (یکشنبه سوم آبان ماه)  در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد. در این نشست ناصر فکوهی، مدیر انسان شناسی و فرهنگ و استاد دانشگاه تهران) درباره موضوع «نگاهی تطبیقی و تحلیلی به پدیده نوکیسگی در ایران و جهان» و شایسته مدنی، جامعه شناس و مدیر صفحه اقتصاد و فرهنگ در انسان شناسی و فرهنگ درباره «روایتی از فرهنگ و مصرف» سخنرانی کردند.

سخنرانی فکوهی، پس از پخش فیلم مستند «نان، اتش و پيرمرد» ساخته شهروز توکل که داستان یک نانوای قدیمی با یک زندگی ساده  بود، انجام شد.

فکوهی گفت: نوکیسگی اقتصادی (nouvreaux riches) به پدیده ای اطلاق می شود که در دوران مدرن، عموما پس از فروپاشی نظام های بسیار سخت گیرانه اقتصادی (نظیر اقتصاد شبه سویالیستی بلوک شرق در اروپا) ظاهر شد. در این فرایند شاهد پیدا شدن کنشگران و گروه های اجتماعی هستیم که به شدت تمایل به مصرف بالای  انواع و اقسام کالاهای لوکس و به نمایش گذاشتن این مصرف دارند به صورتی که  این نمایش، گاه شکل آیینی به خود می گیرد و در تجربه ای که جهان در حال بحران اقتصادی شدید و فقر گسترده دارد، به نوعی  تمایل  دیگر آزارانه (سادیستی) تبدیل می شود.

وی افزود: این گونه مصرف افسار گسیخته و بسیار جنجالی عموماً در برابر نوعی  مصرف اشرافی خویشتندارانه قرار می گیرد که از خصوصیات ثروتمندان تا دوران نسبتاً متاخر بوده است. بنابراین آنچه در نوکیسگی مورد تاکید است، نفس مصرف و گروهی از مفاهیم که از ابتدا در سرمایه داری مطرح بوده اند نیست، بلکه  شیوه مصرف و به خصوص قرار گرفتن آن در چارچوب های روزمرگی شهری است.

این موضوع  ما را به آیین های  شناخته شده ای در انسان شناسی جوامع غیر اروپایی نزدیک می کند که مراسم موسوم به پتلاچ مهم ترین آنها است. مراسمی که در آن رئیس یک قبیله یا طایفه همه را به مهمانی فرا می خواند و بخشی از ثروت خود را تخریب می کرد یا به آتش می سپرد و یا  تقسیم می کرد تا نشان دهد نیازی به آن ندارد. البته بازتاب هایی مدرن را از این مراسم هنوز در برخی از رفتارهای جدید شهری و برای مثال در اصطلاح  عامیان «بریز و بپاش» هنوز در فرهنگ خودمان داریم.

فکوهی در ادامه به  افرادی که به موضوع نوکیسگی پرداختند اشاره کرد و گفت: در ابتدا لازم است از اصولی حرکت کنیم که در سرمایه داری کلاسیک قرن نوزدهمی و یا در اقتصاد سیاسی که تلاش می کرد در یک جهت یا در جهتی دیگر، این سرمایه داری را سامان دهد، مطرح بودند. شخصیت هایی چون آدام اسمیت ، دیوید ریکاردو، توماس مالتوس، کارل مارکس و سپس در دورانی بسیار نزدیکتر به ما ژوزف شومپتر، ورنرسومبار، جان کینز، فردریش هایک و سرانجام در عصر ما هانری لوفبور و دیوید هاروی و در مقابل آنها میلتون فریدمن مهم ترین بازیگران این روایت تاریخی هستند که نتیجه آن صرفا رسیدن به حد بالایی از فناوری نبود بلکه قرار دادن جهان در وضعیتی  است که به لبه یک پرتگاه بزرگ شباهت دارد.

آدام اسمیت در کتاب «ثروت ملل» اصطلاح «دست پنهان ژوپیتر» را به کار برده بود که بعدها به عنوان تمثیلی برای این مفهوم انحرافی مطرح شد که انسان ها می توانند صرفاً براساس منافع شخصی خود در مقاطع مختلف جامعه را تنظیم کنند و نیازی به دخالت دولت در امور اقتصادی از جمله کمک به مردم نیست. البته منظور اسمیت در آن زمان در مورد انگلستان دفاع از منافع ملی جمعی در برابر  تجارت بین المللی بود.

این استاد دانشگاه تهران ادامه داد: بعدها از این مفهوم، مفهوم «دست پنهان بازار» ساخته شد که به صورت گسترده ای برای توجیه اقتصاد لیبرالی و سپس نولیبرالی به کار رفت و به گونه ای به سازوکار جادویی تشبیه شد که در جوامع انسانی وجود دارد و بر اساس آن منفعت شخصی هر کسی لزوما به منفعت جمعی بدل خواهد شد و اگر افراد ثروتمند شوند لزوما کل جامعه ثروتمند خوهد شد. لذا بهترین سیاست در مورد دولت مدرن که تازه در حال شکل گیری بود عدم دخالت در بازار و رها کردن کنشگران به حال خود برای تنظیم  خود به خودی بازار است.

بعدها دیوید ریکاردو به خصوص بر اساس آرای مالتوسی نوعی تعبیر بازار اقتصاد کاملا بی تنظیمات را مطرح کرد که آرمانش بورس اوراق بهادار بود و باید آن را به گرایش هایی که بعدها داروینیسم اجتماعی نام گرفت، نزدیک دانست: در این مفهوم  هر کسی که ضعیف بود باید از میان می رفت و افراد قوی باقی می ماندند. ریکاردو در اینجا به شدت از نظریه  ضد فقرای مالتوس  متاثر بود که معتقد بود نباید به فقرا کمک کرد زیرا آنها تولید مثل می کنند و  افراد ثروتمند جامعه باید جورشان را بکشند.

فکوهی اضافه کرد: بدین ترتیب  سرمایه داری از قرن نوزدهم به شکلی کاملا  خشونت آمیز رشد خود را آغاز کرد به گونه ای که  آنچه امروز در سرمایه داری های موسوم به «وحشی» در کشورهایی مثل چین، کشورهای جنوب شرقی آسیا، برزیل و غیره مشاهده می کنیم، نمونه های اولیه خود را در انگلستان قرن نوزدهمی می یابند که کتاب فردریش انگلس «درباره وضعیت طبقه کارگر انگلستان» از قرن نوزده مطرح کرده بود.

مدیر انجمن انسان‌شناسی و فرهنگ با اشاره به اینکه  نابرابری همواره پدیده ای ثابت در نظام های سرمایه داری بوده است گفت: در نهایت، سرمایه داری چه در موقعیت کلاسیک خود و چه به خصوص در نمونه های متاخر مالی خود، خشونت خود را نه تنها کاهش نداد، بلکه دائما افزایش داد. برخی معتقدند که  نظام های دولت رفاه، که در طول مدت سی سال (1950 تا 1980) اوج آنها را شاهد بودیم و بعدها به صورت جزئی در اسکاندیناوی و برخی از کشورهای توسعه یافته تا حدی ادامه یافتند، را باید بیشتر یک استثنا در نظام سرمایه داری  تلقی کنیم و نه یک  قاعده. به عبارت دیگر نظام های «نابرابری» همانگونه  توماس پیکتی در کتاب اخیرش درباره سرمایه داری در قرن بیست و یکم نشان می دهد، نابرابری همواره پدیده ای ثابت در نظام های سرمایه داری بوده است.

نویسنده کتاب «فرهنگ و زندگی روزمره» تصریح کرد: در این میان باید اذعان کرد که نوکیسگی چه در مدل های باستانی اش مثلا در رم باستان ، «انسان های نو» (homo nuvos)  افرادی، به دلیل ثروت مالی می توانستند جزو اشراف  راه داده شوند؛ چه در نظام های  بربر و  کوچندگان جنگجو که به ضرب حملات خود به جوامع آباد کشاورزی در جنوب به ثروت می رسیدند و اغلب این ثروت ها را می سوزاندند و از بین می بردند (نظیر مغول ها در ایران و ژرمن ها در رم) خود اشکال ابتدایی نوکیسگی اقتصادی نیز بودند که به نخستین تمایز ها در معنایی که بوردیو مطرح می کند، می رسیدند.

فکوهی گفت: با شکل گیری نظام سرمایه داری از اواخر قرن نوزدهم و به خصوص هر بار که ما با بحران های گسترده در این نظام روبرو بوده ایم ، از جمله بحران استعماری از سال های 1870 تا 1920 ، بحران های استبداد و توتالیتاریسم در  فاصله 1930 تا 1950  و سرانجام در بحران اخیر  که از دهه 1990 آغاز شده است، ما امواج گسترده نوکیسگی فرهنگی را نیز داریم. در این حالت فرایندهای پتلاج وار موتوری هستند برای تضمین نوعی فرایند تمایز دهنده و هویت ساز که پایه های خود را بر اساس گروهی از تخیل های آسیب زا می یابد.

وی در خصوص این تخیل های آسیب زا توضیح داد: اگر خواسته باشیم این تخیل ها یا این اتوپیاهای  آسیب زا (پاتولوژیک) را  مطرح کنیم می توانیم بر این موارد تاکید داشته باشیم: تخیل پول  به معنی انباشت مالی مطلق (یعنی گرد آوردن  بیش از اندازه ای از سرمایه های مالی که نه خود فرد نه دوستان و خانواده اش و نه نسل های بعدی قادر به هزینه کردن آنها نیستند، یا به عبارتی ثروت تنها ثروت، تخیل جاودانگی: پزشکی شدن بدن، دارو ها، عمل های جراحی، ... (ولو آنکه به ضرب سخت ترین زندگی  به خصوص در اواخر زندگی افراد به وجود بیاید: سالمندانی که زنده نگهشان می دارند تا تنها  از راه آنها میلیون ها درآمد کسب کنند)، تخیل لذت: جنون مرگبار لذت: مواد مخدر، روابط جنسی، اعمال غریب و  دیوانه وار ( و لذت هایی خیالین و دروغین که افراد در سخت ترین شرایط به خود تحمیل می کنند که لذت های  در دسترس و شیرین و ساده و بی هزینه خیات مثلا خضور در طبیعت را از یاد ببرند)، تخیل شیئی: از رفاه رابطه شیئی تا درد در رابطه فناورانه یا پرستش «برند» (افرادی که عمر خود را صرف به  دست آوردن این یا آ« مارک می کنند بدون آنکه کوچکترین درکی از مفهوم مارک داشته باشند و کسانی که هویت خود را مدیون هویت مارکی هستند که به آن پناه آورده اند ).

فکوهی اضافه کرد: ریشه این تخیل ها از منظر روانکاوانه در گونه ای از خود / دگر آزاری (سادو مازوخیستی) است و از آن جهت  آسیب زا  دانسته می شوند که  در خود نوعی مفهومی «پوچی» را حمل می کنند که به کنش های بسیار آسیب زا در کوتاه و دراز مدت منجر می شوند. وظیفه یک دولت مدرن و بر پایه خیر جمعی جلوگیری از این گونه تخیلات به دامن زدن به حرکات از گونه «لیبرتارین» است یعنی نوعی ضد دولت گرایی یا آنچه موسوم به آنارشیسم راست است  و در نزد احزابی در ایالات متحده و برخی دیگر از کشورهای لیبرال می بینیم.

این  گونه احزاب، خواستار کنار کشیدن دولت از همه  اموری است که بوردیو به آنها دست چپ دولت (دست مادرانه، دست حمایتگر و نوازشگر و حامی) نام می دهد، مثل آموزش و پرورش، مسکن،  بهداشت و غیره؛ و برعکس، قدرت یافتن دولت در آنچه بوردیو، دست راست دولت(دست سرکوبگر و خشن) آن می نامد یعنی امور نظامی و انتظامی.

فکوهی در ادامه به تقسیم بندی نوکیسگی پرداخت و تصریح کرد: از نمونه های نوکیسگی دوران پیش مدرن می توان به «انسان های جدید» (homo nuvos) روم و یونان باستان، کوچندگان شکارچی و ساختاری «غارت» (مغول ها و ترک ها)،بردگان آزاد شده یا قدرت یافته ( ترکها، ژرمن ها)،کاست روحانیون وکاست جنگجویان  اشاره کرد. از نمونه های دوران مدرن  هم می توان به تجار دوره رنسانس (نگاه کنید به نمایشنامه مولیر: بورژوای نجیب زاده 1670 )، نخستین بانک داران و  ربا خواران اروپایی ،کلیسا های دوران صنعتی،اشرافیت های مدرن، نوکیسگی های فرهنگی مدرن (سرمایه فرهنگی در خدمت  نوکیسه گی از مدرک گرایی دانشگاهی یا  مناسک روشنفکری)، نظام های مالی (بانکداران و بورس)، فساد اداری – دولتی (دیکتاتورها و همراهانشان)، فساد مافیایی (جنایت سازمان یافته)، سقوط توتالیتاریسم های کمونیستی (اروپای شرقی ، روسیه) ،سرمایه داری های نوظهور ( چین، هند، آمریکای لاتین) ، کشورهای توسعه یافته ( آمریما، اروپای عربی، ژاپن)، کشورهای عربی و نفت خیز ( کشورهای خوزه خلیج فارس،  ایران) وبهشت های مالیاتی/ مافیایی ( جزایر اقیانوسیه، سویس، لیهتنشتاین، آندرو، آسیای مرکزی، مراکز شستشوی پول)  اشاره کرد.

نویسنده «از فرهنگ تا توسعه» در ادامه دوچشم انداز برای نوکیسگی قائل شد و گفت: چشم انداز اول حرکت دولت  برای دور شدن از دست چپ خود و حرکت به طرف دست راست،  یعنی شانه خالی کردن دولت از  مسئولیت های  اجتماعی خویش و  متمرکز شدن آن در مسئولیت های سرکوبگرانه اش است، اما چشم انداز دوم برعکس  این حرکت است، یعنی  نزدیک شدن دولت به  دست چپ خود  و دور شدنش از دست راست خود، یعنی پرداختن بیشترش به  رفاه اجتماعی از خلال سازمان های مردم محور و  کاهش شدید رویکردهای نظامی و انتظامی به مثابه  راه حل .

در چشم انداز نخست نوگیسگی به شدت افزایش خواهد یافت و جوامع به سوی یک  اشرافی گری حاد جدید  که شاید بتوان بر آن نام پاتریسیانیسم جدید را داد در برابر یک پلبیسیسم جدید ، اقلیت یک درصدی در برابر  اکثریت  99 درصدی ، که بدون شک شکل  آپارتایدی در آن به شدت افزایش خواهد یافت، می روند. و بعید به نظر می رسد که وحشت یورش و تهدید فقرا  نوکیسگان را به راه اعتدال ببرد، زیرا به دلایل مختلف از جمله کالایی شدن بدن رابطه هژمونیک آنها با پلب ها (فقرا) بیشتر و بیشتر خواهد شد.

در موقعیت دوم  حرکت دولت به سوی یک نظام اجتماعی سراسری که باید با  به توافق رسیدن در سطح جهانی و با تغییراتی اساسی در نظام جهانی همراه باشد،  باید بتواند مافیاها، نظام های سرمایه داری متاخر پولی ، بهشت های مالیاتی ، نشانه های برده داری جدید و  خشونت گسترده  سرمایه داری های خانگی را کاهش داده و  قدرت تنظیم کننده به دولت و سازمان های نهاد محور بدهد که در این صورت شانس کاهش یافتن  پاتریسیانیسم جدید و حرکت جامعه به سوی تعادل وجود خواهد داشت.

فکوهی درپایان در رابطه با پدیده نوکیسگی در ایران صدمات نوکیسگی  در ایران توضیح داد: به دلیل  در هم آمیختن اشکال اقتصادی و فرهنگی آن با یکدیگر به شدت بیشتر بوده و  اگر  مقاومت و مقابله جدی با آن نشود کل جامعه دچار سقوط اخلاقی و اجتماعی و ارزشی خواهد شد. نمونه های این قضیه در حال حاضر با گسترش لومپنیسم  شهری در همه ابعاد حتی در میان نخبگان روشنفکر و تحصیلکرده ما به شدت قابل مشاهده است.  

نظر شما