شناسهٔ خبر: 40657 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

شماره جدید قبسات منتشر شد

تازه ترین فصلنامه قبسات (شماره ۷۵) با صاحب امتیازی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و سر دبیری آقای دکتر محمد محمدرضایی منتشر شد.

 

قبسات

 

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ در تازه ترین شماره قبسات مقالات متعددی در حوزه دین و فلسفه منتشر شده که چکیده ای از آنها را در ادامه می خوانید:

گذار از تفسیر به تعبیر؛ جواز یا عدم جواز/ احمد بهشتی، محمد نجاتی و محمدتقی قهرمانی فرد

دکتر سروش ذیل دو مقالة «محمد(ص) راوی رؤیاهای رسولانه» با انکار جنبة خطابی و نزولی وحی و تأکید بر مبنای رؤیاانگاری، قرآن را خوابنامة پیامبر(ص) دانسته و از این رهگذر، اصل گذار از تفسیر به تعبیر را مطرح می‌کند. در نوشتار حاضر با تجزیه و تحلیل این نظریه، شواهد و ادلة مرتبط با ساحت قدسی پیامبر(ص) بررسی و نقد شده است. براین‌اساس مدعای وی در باب یکسان‌انگاری فرایند وحی و رؤیا صائب به حقیقت نیست؛ زیرا صرف شباهت نمی‌تواند مؤید عینیت دو فرایند باشد. افزون بر اینکه حالت‌های خاص پیامبر(ص) در هنگام دریافت وحی، مختص به قسم بی‌واسطة وحی بوده و وحی باواسطه را شامل نمی‌شود. در خصوص تأکید بر امکان اشتداد وجودی پیامبر(ص) و تأثر از شرایط تاریخی نیز باید گفت: تمسک به این مبنا بر خلاف رویکرد پدیدارشناسانة وعده داده‌شدة نویسنده بوده و اساساً پذیرش این مبنا برای تفکیک بین ساحات خلقی و حقی پیامبر(ص)، نافی جنبة خطابی وحی نیست. مدعای توهم دوگانگی پیامبر(ص) و غفلت ایشان از وحدت سامع و قائل نیز نه‌تنها ناسازگاری صریح وجه خطابی آیات قرآن با نظریة رؤیاانگاری را رفع نمی‌کند؛ بلکه لوازم و پیامدهای بسیار دشواری را پیش روی نویسنده قرار می‌دهد.

مبانی کلامی پیشرفت/ محمدحسن قدردان قراملکی

مقالة حاضر در تبیین مبانی کلامی پیشرفت، پنج مبنای مهم آن را مورد تحلیل قرار داده است. مبنای اول، مبنای دین‌شناختی  است که در آن خاطرنشان می‌شود پیشرفت با نظریة همبستگی دین و دنیا و نه سکولار سازگار است. دومین مبنا، خداشناختی است که در آن با استناد به مالکیت مطلق خدا بر کل هستی، تأکید می‌شود که  دنیا امانت الهی برای انسان است و با خداست که چگونگی بهره‌مندی از آن را برای ما بیان کند.  مبنای سوم، مبانی هستی‌شناختی است که در آن تأکید شده با توجه به نگاه خاص جهان‌بینی دینی به هستی، مانند تدبیر جهان با نظام علیت و عوامل معنوی، پیشرفت دینی متفاوت با پیشرفت غیردینی خواهد بود. انسان‌شناختی مبنای چهارم است که در آن با توجه به ارتباط، بلکه وابستگی انسان به اقتصاد و پیشرفت در ساحت‌هایی چون عقل و دین، کرامت انسانی و مسئولیت‌پذیری، ضرورت پیشرفت اثبات می‌شود.آخرین مبنا به مبنای جامعه‌شناختی باز می‌گرددکه در آن رعایت حقوق فرد و جامعه و اصالت حقوق جامعه بر فرد، حاکمیت انسان‌ها بر جامعة خود تبیین و تأکید شده است. نو آوری  مقاله، اثبات ضرورت  توجه حکومت دینی به لزوم پیشرفت فرد و جامعه در عرصه‌های گوناگونی چون اقتصاد و علوم تجربی است که با مبانی کلامی در این مقاله تقریر و اثبات شده است و یادآور خواهد شد که لازمة دو ساحتی‌انگاری دین، آن است که هرگونه قصور در آن بر خلاف آموزه‌های دینی  و عمل معصیت قلمداد خواهد شد.

نقد و بررسی معنویت‌گرایی/ محمد عرب‎صالحی و محمد کاشی‌زاده

رویکرد معنویت‌گرا به دین که برخی از روشنفکران ایران با عنوان «پروژة عقلانیت و معنویت» مطرح کرده‌اند، با گوهر دین دانستن معنویت قصد دارد تعامل دین با دنیای مدرن را سامان بخشد و بین این دو مهربانی ایجاد کند. تلقی مذکور با اصیل دانستن بعد معنوی دین و تعریفی فرادینی از معنویت در ایجاد همزیستی مسالمت‌آمیز میان افراد معنوی جهان از هر دین و آیینی می‌کوشد و از سوی دیگر دین و دینداران را از به اصطلاح تنگناهای قالبی که به زعم ایشان، شریعت به آنان تحمیل کرده، رها کند. این رویکرد مبتنی بر نگاه کارکردگرا، با مغفول نهادن پشتوانه‌های نظری دین، خواستار تبیین نوعی معنویت سازگار با مبانی فکری جدید در دنیای مدرن است. به نظر می‌رسد به‌رغم آنکه مهم‌ترین مؤلفة ادعایی این رویکرد، تعامل معنویت و عقلانیت بیان شده است، نمی‌توان آن را رویکردی عقلانی خواند؛ زیرا بر گزاره‌هایی مبتنی است که از راه تجربی اثبات‌پذیر نیست و انسان مدرن را در تضاد با اصالت عقل خودبنیاد به تقلید و تعبد در این حوزه فرا می‌خواند. افزون بر آن، در این رویکرد، مؤلفه‌ها سازگاری و یکپارچگی لازم را ندارند و کل ادعا را دچار خودویرانگی می‌کنند. بعد دیگری که سبب ایجاد چالش در این رویکرد می‌شود، ناکارآمدی نظریه در مقام عمل است. رنج خودفریبی و اضطراب ناشی از ناآگاهی از شرایط آینده، از معضلاتی است که رویکرد معنویت‌گرا به آن دامن می‌زند.مقالة حاضر بر اساس رویکردی تحلیلی - انتقادی برای بررسی محتوایی و میزان کارآمدی، رویکرد مذکور را در حوزة معنایی، کارکردها، مولفه‌های ساختاری و غایات، تحلیل و بررسی می‌کند.

بررسی عینیت صفات واجب تعالی با ذات با بهره‌گیری از حیثیت تقییدی/ محمد‌مهدی گرجیان و سعید احمدی

از مباحث کهن در بحث­های کلامی و اعتقادی، نحوة ارتباط صفات باري‌تعالي با ذات اوست. در این زمینه دیدگاه‌های متفاوتی از سوی  متكلمان و حكما بیان شده است. برخي قائل‌اند ذات واجب ­تعالي ـ  به خاطر بساطتش ـ به صفتي از صفات متصف نمي­شود و استعمالات قرآني از باب مجاز است. اشاعره، اتصاف ذات به برخي از صفات را جايز دانسته و از سوی ديگر به خاطر مغايرت بين ذات وصفات، قائل به «قدماي ثمانيه» شده­اند. در مقابل، مدرسة اهل­بیتنیز عینیت صفات با ذات باری تعالی را مطرح کرد که مورد توجه متكلمان شيعي و حکمای مسلمان  قرار گرفت. در نحوة تحلیل این عینیت و چگونگی آن، بحث­های گوناگونی مطرح شده که اوج آن را می­توان در عرفان اسلامی با بهره­گیری از حیثیت تقییدی اندماجی و شأنی مشاهده کرد. از نظر عرفان اسلامی، حق‌تعالی در مقام ذات، همة احکام و صفات را  به نحو اندماجی دارد و جميع صفات ثبوتية كماليه، از باب «بسیط الحقیقية کل الاشیاء» به حیثیت تقییدیة شأنیة حق‌تعالی در اين مرتبة ذات موجودند و از يكديگر تمیيز ندارند. همان‏گونه ‏كه وجود در موطن ذات عين وجود حق است، صفات كماليه نیز چون از شئون وجودند، عين وجودند.

انکار علم دینی در محک نقد/ قاسم ترخان

علم دینی از موضوعات چالش‌برانگیزی است که موافقان و مخالفانی را به سوی خود جلب کرده است. انکار علم دینی بر مبانی بسیاری مانند مبانی معناشناختی، علم‌شناختی (مطلق علم، علوم تجربی و علوم انسانی) و دین‌شناختی مبتنی است که نوشتار حاضر به  نقد و بررسی آن‌ها می‌پردازد.  از حیث معناشناختی، برخی از معانی علم دینی، پذیرفته شده و برخی دیگر انکار شده است؛ اما نه آن، دستاورد چندانی دارد و نه این از پشتوانة منطقی برخوردار است. انحصار روش‌شناختی، تفکیک مقام گردآورى و مقام داورى و عدم سرایت پیش‌فرض‌های دینی به مقام داوری از مهم‌ترین مبانی علم‌شناختی‌اند که نقد خواهند شد.حداقلی بودن قلمرو دین، از مبانی دین‌شناختی است که به نداشتن ظرفیت و توان دین در استخراج گزاره‌های علمی از منابع دینی حکم می‌کند. با نقد این مبنا و تبیین دیدگاه حداکثری، بهره‌مندی حوزه‌های گوناگون علوم و معارف بشری از منابع دینی ممکن شمرده می‌شود.

تحلیل و بررسی امکان یا استحالة صدق و کذب کلام الهی/ محمدرضا کریمی والا و محسن پیرهادی

با توجه به دیدگاه عدلیه مبنی بر حسن و قبح عقلی و معقول‎بودن بحث از صدق و کذب،  معتزله و متکلمان امامیه، ضمن اعتقاد به کلام لفظی خداوند، امکان ذاتیِ صدق و کذب کلام الهی را پذیرفته‌اند و بر محال وقوعی کذب و وجوب صدق کلام الهی اصرار می‌ورزند؛ ولی اشاعره که به حسن و قبح شرعی قائل‌اند، ضمن حمل کلام، بر کلام نفسی، یعنی معانی قائم بر نفس متکلم، اساساً بحث از صدق و کذب را معقول نمی‌دانند و به محال ذاتی کذبِ کلام الهی باور دارند. بر اساس تفسیر حکمت متعالیه از کلام الهی و کلمات‌الله، به تمام موجودات و کل عالم هستی ـ چون کلام الهی، عین واقعیت است و دوییتی در میان نیست ـ به ناچار صادق خواهد بود و فرض کذب محال است؛ بااین‌حال از این دیدگاه، بحث صدق دربارة کلامِ لفظی خداوند که از جمله آن آیات قرآن کریم است، فرض صحیحی است و ادله بر اثبات صدق، تمام است. به نظر می‌رسد موضع حکمت متعالیه افزون بر اینکه بهترین معاضِد در فهم مضامین آیات و روایات در خصوص کلام و کلمات‌الله است ـ همان‌گونه که توجیه معتزلی و بیان اشعری را یارای تبیین این مضامین نیست ـ می‌توان آن را اندیشه‌ای پذیرفتنی در بحث صدق و کذب کلام الهی دانست.

تأملی در نسبت میان پدیدارشناسی و فلسفۀ دین/ علی فتحی

این مقاله به نگاه پدیدارشناختي هیدگر متقدم به ایمان مسیحی پرداخته است و اینکه چگونه هیدگر با دعوت فيلسوفان به پیگیری بی‌قیدوشرط پرسش وجود (از رهگذر فکاک از مابعدالطبیعة وجودی- الهی- منطقی) یک چالش جدی و مناقشه‌برانگیزی با آنها آغاز می‌کند و درعین‌حال این گذشت از بحث خدا، مجال دیگری برای سخن‏گفتن از صورتی از تأمل فلسفی در باب ماهیت دین و گفتار در باب خدا (فلسفة دین به سبک پدیدارشناختي آن) فراهم می‌آورد که به نحو بارزی در درس‌گفتارهای هیدگر در باب پدیدارشناسی حیات دینی  ظهور و نمود یافته است. ولی درنهایت ادعای این نوشتار، آن است که اصول و مبانی الهیاتیِ تحلیلِ پدیدارشناختي هیدگر، ادعای تکراری او را در باب ناسازگاری ایمان مسیحی و پژوهش فلسفی بر هم می‌زند.

تحلیل مفهومی سبک زندگی/ محمدرضا جباران

رواج ترکیبِ «سبک زندگی» در محاورات و مکتوبات فارسی، اهل نظر را به یافتن معادل مفهومی بومی برای آن واداشته است؛ توفیق در این جستجو، منوط به این است که شرایط پیدایش و ترجیحات کاربردی این ترکیب در فرهنگ زادگاه، مورد توجه جویندگان قرار بگیرد. در غیر این صورت به خاطر بستر خاص پیدایش، مفهوم ویژه و خصوصیت حوزة کاربرد نمی‌توان مفهوم معادلی در فرهنگ ایرانی ـ  اسلامی برای آن یافت و در این صورت، ظرفیت دلالت بر مفاهیم بومی ما را نیز نخواهد داشت؛ به همین دلیل نقل آن به فرهنگ اسلامی ـ همانند مفاهیم مشابه ـ موجب التقاط یا خودباختگی می‌شود. این نوشته عهده‌دار اثبات این نظریه از راه تحلیل مفهوم سبک زندگی است. برای این هدف، پس از اشاره به تاریخ پیدایش سبک زندگی در دو حوزة روان‌شناسی و جامعه‌شناسی، تعاریف گوناگون آن در جامعه‌شناسی نقل و پس از تحلیل آنها، تعریف جامعی از سبک زندگی ارائه شده است. برای این تحلیل  از سه عامل، یعنی «اجزای تعاریف»، «مفاهیم مندرج در تعاریف» و «مؤلفه‌های عینی سبک زندگی» در آنها بهره برده شده است.

 علاقمندان مي توانند جهت تکمیل اطلاعات و تهيه اين فصلنامه به سايت انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي به نشاني  http://poiict.org/category/qabsat مراجعه كنند. 

نظر شما