شناسهٔ خبر: 53771 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

خروش استاد همیشه آرام/ گزارشی از سخنان مهدی گلشنی

متن زیر سخنرانی تاریخی دکتر مهدی گلشنی در دانشگاه صنعتی شریف در باب وضعیت دانشگاه هاست.

فرهنگ امروز/ محمدرضا حیاتی : «اداره دانشگاه» از جمله کلیدواژه‌هایی است که طی یک دهه اخیر مورد توجه صاحب‌نظران و نظریه‌پردازان قرار گرفته است. در این بین «بومی‌سازی» و «اسلامی‌سازی» مراکز آموزش عالی با توجه به انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌ها از چشم‌اندازهای اصلی اداره دانشگاه است. این مساله آنجایی قابل‌طرح در فضای آکادمی و علمی است که دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی هر جامعه، معرف بالاترین سطح از تفکر و علم آن جامعه محسوب می‌شوند و اصول جهان‌بینی و نظام اعتقادی و ارزشی جامعه را در خود متجلی می‌سازند. اینجاست که تربیت متفکران دانشگاهی در جهت‌بخشیدن به این حرکت اهمیت دارد. دکتر مهدی گلشنی یکی از چهره‌های علمی و صاحب «ایده» در حوزه اداره دانشگاه است.

وی فیزیکدان و نظریه‌پرداز، پژوهشگر فلسفه علم، نویسنده و مترجم، استاد دانشگاه صنعتی شریف، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و عضو پیوسته فرهنگستان علوم ایران و از برگزیدگان همایش «چهره‌های ماندگار» در عرصه فیزیک و برنده کتاب سال جمهوری اسلامی ایران است. استادی «آرام»، که «علم دین» دغدغه اصلی او در مناظرات و تالیفاتش است.

دکتر گلشنی اخیرا در همایشی در دانشگاه صنعتی شریف با عنوان «آیا دانشگاه صنعتی شریف در جهت ارتقای علمی فرهنگی حرکت می‌کند؟»، دانشگاه را در سرازیری سقوط دانسته است. او در بخشی از این مراسم که بازتاب زیادی در شبکه‌های اجتماعی داشت، گفت: «غرض از این سخنرانی در واقع یک وصیت‌نامه از من است به خاطر وضعیتی که الان در دانشگاه‌ها در سال‌های اخیر می‌بینم و صریحا اعلام خطر می‌کنم که اگر وضعیت به این طریق که فعلا می‌گذرد بگذرد، دانشگاه سقوط خواهد کرد.» این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی فاصله گرفتن از فرهنگ، حکمت، اخلاق، علم، تعهد و تخصص را عامل سقوط دانشگاه در آینده‌ای نزدیک عنوان می‌کند و هویت ملی و اسلامی را در حال فراموشی می‌داند. آنچه این سخنرانی را پررنگ‌تر می‌کند، تکرار همین واژه‌ها در طول این مراسم است؛ واژه‌هایی که از سوی برخی جریانات شبه‌روشنفکری به‌عنوان یک «کلیشه» مطرح می‌شود و این تاکیدات توسط این نظریه‌پرداز قابل‌توجه است. در ادامه متن سخنرانی او را می‌خوانید.

وقتی علوم در یونان قدیم مطرح بود، آنها دنبال فهم طبیعت بودند. در تمدن اسلامی هم دنبال شناخت طبیعت بودند، چون آن را شناخت آثار صنع الهی می‌دانستند و عبادت تلقی می‌کردند. در قرون وسطی نیز همین ذهنیت حاکم بود. در شروع علم جدید هم نیوتن و بویل و لایب‌نیتس مطالعه علمی طبیعت را عبادت تلقی می‌کردند.

با پیشرفت علم و پاگرفتن فناوری‌های پیشرفته در غرب، به مرورکسب قدرت و ثروت اوج گرفت. البته مطالعه طبیعت هم کنار گذاشته نشد، اما حالا در کشور ما علم برای چه دنبال می‌شود؟ آیا هدف، فهم طبیعت است یا فهم آثار صنع الهی یا کسب قدرت و ثروت؟

از نظر من هیچ‌کدام از اینها در سطح کلان مدنظر نیست و دلیل آن فرهنگ حاکم بر محیط ما است.

  فرهنگ اسلامی در محیط علمی

آیا فرهنگ حاکم بر محیط‌های علمی ما فرهنگ اسلامی است؟ با قاطعیت می‌گویم خیر، زیرا اسلام از ما یک جامعه برتر می‌طلبد؛ جامعه‌ای که هم از نظر علمی برتر باشد و هم حتی‌المقدور نیازهای خود را خودش برطرف کند.

آیا در دانشگاه‌های ما فرهنگ غربی حاکم است؟ جواب آن هم منفی است، زیرا ما از فرهنگ غرب نکات مثبت آن را که در فرهنگ خودمان هم موجود است، اخذ نکرده‌ایم، ولی اداهای زشت آنها را فراگرفته‌ایم.

متاسفانه ما به اخذ علم از غرب اکتفا کرده‌ایم بدون آنکه دنبال نوآوری یا رفع نیازهایمان باشیم. در محیط ما، علم به تنها وسیله برای کسب مقام و ثروت تبدیل شده است.

در زمان حال اکثر فارغ‌التحصیلان رشته‌های علوم‌پایه و مهندسی ما بسیار تک‌بعدی بار می‌آیند و درصد بالایی از آنها فاقد فرهنگ لازم برای مقابله با مسائل انسانی هستند و اصولا با مسائل فرهنگی کاری ندارند، گویی تمام زندگی انسان انجام برخی کارهای فنی است.

 

غفلت از حکمت و اخلاق

یک مشکل مهم ما عدم توجه به پرورش بعد فرهنگی دانشجویان در مدارس و دانشگاه‌ها است. متاسفانه با رشد علم جدید، دانشگاه‌ها صرفا به تعلیم علوم پرداختند و از دو رکن مهم فرهنگ که حکمت و اخلاق باشد، غفلت ورزیدند. این به دانشگاه‌های فعلی ما نیز منتقل شده است. اکنون دانشجو در حالی فارغ‌التحصیل می‌شود که در رشته تخصصی خودش معلوماتی آموخته است، اما ذهن او فارغ از مسائلی است که در تعامل وی با جامعه‌اش و تصمیم‌گیری‌هایش نقش کلیدی دارند.

  ضعف پرورش هویت دینی و ملی در دانشگاه

در زمان حاضر، فرهنگ حاکم در دانشگاه‌های کشور آن‌گونه نیست که حس هویت دینی- ملی دانشجو را تقویت کند و او را به ماندن در کشور و خدمت به آن علاقه‌مند سازد و اگر دیندار وارد می‌شود، دیندارتر خارج شود. درواقع فرهنگ فعلی حاکم بر دانشگاه‌ها به دانشجو القا می‌کند که فقط دنبال تامین شغل آینده‌اش و شهرتش باشد.

ضعف هویت دینی- ملی در جامعه ما، مخصوصا در جوانان، از مشکلات خسارت‌زا است. متاسفانه به نظر می‌رسد هویت ملی و اسلامی ما در حال فراموشی است. امروزه دانشجویان خوب ما به‌رغم اینکه شرایط تحصیل دکتری در داخل کشور موجود است، به‌دنبال تحصیل در خارج از کشور هستند و هنگامی که زندگی راحت آنجا را نیز می‌بینند، دیگر به فکر بازگشت نیستند.

  وجود احساس حقارت دانشگاهیان ما نسبت به غرب

 در سراسر جهان اسلام، از جمله کشور ما، یک احساس حقارت نسبت به غرب دیده می‌شود که این ناشی از برتری غرب در علم و فناوری است. این احساس از یک طرف مانع آن است که نخبگان ما خلاقیت خود را برای نوآوری به کار گیرند و نیز باعث شده که ما عالمان برجسته خود را دست‌کم بگیریم و این خود عاملی موثر در خروج چشمگیر نخبگان بوده است.

  مشکلات دانشگاه شریف

علاوه‌بر مشکلات فوق‌الذکر که در همه دانشگاه‌های ایران وجود دارد، من چند مشکل اساسی را که خودم در دانشگاه صنعتی شریف شاهد آنها بوده‌ام، ذکر می‌کنم.

  عدم توجه به کیفیت و کارایی مقالات در دانشگاه

 شما توجه عقلانی به کیفیت را کمتر در این دانشگاه حاکم می‌بینید. البته به صورت ظاهر ادعای مراعات کیفیت می‌شود. مثلا می‌گویند مقالات در مجلات آی‌اس‌آی با فلان ایندکس پذیرفته می‌شود، اما در مورد اینکه این مقالات تا چه حد مشکلات جامعه ما را حل می‌کنند یا اینکه چقدر واقعا نوآوری دارند، توجه نمی‌شود.

تعداد مقالات هم وسیله امتیاز افراد شده است، اما گاهی که می‌خواهند جلوی افراد خاصی را بگیرند، حتی مقالات ISI هم کفایت نمی‌کند و ایرادهای کاملا نابجا می‌گیرند؛ ایرادهایی که حتی در آیین‌نامه‌های وزارت متبوع هم نیامده است.

آیا صرف تکیه بر مقالات، دانشگاه‌ها را از نوابغی که مقاله‌نویسان حرفه‌ای نیستند ولی فکرشان برای پیشرفت علم کارگشا است، خالی نمی‌کند؟

  رواج بی‌اخلاقی در دانشگاه، عامل دافعه جذب دانشجو

مشکل دیگر رواج بی‌اخلاقی در دانشگاه است و این مساله به انحای مختلف مشاهده می‌شود، از جمله در رفتار بعضی مسئولان دانشگاه و بعضی اساتید با دانشجویان یا داوطلبان جذب در دانشگاه.

رفتار دبیر محترم کمیته جذب دانشگاه، نمونه بارزی از این مساله است. بنده نقش ایشان را به‌عنوان یک منبع دفع جوانان خوش‌فکر علاقه‌مند به جذب در دانشگاه مکررا دیده‌ام و بسیار از آن ناراضی هستم. کمتر کسی را دیده‌ام که با ایشان سروکار داشته و ناراضی نشده باشد.

رفتار مدیر تحصیلات‌تکمیلی دانشگاه هم بسیار مغرورانه است و باعث دفع افراد و بیزاری آنها از دانشگاه می‌شود. چرا باید این قبیل افراد در کمیته ترفیع اساتید و در کمیته جذب اساتید اینقدر نقش داشته باشند، یا بدون تجربه کافی قبلی، عهده‌دار مدیریت تحصیلات تکمیلی دانشگاه شوند؟

حضور برخی افراد در کمیته‌های مختلف علمی وزارت علوم، این مملکت را نابود خواهد کرد.

به دانشجو گفته‌اند برو هروقت یک مقاله نوشتی و دانشمند شدی، برگرد برای جذب. با یکی از اساتید صحبت می‌کنم و می‌بینم همه‌چیز برای وی رتبه‌بندی دانشگاه است. این در حالی است که به عقیده من، این رنکینگ دانشگاه را غربی‌ها برای ما درست کرده‌اند که سرگرم شویم. محال است از ژاپن، آلمان و فرانسه آمار واقعی مقالات و ISI بیابید. اصلا در بسیاری از ممالک پیشرفته غرب مقاله ISI ملاک نیست. اگر اینها ملاک باشند، دیگر چرا یک نفر باید در پروژه‌ای ملی شرکت کند؟ از پروژه ملی مقاله ISI بیرون نمی‌آید.

فارغ‌التحصیلان ما بازمی‌گردند برای جذب و از او مقاله می‌خواهیم. کدام دانشگاه برتر در دنیا در قدم اول از کسی که یک سال از فارغ‌التحصیلی‌اش گذشته است، مقاله می‌خواهد که شما می‌خواهید؟

دانشجوی فیزیک چه مقاله‌ای می‌خواهد ارائه دهد؟ بعد همین آدم‌ها می‌روند استنفورد و پرینستون جذب می‌شوند. استنفورد و پرینستون از متقاضی، مقاله نمی‌خواهد، شما می‌خواهید.

سال‌ها پیش دکتر سهراب‌پور به شورای عالی انقلاب فرهنگی آمد تا از پردیس دفاع کند که من به‌شدت مخالفت کردم. دانشگاه باید به کار علمی خودش بپردازد نه آنکه به کسانی که در کنکور قبول نشدند، مشغول شوند. استاد عظیم‌الشأن برق در آن سال‌ها به دانشجویان دولتی خودش گفته است که شنبه و یکشنبه کلاس‌هایمان را برگزار می‌کنیم. این کار را کرده است تا از دوشنبه تا آخر هفته به کیش برود و به خاطر ترفیع و درآمد بیشتر وقت خود را صرف دانشجویانی کند که کیفیت مطلوب را ندارند. بعد از آن هم که کلاس‌ها را به داخل پردیس اصلی دانشگاه آوردند.

  هزینه‌تراشی برای دانشجویان

یکی دیگر از مشکلات آن است که یک دانشجو برای افزایش کیفیت کار خودش می‌خواهد درسی خارج از برنامه عادی اخذ کند و ما از او پول می‌گیریم. دانشجوی علاقه‌مند چه گناهی دارد که باید ۵۰۰هزار تومان برای یک درس اضافی پول بدهد.

  بی‌اخلاقی نسبت به اساتید فعال

 یکی از بی‌اخلاقی‌های رایج در دانشگاه عجله‌ای است که دانشگاه در بازنشسته‌کردن بعضی افراد کارا و علاقه‌مند داشته است، در حالی که راه قانونی تأخیر برای آن استاد بوده است. اخیرا شاهد موردی بودم که طرف یک استاد تمام فعال بود و راه قانونی تمدید مهلت هم به راحتی برای او فراهم بود، ولی به آن استاد حکم دادند که از فلان موقع بازنشسته است، بدون آنکه قبلا به او هشداری بدهند که لااقل برای خودش برنامه‌ریزی کند.

  معیارهای اشتباه در ترفیع و جذب اساتید

یکی از اموری که بالاترین لطمه‌ها را به دانشگاه ما زده، به‌کار گرفتن معیارهای غلط در ترفیع یا جذب اساتید است؛ مثلا یکی از اموری که من مکرر دیده‌ام این است که می‌گویند معدل لیسانس طرف پایین است یا یک نمره پایین در کارنامه لیسانس دارد و حتی اگر معدل فوق‌لیسانس و دکتری‌اش بالا بوده، او را رد کرده‌اند. من بارها به دبیر جذب دانشگاه و دیگران گفته‌ام که یک نفر گاهی نبوغ واقعی خود را در سطح لیسانس بروز می‌دهد، یکی در سطح فوق‌لیسانس و دیگری در سطح دکتری. مثال‌های بارز هم برای آنها زده‌ام، ولی این قبیل استدلال‌ها در ذهن این نوابغ کوچک‌ترین اثری نداشته است. همین‌طور افرادی که اختراعات ارزنده‌ای داشته‌اند، ولی مقاله نداشته‌اند، به کسب ترفیع سالیانه نایل نشده‌اند.

  وجود اظهارنظر از روی جهالت در امور تخصصی دانشجویان و دانشگاهیان

مشکل دیگر اظهارات آمرانه بعضی افراد در اموری است که در آنها تخصصی ندارند. وقتی با دبیر جذب دانشگاه درباره وضعیت یک داوطلب جذب صحبت می‌کردم، ایشان گفتند دلیل رد کردن طرف این است که مقالات او در مجله آمریکایی «مبانی فیزیک» که فلان ایندکس آن پایین است، چاپ شده است. ایشان با نداشتن تخصص در فیزیک و ناوارد بودن به فیزیک بنیادی بر چه مبنایی با مجله‌ای که یکی از بزرگان فیزیک معاصر در راس آن است، این‌گونه برخورد می‌کند؟ آیا این‌گونه برخوردهای مغرورانه حاکی از جهالت مطلق نیست؟

زمانی این تفکر وجود داشت که علم و فناوری برطرف‌کننده جمیع مشکلات بشری هستند و لذا دانشگاه‌ها توجه خود را صرفا به حوزه‌های علم و فناوری معطوف می‌داشتند. اما با گذشت زمان مشخص شد گرچه جوامع انسانی نمی‌توانند بدون علم و فناوری زندگی کنند، اما آنها نمی‌توانند بدون علوم‌انسانی نیز زندگی کنند.

علم و فناوری به ما می‌آموزد که چه کارهایی می‌توانیم بکنیم، اما علوم‌انسانی به ما کمک می‌کنند که بفهمیم چه باید بکنیم. به همین جهت در چند دهه اخیر برخی کشورهای غربی دروس اخلاق، فلسفه، جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی و... را تحت عنوان «علوم‌انسانی‌مهندسی» وارد برنامه‌های مهندسی خود و مقرر کرده‌اند که هر دانشجوی مهندسی تعدادی از علوم‌انسانی و علوم‌اجتماعی را بگیرد تا بتواند نقش موثرتری در جامعه خود ایفا کند. از نظر آنها علوم‌انسانی، مهندسینی می‌سازد که بهتر می‌توانند با مسائل پیچیده زندگی روبه‌رو شوند.

من بارها به ریاست محترم دانشگاه گفته‌ام که دانشگاه ما براساس دانشگاه ام‌آی‌تی آمریکا بنا شد، اما الان دانشگاه ام‌آی‌تی دانشجویان مهندسی خود را مجبور می‌کند تعدادی دروس علوم انسانی بگیرند. به علاوه این دانشگاه -که بزرگ‌ترین دانشگاه مهندسی آمریکا است- یک بخش فلسفه دارد و انستیتوی تکنولوژی کالیفرنیا  که آن هم از بزرگ‌ترین دانشگاه‌های مهندسی آمریکا است، بخش تاریخ و فلسفه‌علم دارد. پس چرا شما اینقدر نسبت به گروه فلسفه‌علم دانشگاه صنعتی شریف بی‌لطف هستید؟ متاسفانه هرگز جواب قانع‌کننده‌ای از آنها نشنیده‌ام. لازم است به علوم‌انسانی رو بیاوریم. بارها به رئیس دانشگاه گفته‌ام که ما با الگوبرداری از ام‌آی‌تی ساخته شده‌ایم، ببینید ام‌آی‌تی چه تغییراتی کرده است؟ برنامه فلسفه‌علم و تاریخ‌علم جدی دارند و برای آن دانشکده جدا دارند.

هر دانشجو باید تعداد قابل‌توجهی واحد علوم انسانی بگذراند تا دوره‌اش تمام شود. ما نهایتا اینجا یک درس اخلاق‌مهندسی ارائه دهیم. متاسفانه بسیار از عقده حقارت رنج می‌بریم و احساس هویت‌مان را از دست داده‌ایم. آیا ما توانسته‌ایم افرادی را تربیت کنیم که بازگردند و به جامعه خود خدمت کنند؟ چینی‌ها چند نوبلیست و دانشمند سرشناس در جهان دارند که همه کارهایشان را در آمریکا انجام دادند و برای خود کسی شدند، اما با همه‌ سرشلوغی و ابهت خود، سالی دو- سه ماه به چین برمی‌گردند تا به پژوهشگران خود در چین کمک کنند.

  دانشگاه بی‌مهارت

خروجی دانشگاه ما آنقدر بی‌مهارت است که حتی توانایی برقراری ارتباط با جامعه خود را ندارد. زمانی در این کشور دکتر عباس چمران، برادر بزرگ شهید چمران، رئیس دانشکده برق شریف بود. دغدغه‌ او در زمان مسئولیتش این بود که فارغ‌التحصیلان دانشگاه را راهی وزارت نیرو کند تا مسائل مملکت را به دست بگیرند.

فرار مغزها عبارت درستی نیست، فراری‌دادن مغزها درست است. برخی در این کشور و دانشگاه طوری با دانشجو برخورد می‌کنند که جوانان از این کشور فراری می‌شوند. یکی از دلایل عقب‌ماندگی ما، علم عاری از حکمت است. دلایل آن هم قابل‌شمارش است. مثلا تخصصی و باریک شدن علم، تشنگی قدرت و ثروت، غفلت از مسائل اخلاقی و غفلت از سوالات بنیادین زندگی است.

الان دبیر جذب دانشگاه و مدیر تحصیلات تکمیلی دانشگاه از هیچ نوع بی‌لطفی خصمانه و مستکبرانه نسبت به گروه فلسفه ‌علم دانشگاه خودداری نمی‌کنند و همه این بی‌لطفی‌ها، خصوصا رفتار مدیر تحصیلات تکمیلی دانشگاه، برای من حکایت از این دارد که می‌خواهند این گروه را به تعطیلی بکشانند. اگر عقلانیت بر دانشگاه حکم می‌کرد، این رفتارهای کودکانه با یک مرکز فرهنگ‌زا صورت نمی‌گرفت. دانشگاه شریف به اموری اقبال پیدا کرده که عاری از کیفیت است. ملاک شده است تعداد و ایندکس مقاله. به هر حال بنده ریاست محترم دانشگاه‌، معاون ‌آموزشی و تحصیلات‌ تکمیلی دانشگاه، مدیر تحصیلات تکمیلی دانشگاه و دبیر جذب دانشگاه را به مناظره در مورد این امور دعوت می‌کنم.

منبع: فرهیختگان

نظر شما