شناسهٔ خبر: 53770 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

وقتی عامه مردم با سیاست آشنا شدند

بازخوانی پرونده روزنامه صوراسرافیل در عصر استبداد صغیر

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ابتکار؛ واکاوی در روند تحولات اجتماعی در تاریخ یک صد ساله ایران که با خود فهمی و خود انتقادی آغاز شده و به تدریج به انتقاد از قدرت سیاسی منجر شده، نیازمند نگاهی معطوف به گذشته است که از رهگذر آن بتوان نحوه ساختاریابیِ نخستین متن‌هایِ تحول دموکراتیک را مورد ملاحظه و واکاوی قرار داد.
از آنجایی که متون در زمینه فرهنگی و تاریخی‌شان زاده می‌شوند، از وضعیت تحولات و دگرگونی‌های فرهنگی دوره خود خبر می‌دهند و ساخت معنایی و ذهنیت فرهنگی کنشگران و کوشندگان سیاسی آن دوره را بازتاب می‌دهند. دسترسی به معانی و مفاهیم هر دوره به یمن متونی حاصل می‌شود که نویسندگان آن، خودشان در اوضاع و احوال زمانه درگیر بوده و در واقع تحولات و دگرگونی‌ها را به چشم خود دیده باشند، به عبارت بهتر این تحولات جزیی از تجربه زیسته آن‌ها بوده باشد.
اگرچه گفتمان‌ها در هر دوره در پیوند با همدیگر قرار دارند و از نظر نگرش و تولید معنا ممکن است با هم متفاوت باشند و به خاطر تضاد که مشخصه همه دوران تاریخی است متن‌های متفاوتی تولید کنند اما به هر روی، می‌توان در پس آنها پرتوی بر واقعیت‌ها و فکت‌های تاریخ افکند و تصوری از روند دگرگونی پدیده‌های فرهنگی، که در متون بازتاب یافته پیدا کرد. در صبحدم مشروطه نیز همین فضای تعامل و تضاد میان متون وجود داشته به طوری که مخالفان و موافقان مشروطه دارای نظام معانی به نسبت متفاوتی از هم بوده یعنی نوع نگاه آن‌ها به پدیده مشروطه یک دست و همسو نبوده و این ناهمخوانی در متون و گفتارهای دوره‌شان بازتاب یافته است.
متنی که در این یادداشت برای واکاوی و کشف معنا در صدر مشروطه انتخاب شده متنی از روزنامه صوراسرافیل است که حاوی نشانگان و رمزگان فرهنگی جدید در دوره خود است. ورود به این متن برای کشف معنا، اگر چه کافی نیست اما گشاینده است. معمولا در مطالعه متون هر دوره تاریخی برای فهم امر تاریخی یا فرهنگی توامان نیازمند توجه به متون معیار هستیم. منظور از متون معیار متونی است که می‌تواند مبنای نگرش ما در نگاه به تماس سنت و تجدد و در نهایت فهم نشانه شناختیِ تضاد و تقابل فرهنگی قرار گیرد. روزنامه صوراسرافیل مهم‌ترین روزنامه پیشتاز است زیرا در میان پرده آغاز مشروطیت و استبداد صغیر واقع شده که دوره‌ای مبهم و متزلزل همگام با فضای خوف و تردید بود. در چنین فضایی، به طور طبیعی زبان آن روزنامه، انتقادی و نابهنگام به نظر می‌آمد که به طور صریح و مستقیم در برابر قدرت اقامه دعوا می‌کرد.
نا گفته پیداست که درانداختن نمادهای فرهنگی جدید و پراکندن آن در قالب زبانی انتقادی، به طور مسلم امری نابهنجار و خلاف آمد محسوب می‌شد. زبان انتقادی و ساختارشکنانه آن با طرح انگاره‌های نو مانند «تکمیل معنی مشروطیت»، «حمایت مجلس شورای ملی» و همزبانی و همدلی با فقرا و تهیدستان، از واژگانی چون حریت، لزوم تملق نگفتن، لزوم خوب را خوب نوشتن و بد را بد نوشتن در واقع با جسارتی کم سابقه، شبکه‌ای معنایی حول مشروطه را در سپهر فرهنگی ِ محروسه قاجاری وارد کرد. ادبیات انتقادی دهخدا با تحول سبک زبان فارسی به صورت محاوره‌ای نیز امکان خروج از انسداد زبان رسمی برای گفت وگو با توده‌ها و عامه را فراهم کرد هرچند قشر با سواد در آن دوره بسیار محدود بود.
سبک روان و روزمره دهخدا، چنان بود که حتی به صورت شفاهی هم می‌توانست به صورت بین‌الاذهانی در میان مردم جریان پیدا کند و بر آن‌ها تاثیر بگذارد یعنی به سنت شفاهی بپیوندد. سبک شناسی دهخدا، از آن جهت در این دوره، اهمیت دارد که می‌کوشید با این زبان روزمره، مفاهیم و نشانه‌های سیاست مسلط را به باد انتقاد بگیرد و با طرح انتقاد از وضع موجود، نظام معنایی عصر خود را که در زیر سیطره قدرت رسمی شاه تثبیت یافته بود به چالش بکشد یعنی در واقع توده‌ها و عامه مردم را به زبان درآورد و نسبت به شرایط هستی‌شناختی آن‌ها آگاه گرداند. البته طبیعی بود که نشانه‌ها و نمادهای جدیدی که به عرصه سنت ما در عصر قاجار وارد شده بود غریب می‌نمود و سخت بود که عامه مردم با این واژگان نو خو بگیرند با این حال دهخدا با سبک روزمره کوشید، از طریق لحن انتقاد، زمینه حضور برای جذب نشانه‌های جدید را فراهم کند. دیگر آن که بلاغت و شیوه بیان او در قالب طنز نوعی انحراف برای جلوگیری از سانسور و فشار اختناق بود. بیان تلویحی و طنزآمیز او سرشار از تلمیحات و اصطلاحات روزمره به او امکان می‌داد که در حین گفتگو با مردم، به طور تلویحی و ضمنی، سیاست را هم مورد نقد قرار دهد.
این روزنامه که توسط جهانگیر خان صوراسرافیل و با کمک مالی میرزا قاسم خان تبریزی تاسیس شد نخستین شماره آن ۱۷ ربیع الاخر۱۳۲۵ منتشر شد که در ادامه و هر بار با واکنش گفتمان مسلط روبرو می‌شد. به طوری که در نهایت پس از واقعه به توپ بستن مجلس، با برخورد خشن و سبعانه محمدعلی شاه و خشونت کلامی و سپس اعدام موسس آن پایان پذیرفت.
با شرحی که گذشت و زمینه‌ای که گشودیم برای نمونه متنی از این روزنامه را انتخاب می‌کنیم تا بتوان در ساختار معنایی آن به یک تحول فرهنگی پی برد: «حمد خدای را که ما ایرانیان ذلت و رقیت خود را احساس کرده و فهمیدیم که باید پیش از این بنده عمر و زید و مملوک این و آن نباشیم و دانستیم که تا قیامت بارکش خویش و بیگانه نباید بود. لهذا با یک جنبش مردانه و در چهاردهم جمادی الاخر سال ۱۳۲۴ هجری قمری مملکت خویش را مشروطه و دارای مجلس شورای ملی (پارلمان) نموده و بهمت غیورانه برادران محترم آذربایجانی ما در بیست و هفتم ذی حجه ۱۳۲۴ دولت علیه رسما در عداد دول مشروطه و صاحب (کنستی توسیون) قرار گرفت. دوره خوف و وحشت به آخر رسید و زمان سعادت و ترقی گردید. عصر نکبت و قدرت منتهی شد و تجدید تاریخ و اول عمر ایران گشت. زبان و قلم در مصالح امور ملک و ملت آزاد شد و جرائد و مطبوعات برای انتشار نیک و بد مملکت حریت یافت. روزنامه‌های عدیده مثل ستارگان درخشان با مسلک‌های تازه افق وطن را روشن کرد و سران معظم بنای نوشتن و گفتن را گذاشتند.» (روزنامه صوراسرافیل، مجموعه متون و اسناد تاریخی، کتاب پنجم «قاجاریه»، تهران: نشر تاریخ ایران،۱۳۶۱ )
سبک نوشتاری و لحن کلام بالا در کلیت آن می‌تواند نشان‌گر ورود تدریجی به یک دوره تاریخی باشد جایی که نویسنده می‌گوید: «عصر نکبت و قدرت منتهی شد و تجدید تاریخ و اول عمر ایران گشت». با ورود به این دوره که هر چند سرشار از رعب و نابهنگامی است می‌توان در پرتو «روزنامه‌های درخشان» افق وطن را روشن کرد. در واقع این افق با رویکرد فرهنگی، نشان‌دهنده شروع یک دوره جدید است که در آن به تدریج زبان خلق گشوده می‌شود و اصطلاحا از بندها و رقیت، آزاد می‌شود. سبک متن به گونه ایست که گویی تاریخ ایران را به بعد و قبل از مشروطه تقسیم می‌کند که دوره ماقبل آن تاریک، نکبت بار و درگیر خلق و خوی استبدادی بوده است اما اکنون به لطف مشروطه خواهان آزادی خواه، افق تازه‌ای گشوده شده است.
آنچه در واقع بیش از همه در مورد این متن اهمیت دارد اولا سبک بیان آن است که به صراحت، نوید دوره‌ای تازه را می‌دهد و قدرت را به طور گزنده به باد انتقاد می‌گیرد و علیه آن می‌شورد. نکته دیگر، نشانه‌ها یا نمادهای تجدد را به سپهر فرهنگی عصر قاجار فرا می‌خواند و آن‌ها را سلسله جنبان عصری تازه می‌داند که بر ساختار فرهنگی قاجار و مناسبات قدرت تاثیری بنیادین خواهد نهاد. دو نشانه فرهنگی جدید که به نظام سنتی ایران وارد شده‌اند پارلمان و کنستی توسیون هستند که به کانون‌های معنا در برابر استبداد بدل خواهند شد. گویی این دو به او و سایر هم مسلک‌های روزنامه‌نگاری امید خواهد بخشید. این گونه نوشتارها که لاجرم صبغه فرهنگی داشته و فضای متلاطم، آرمانی و پردغدغه دوره را منعکس می‌کنند در حقیقت علاوه بر این که یک جسارت فرهنگی محسوب می‌شود، شکل‌گیری یک زبان جسورانه و نو را اعلام می‌کند که خود را از حاشیه‌ای که تاکنون سرکوب شده به بیرون می‌آورد. یعنی زبان مردم در برابر سلطنت که تاکنون در کام حبس بوده اکنون به حرکت در می‌آید. اما این زبان نه از پایین بلکه از بالا توانسته است حضور خود را اعلام کند. فضای اختناق و شرایط مسلط حاکم اجازه نمی‌داد که در سحرگاه مشروطه کسی از اقشار و طبقات پایین و خارج از اقتدار مرکزی برای گشودن روزنامه و جرائد اقدام کند. بی‌دلیل نیست که اگر میرزا قاسم خان تبریزی حامی مالی جریده صور اسرافیل در دربار مظفرالدین شاه قاجار نفوذ و وابستگی نداشت این جریده نمی‌توانست زبان از بند بگشاید و بنای انتقاد بگذارد.

نظر شما