به گزارش فرهنگ امروز به نقل از شهروند؛ داریوش فوروکس، نویسنده کتاب برنده جنگ درونی، یکی از ستونهای محبوب روزنامه هافینگتنپست را مینویسد و در وبسایت شخصیاش هم ایدهها و روشهایی را برای مقابله با تعلل و بالا بردن بهرهوری شخصی مطرح میکند. یادداشتهای او از پرخوانندهترین ستونهای هافینگتنپست محسوب میشود. مطلب زیر یکی از همان یادداشتهاست که به نقل از مجله آوانگارد میخوانیم.
دوست دارید فهرست کتابهایی که در یک سال میخوانید بلندتر باشد؟ آیا هرگز برایتان پیش آمده کتابی را بخرید که هیچ وقت نخوانیدش؟ این اتفاق ممکن است برای خیلی از کتابهایی که در طول سال میخرید، بیفتد؟
اگر شما هم کمتر از آن چیزی که دلتان میخواهد کتاب میخوانید، بدانید که تنها نیستید. سال گذشته به صفحه شخصیام در وبسایت گودریدز سر زدم و تازه متوجه شدم که در ۲۰۱۴ تنها پنج کتاب خواندهام. این نتیجه حسابی ناامیدم کرد. برای همین هم دنبال راهکارهایی برای آن گشتم.
آیا میشود سالی صد کتاب خواند؟ چرا باید سالی صد کتاب بخوانیم؟ شاید جواب همین باشد، به قول بیسمارک، احمقها از تجربهکردن یاد میگیرند و من ترجیح میدهم از تجربه دیگران یاد بگیرم.
زیاد کتاب بخرید
پولی که برای خریدن کتاب میدهید درواقع هزینهای است که برای کتابخواندن کردهاید. هر کسی میتواند زمان کافی برای کتابخواندن را برای خودش بسازد. اگر شما پول ندارید میتوانید یک چیزهایی را عوض کنید و صرفهجویی کنید.
اراسموس هلندی یکجایی گفته: وقتی پول کمی دارم، کتاب میخرم و از آن پولی که باقی میماند لباس و غذا میخرم. مطمئن باشید پول و زمانی که صرف کتاب میکنید ارزشش را دارد. من که هیچ سرمایهگذاری بهتری به عقلم نمیرسد. کتاب خریدن فقط وقتی اتلاف محض سرمایه است که هیچوقت آنها را نخوانید. اگر میخواهید بیشتر بخوانید باید کتاب بیشتری بخوانید. بعضیها خیلی راحت دویست دلار برای خرید یک جفت کفش نو پول میدهند، اما به نظرشان احمقانه است که در طول یکسال بیست جلد کتاب از وبسایتی سفارش بدهند. مسأله ساده است: اگر شما کتاب بیشتری در خانه داشته باشید، انتخابهای بیشتری دارید و این به مطالعه بیشتر شما کمک میکند. بیشتر کتابهایی که میخوانید طبق برنامه نیستند؛ اما وقتی کتابی را میخوانید بد نیست که کتابهای دیگر مرتبطی از همان جنس در دسترستان باشد؛ مثلا وقتی کسی میخواهد درباره رواقیون بخواند با این سوال روبهرو میشود که اول باید کدامشان را بخواند؟ سنکا؟ اوریپیدوس یا کدام یکی دیگر از آنها را؟ و خب جواب من این است که همهشان را بخر و همهشان را بخوان. اگر کتابهایی که میخواهید بخوانید دم دست داشته باشید، هیچ فرصتی را برای خواندنشان از دست نمیدهید و بهانه برای کتابنخواندن خیلی کم میشود.
همیشه در حال خواندن باشید
اگر نمایشنامه یا نمایش گلن گری، گلن گراس اثر دیوید ممت را خوانده یا دیده باشید احتمالا یادتان مانده که فروشنده میگوید همیشه بسته باش. این شعار برای فروشندهها و کارآفرینها کاربرد دارد. من با شعار متفاوتی زندگی میکنم: همیشه بخوان. حالا هر روز حداقل یک ساعت در طول روزهای هفته کتاب میخوانم و آخر هفته و تعطیلات بیشتر از اینها. پیداکردن راههایی منطبق با شرایط زندگیتان بهترین روش است برای اینکه بهانههایی مثل خستگی یا زیادی شلوغبودن از پیش رویتان حذف بشود. همیشه کتابخواندن به این معناست: در قطار و مترو. در حالیکه دارید به نوزادتان شیر میدهید. وقتی دارید غذا میخورید. در مطب دکتر و در محل کارتان. از همه مهمتر در تمام آن لحظههایی که اطرافیانتان دارند برای صدوسیزدهمینبار صفحه فیسبوکشان را چک یا اخبار را تماشا میکنند، میتوانید کتاب بخوانید. با این روش شما میتوانید در طول یکسال بیش از یکصد کتاب بخوانید. و این همان بازگشت سرمایهای است که در کتابفروشی خرج کردهاید.
روی موضوعات مورد علاقهتان متمرکز بشوید
تابهحال برایتان پیش آمده سراغ کتابی بروید که همه متفقالقول درباره شگفتانگیزبودنش حرف میزنند و بعد وقتی شما دست میگیریدش، اصلا جذبتان نمیکند؟ شخصا فقط برای اینکه شنیدهام بقیه مردم حسابی جذب کتابی شدهاند، سراغ کتابی نمیروم. همه کتابها برای همه آدمها جذاب نیستند. کتابی ممکن است پرفروش باشد، اما اصلا شما را جذب نکند و شاید اصلا درحال حاضر در حالوهوای خواندن چنین اثری نباشید. کتابهایی را انتخاب کنید که به علاقهمندیها و کار و زندگی شخصیتان نزدیک هستند و میتوانید با موضوعش احساس نزدیکی کنید. وقتتان را با رفتن دنبال موضوعاتی که احتمال علاقهمندیتان به آنها صفر است، هدر ندهید. در عوض کتابهایی را انتخاب کنید که به حرفهتان یا سرگرمیهایتان مربوط میشوند. سراغ کتابها به خاطر اینکه پرفروش یا کلاسیک هستند، نروید و در جستوجوهایتان علاقهمندی شخصی با موضوع را در اولویت قرار بدهید.
همزمان چند کتاب مختلف در برنامه کتابخوانیتان بگذارید
هیچ قانونی برای اینکه چطور مطالعه کنید، وجود ندارد. حتی میتوانید پنج کتاب را با هم بخوانید. ممکن است ٥٠ صفحه از کتابی را صبح یک نفس بخوانم و عصر همان روز کتاب دیگری را بخوانم. مسأله ترجیح شماست. ممکن است کتابی دست بگیرید که دشوار و سخت باشد و طبیعی است که کنار این کتاب اثر سبکتر و آسانفهمتری هم بگذارید تا وقتی ذهنتان یاری نمیکند، سراغ آن یکی بروید. برای مثال در مطالعه شبهنگام و پیش از خواب، من ترجیح میدهم سراغ اثر داستانی بروم یا شرححال بخوانم. در واقع کتابی را که لازم است جاهایی از آن را خط بکشم یا کاغذ و قلم کنار دستم بگذارم، به رختخواب نمیبرم.
دانشی را که به دست آوردهاید، حفظ کنید
از دانش و درکی که از مطالعه به دست آوردهاید، استفاده کنید. باید اطمینان حاصل کنید از زمانی که صرفا کسب این درک کردهاید، در زندگی روزمره بهره میبرید. جدا از این درباره بعضی از کتابها اینکه قلمی برای حاشیهنویسی یا یادداشتبرداشتن همراهتان باشد، کارآمد است و اگر به نسخههای الکترونیکی هم عادت کردهاید که این امکان فراهم است. وقتی کتابی را تمام میکنید، برگردید و با خودتان مرور کنید و به پردازش آنچه برایتان باقی مانده، بپردازید...
نظر شما