شناسهٔ خبر: 44092 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

خيام ماترياليست نيست!

بهروز غريب‌پور، فيلمنامه‌نويس، كارگردان تئاتر و سينما و البته بيش از همه استاد نمايش‌هاي عروسكي است. او در طول سال‌ها كار حرفه‌اي همواره تلاش كرده تا بزرگان فرهنگي ايران را در آثارش به تصوير بكشد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه اعتماد؛ بهروز غريب‌پور، فيلمنامه‌نويس، كارگردان تئاتر و سينما و البته بيش از همه استاد نمايش‌هاي عروسكي است. او در طول سال‌ها كار حرفه‌اي همواره تلاش كرده تا بزرگان فرهنگي ايران را در آثارش به تصوير بكشد. اپراهاي عروسكي مولوي، عاشورا، حافظ، سعدي و... از جمله آثاري هستند كه بهروز غريب‌پور در آنها تلاش كرده است تا وجوه كمترشناخته شده آنها را برجسته كند. او در تازه‌ترين اثرش كه هنوز به صحنه نيامده به سراغ خيام رفته است. شخصيتي بحث‌برانگيز، شورانگيز و رازآميز كه شهرت و محبوبيتي جهاني دارد. خيام آنچنان در افسانه فرورفته است كه دشوار بتوان واقعيت تاريخي او را آنچنان كه شايسته است، فهميد. با اين حال غريب‌پور به اين تلاش دست زده است. در اين گفت‌وگو او از وجوه متعدد شخصيتي خيام سخن گفته، از جذابيت‌­هاي خيام و البته دشواري­‌هاي مواجهه با اين شخصيت بزرگ ايراني.

‌ خيام شخصيتي چندوجهي دارد. اما عمدتا در ميان مردم به عنوان شاعر شناخته مي‌شود. كمي از وجوه متعدد اين شاعر بگوييد.
بله، قطعا خيام يك شخصيت چندوجهي دارد. شايد اگر فقط همين يك شخصيت در اروپا بود اروپايي‌ها مي‌توانستند بيش از اين خيام را جهاني كنند. خيام در زمينه رياضيات، ستاره‌شناسي، شعر و... داراي تاثيرات شگرفي بر علم روز خودش و علم مابعد خودش است. متاسفانه از آنجايي كه ما براي بزرگان‌مان چنان احترامي قايل نيستيم كه براي جهاني كردن‌شان كاري كنيم در اين رابطه مديون ترجمه رباعيات خيام توسط فيتزجرالد به انگليسي هستيم. خود او اقرار كرد كه اين نوعي تاليف است و رباعيات خيام از آنچه من نوشتم زيباتر، موثرتر و قريب‌تر است. پس اين ترجمه كه مبناي ترجمه‌هاي بعدي شد و امروز اين اشعار به تمام زبان‌هاي زنده دنيا وجود دارد مديون توجه يك شرق‌شناس شيفته خيام است. البته خيام آنقدر ابعاد مختلف دارد كه مثلا نظامي عروضي يا بيهقي كه هم‌دوره او بودند فقط از خيام منجم صحبت كردند و ٥٠ سال بعد از فوت خيام است كه ما ردپايي مي‌بينيم كه رباعيات او هم به عنوان بخشي از كارش مورد بررسي قرار گرفته است. هركس بر اين رباعيات، رباعيات ديگري افزوده و در يك بررسي نهايي ما ٥٧ رباعي از خيام داريم كه حقيقتا جاودانه هستند.
‌ با وجود اين‌همه برجستگي علمي، خيام مورد بي‌مهري مرتجعين قرار مي‌گيرد.
مي‌دانيم كه خيام دوران سرگشتگي خودش را در مقابل پديده هستي بيان كرده و اينكه دلنشين است شايد به اين دليل باشد كه راست مي‌گويد. اما اين صميميت يك انسان فاضل و مومن را مي‌رساند كه در راز و نياز خود با خدايش بي‌پرده سخن مي‌گويد. خيام به دليل شك و يقيني كه دايما داشته مورد بي‌توجهي هم‌عصران خودش قرار گرفته و به نظر مي‌رسد مثل حافظ، مولوي، فردوسي و ديگر بزرگان ما مورد اين تهمت قرار گرفته كه بي‌دين است. همان كساني كه اجازه نمي‌دادند فردوسي در گورستان مسلمانان دفن شود و مي‌گفتند او رافضي  است، همان‌ها خيام را تبديل كردند به كسي كه انگار بي‌دين است و در فلسفه وجودي خدا شك دارد. در حالي كه چنين نيست. مي‌توانيم بگوييم كه ايمان او مطمئنا از نوع ايمان افراد عادي و قشريون نيست .
‌ دوران خيام دوران پرآشوب تاريخ ايران است اما خيام تاثير خود را مي‌گذارد. چگونه چنين چيزي امكان‌پذير شد؟
اين نكته مهمي است. خيام در دوراني هم كار علمي كرده، هم شعر سروده و هم توانسته با حكومت كه در سقوط دولت آل بويه حضور داشته در قيام دولت سلجوقي بوده و در جنگ‌هاي صليبي و هم باطنيان و حسن صباح تعامل كند. او توانسته با وجود چنين مسائل و آشوب‌هاي زمانه‌اش، هم انديشه را منتقل كند و هم در حوزه علم تاثيرگذار باشد. حتي گفته مي‌شود كه در جنگ دوم جهاني و در سنگر بعضي از سربازان ديوان اشعار خيام را پيدا كردند يا معروف است كه در كشتي تايتانيك كتاب گمشده خيام وجود داشته است. اين نشان مي‌دهد كه خيام براي دنيا محبوب است. براي اينكه از نكاتي ص حبت مي‌كند كه مساله ما است. وقتي كه مي‌گويد اجرا كه ساكنان اين ايوانند/ اسباب تردد خردمندانند، واقعا از چيزي صحبت مي‌كند كه اگر ما عميق نگاه كنيم به دستاوردهاي امروز ستاره‌شناسي و كشفياتي كه نشان مي‌دهد فقط منظومه‌ شمسي وجود ندارد، متوجه مي‌شويم كه خيام به سطحي‌‌نگري به جهان شك كرده است.  
‌ خيام بارها در رباعيات به شكلي كنايي و گاه استعاري به نمايش و به ويژه نمايش­‌هاي عروسكي اشاره دارد و هستي را همان نمايش مي‌داند. شما سال‌ها روي نمايش‌هاي عروسكي كار كرده‌ايد. كمي درباره اين نكته بگوييد.
خيام در يك رباعي زبان كنايي فوق‌العاده مي‌گويد ما لعبتكانيم و فلك لعبت‌باز/ از روي حقيقتي نه از روي مجاز/ بازيچه همي كنيم در نطع وجود/ رفتيم به صندوق عدم يك يك باز. نكته جالب اين است كه نطع قطعه چرمي است كه موقع قطع سر مجرمين زير پاي مجرم پهن مي‌كردند تا خونش بر زمين نريزد. نطع اصطلاحي است در خيمه‌شب­‌بازي ما كه تا سال‌هاي ٤٩ و ٥٠ كه من با نسل از بين رفته خيمه‌شب‌بازي نشست و برخاست داشتم، آنها نطع را براي خيمه‌شب‌بازي استفاده مي‌كردند. يعني از زبان خيمه‌شب‌بازان استفاده كرده و در عين حال استعاره‌اي از جهان ساخته به اسم نطع كه يعني خون ما روي همين نطع ريخته مي‌شود. همه اينها تجربه زندگي ما هست و براي همين خودمان را خيلي به او نزديك و همجوار مي‌بينيم. شكسپير گفته جهان همچون صحنه­ تئاتر است كه از دري وارد مي‌شويم و از دري خارج مي‌شويم. چون مي‌دانيد كه تئاتر دوره ويكتوريايي در ورود و خروج روي صحنه داشت. امروز اين نوع جديد طراحي صحنه با گفته زيباي شكسپير قابل تطبيق نيست. اما گفته‌هاي خيام در رابطه شيوه‌هاي عروسكي نخي قطعي است و كاملا انطباق دارد. چون عروسك‌ها نخ‌هايي دارند در دست بازي‌دهنده و بعد از اينكه بازي تمام شد اين‌ها را به صندوقي كه محل گذاشتن عروسك‌هاست برمي‌گردانند. و بعد دوباره با يك اراده‌اي بيرون آورده مي‌شود به روي صحنه مي‌آيند. اين نشان مي‌دهد كه خيام به درستي تمثيلي را ساخته كه اين تمثيل قرن‌هاي آينده هم مي‌تواند قابل تطبيق باشد و مردم هم اين را مي‌فهمند كه گويي ما مدتي روي صحنه بازي داده مي‌شويم و بعد به درون صندوق يا زير خاك مي‌رويم و رستاخيزي دوباره بازمي‌گرديم.
‌ به زعم شما راز ماندگاري او چيست؟
علت ماندگاري خيام اين است كه با وجود همه اقوال مختلفي كه به او نسبت دادند، خيام گفته‌هايي دارد كه برگرفته از تجربه زندگي روي كره زمين است. هيچ كس جاويد نيست و به همين دليل مي‌بينيم كه در قالب رباعي كه موجز و مختصر است حقايق ازلي، ابدي را گفته است. به هر حال من فكر مي‌كنم يكي از نسبت‌هايي كه شخصا با خيام دارم و به آن افتخار مي‌كنم اين است كه او عاشق نمايش عروسكي بوده، من هم عاشق نمايش عروسكي هستم. از ٥٧ رباعي خيام چهار تايش صراحتا درباره خيمه‌شب‌بازي صحبت مي‌كند.
‌ شما در حال آماده‌سازي اپراي عروسكي خيام هستيد. در بخش پژوهش و خلق اثر سخت‌ترين بخش كار براي شما كجا بود؟
دو سختي وجود داشت. اولي اين بود كه افسانه‌اي وجود دارد كه طبق آن خيام، خواجه نظام‌الملك و حسن صباح سه يار دبستاني هستند كه به هم قول مي‌دهند هر كدام به منسبي رسيد از ديگري حمايت كند كه اين از نظر تاريخي درست نيست. چون سن اين سه متفاوت است و مثلا خواجه‌نظام از خيام و صباح بزرگ‌تر بوده است. اما چرا اين افسانه ساخته شده؟! به دليل اينكه هر كدام از اينها نماينده يك نوع تفكر هستند. خواجه‌نظام كه تاثير بزرگي در نظام حكومتي ما گذاشته و توانست در دوران آشوب نظمي به ايران بدهد. او بنيانگذار مدارس نظاميه بود كه بر سياق بهترين دانشگاه‌هاي امروز اداره مي‌شد. كتابخانه، بورسيه، خوابگاه و... تمام امكاناتي كه در فراگيري علم موثر است در اين مدارس موجود بوده و به اين ترتيب او تاثير عظيمي بر فرهنگ ايران مي‌گذارد. اما همين خواجه نظام كساني را كه اندكي از راه دين خارج شده بودند - يا به نظرش خارج شده بودند- بلافاصله مهر كفر مي‌زد. از سوي ديگر حسن صباح كه براي براندازي حكومت سلجوقيان يك دوران ترور را آغاز مي‌كند كه هولناك است. حالا خيام بين اين دو نيرويي است كه به نام دين عمل مي‌كنند و عملا دل مردم را از خدا دور مي‌كنند. خيام مناصب حكومتي را نمي­‌پذيرد. خواجه نظام حكومت نيشابور را پيشنهاد مي‌كند و او مي‌گويد فقط يك رصدخانه به من بدهيد. اين نكته مرا شيفته خيام كرد كه تشخيصش درست بود. شايد اگر به حكومت نزديك مي‌شد و اميري و وزيري مي‌كرد اتفاق ديگري براي او مي‌افتاد. دشواري اين بود كه من زمانه­ خيام را نشان
بدهم.
‌ و سختي دوم؟
نكته بعدي چالش خيام با خودش است و به همين دليل من شخصيت خيام را در اوج كار با دو خيام عشق و علم رو به روي هم گذاشتم. در واقع در اپراي خيام ما دو خيام داريم كه نقش‌شان را يك نفر مي‌خواند. اينها با هم در گفت‌وگو قرار مي‌گيرند تا به يك نقطه نسبتا ثابت برسند. اما سرانجام اين خيام است كه نشان مي‌دهد قدرت‌ها پوشالي‌اند. عمر كوتاه است. بشر فاني است و هستي باقي. خيام بسيار تحت تاثير فردوسي بود و حتي خواجه نظام نيز. چنانكه در همه كتابخانه‌هاي نظاميه چند دست‌نويس شاهنامه وجود داشت. خود خيام نيز بر حافظ و ديگران تاثير گذاشته و اين تاثيرگذاري و تصوير كردن آن براي من سخت بود. من همواره در نوشتن اپرا چند سال با آن زندگي مي‌كنم، يادداشت‌برداري و بعد ناگهان شروع به نوشتن مي‌كنم. مي‌توانم بگويم خيام فراتر از بسياري كساني است كه امروز در سطح جهاني براي‌شان بزرگداشت مي‌گيرند و وااسفا بايد بگوييم كه چنين بزرگاني داشتيم و قدرشان را نمي‌دانيم.
 سال گذشته هم وقتي شروع به نوشتن اپراي خيام كردم تمام يادداشت‌هاي چندين ساله‌ام را بيرون آوردم ديدم حق اين است كه ما نشان دهيم خيام ماتريالست نيست. لاييك نيست. خيام انديشمندي است كه دايم و در لحظه درباره چگونگي شكل‌گيري هستي دارد فكر مي‌كند و حرف مي‌زند و حق دارد كه اين جهان پهناور را وقتي نگاه مي‌كند خودش را فاني بداند و غرق در اين كائنات پر راز و رمز شود.

نظر شما