شناسهٔ خبر: 56644 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

گاندی و آموزش عالی / جان ورگیس ویلانیام - ترجمۀ دکتر توفیق سبحانی

به نظر مهاتما گاندی تعلیمات عالی یا آموزش به معنی عام آن باید به مثابۀ ابزاری برای بهبود وضع ملت به کار رود و «راهی برای ایجاد بهترین جسم، مغز و روح برای کودک و انسان باشد». به عقیدۀ وی با سوادشدن پایان کار آموزش نیست، «حتی آغاز آن هم شمرده نمی‌شود».

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از اطلاعات؛ مهاتما گاندی، رهبر سیاسی و معنوی هند، دربارۀ‌ آموزش عالی نظرات خاصی داشت و معتقد بود سوادآموزی بدون آموزش حرفه‌ای برای جامعه مفید نیست. به باور او تحصیلات عالی منطبق با واقعیات اجتماعی و اقتصادی هند نیست و می‌گفت کاردستی با کار ذهنی برابر است و در اثنای کار هم می‌توان عبادت کرد. او دلیل بیکاری فارغ‌التحصیلان را بی‌نیازی جامعه به تخصص آنان می‌دانست و معتقد بود تعلیمات آزاد باید برچیده شود و تعلیمات مبتنی بر حرفه جایش را بگیرد. همگان باید امکان یکسانی برای تحصیل داشته باشند و تعلیمات عالی باید به وسیلۀ بخش خصوصی حمایت شود.

نظر گاندی دربارۀ هند نو به نظرات او در تعلیم و تربیت وابسته بود. در واقع آنچه گاندی دربارۀ ساخت هند نو گفت یا عمل کرد، در رؤیاهایش بود؛ زیرا او به اتحاد عقیده داشت. گاندی مانند ایوان ایلیچ و پائولو فریر، که چند دهه بعد از او وارد میدان شدند، می‌پرسید: نظام آموزشی مستعمراتی چه ارتباطی با هند آزاد و مستقل می‌تواند داشته باشد؟ او در بازسازی نظام آموزشی که در سال ۱۹۳۷ مطرح کرد، گفت انقلابی در امر آموزش عالی پدید خواهد آورد که با نیازهای ملی مرتبط باشد. ما این روزها دربارۀ انطباق دانشگاه با صنعت حرفه‌ای فراوانی می‌شنویم؛ مثلا دانشگاه با کارخانه‌های مختلف در ارتباط باشد و کارخانه‌ها هزینۀ کار آموزش درسهایی را که خود نیاز دارند، بپردازند. گاندی از مدارس، کارخانه‌ها یا مؤسسات علمی خودگردان جانبداری می‌کرد، رؤیای پی‌ریزی نظام آموزشی جدیدی را می‌دید که کاملا با نظام پیشین متفاوت بود. بالاتر از همه، او می‌خواست که این نظام جدید به حال گروه کثیری که در روستاها زندگی می‌کنند، سودمند باشد.

به نظر مهاتما گاندی تعلیمات عالی یا آموزش به معنی عام آن باید به مثابۀ ابزاری برای بهبود وضع ملت به کار رود و «راهی برای ایجاد بهترین جسم، مغز و روح برای کودک و انسان باشد». به عقیدۀ وی با سوادشدن پایان کار آموزش نیست، «حتی آغاز آن هم شمرده نمی‌شود». آموزش باید به ایجاد عالیترین تحول در مغز منجر شود؛ اما این تحول تنها به وسیلۀ پرورش علمی قوای ذهنی و بدنی تحقق پیدا کند. برای پروردن چنین مغزی و همچنین برای کاربرد آن دانش به دست آمده،‌ باید به دانشجویان فرصت آفریدن و ساختن، هرچند به صورت ناقص، داده شود. آنان باید چراها و چگونه‌های هر چیزی را، در همان لحظۀ ابداع، کشف کنند.

آموزش امروز به جای چنین تعلیمی، اطلاعاتی را بر کودکان تحمیل می‌کند که آنان خود از راه مشاهده و تجربۀ شخصی به دست نیاورده‌اند. دانشجویان تشویق نمی‌شوند که مغزشان را برای ادراک حوادث ساده و پیچیده و مسائل گوناگون به کار بیندازند. حتی برای کسب اطلاعات دربارۀ محیط خود به آنان فرصت استفاده از کتابخانه داده نمی‌شود. به آنان اجازه نمی‌دهند که آزادانه بیندیشند.

گاندی اساساً مخالف سوادآموزی، ورزش جسمانی و تعالیم مذهبی نبود؛ او مخالف سوادآموزی بدون آموزش حرفه‌ای، ورزش جسمانی بدون تحول روحی، و تعالیم مذهبی بدون خدمت علمی و اجتماعی بود. دربارۀ آموزش دانشگاهی می‌گفت: «آموزش دانشگاهی به‌طور گسترده با شهرها ارتباط دارد. من عقیده‌ام این نیست که آموزش دانشگاهی، مانند تعلیمات ابتدایی و متوسطه، ناموفق بوده است، اما به هر حال نتیجۀ آن مأیوس‌کننده است. چرا فرد فارغ‌التحصیل دانشگاه باید بیکار باشد؟»

گاندی متخصص تعلیم و تربیت نبود؛ اما هنگامی که گفت آموزش واقعی باید به‌طور عملی باشد، بیش از هر متخصص تعلیم و تربیت امروزی به تعلیم و تربیت معنی ‌داد. او معتقد بود که تعلیم و تربیت با هدف خودنمایی مخالف تعلیم و تربیت اجتماعی است. فقط آن تعلیمی را که برای اجتماع، به‌ویژه برای مستمندترین افراد، خدمت کند، می‌توان تعلیم و تربیت واقعی نامید. او با در نظر گرفتن همۀ صحنه‌های آموزشی نه تنها هند، بلکه سراسر جهان، گفت: «با کارکردن با ماشین، خود نیز به ماشین بدل شده‌ایم و هرگونه احساس هنری و کارهای دستی را از دست داده‌ایم!» او برای رشد همه‌جانبۀ دانشجویان، تعلیم و تربیت را از راه عملی، جسمانی و کارهای دستی ضروری می‌دانست. چون به نظر وی مغز و قلب تنها از راه کارهای جسمانی رشد واقعی می‌یابد.

گاندی همانند ایلیچ و فریر معتقد بود انسان در دنیای جدید ناگزیر شده است هر آن چیزی را که در گذشته آموخته بود، فراموش کند. وی نسلی از متخصصان معروف تعلیم و تربیت را تحت تأثیر قرار داد؛ افرادی همچون: ذاکر حسین، آریانا یاکام (ayakam)، ک. جی. سیدین (Saiydain)، وینوبا بهاوه(Bhave)، ج.سی. کوماراپا (Kumarappa)، کاکاصاحب کالل کار (Kalelkar)،ک.ت. شاه،‌ سیدمحمد، و آشا دوی (Devi) سرسختانه معتقد بودند که نظام موجود تعلیم و تربیت باید با یک نظام مثبت انسانی که با نیازهای ملی، مخصوصا نیازهای شدید مناطق روستایی، بیشتر توافق دارد، جابجا شود.

تلاش «سازمان اعانۀ دانشگاهی» (U.G.C)1 شایان تحسین است که به اهمیت صنعتی کردن آموزش عالی پی برده؛ اما تنها با افزودن سرفصل‌های صنعتی به فهرستی که اکنون به‌ طور قراردادی تعلیم داده می‌شود، نظر گاندی دربارۀ صنعتی کردن آموزش به تحقق نخواهد پیوست. نظر گاندی آن بود که هندی به وجود بیاورد که همه اتباعش به یاری نظام آموزشی «به احساس شدید ارزش شخصیت، مقام و صلاحیت» نایل شوند و آن نظام «در وجود آنان تصمیم خودسازی و خدمت اجتماعی را در یک جامعه متعاون به وجود آورد».

شدیدترین انتقاد گاندی علیه تحصیلات عالی روزگار خود، این بود که آن تحصیلات همانند تحصیلات ابتدایی و متوسطه با واقعیات موجود اجتماعی ـ اقتصادی کشور ارتباط نداشت و از این‌روی هیچ سودی به حال مملکت نداشت. او می‌گفت: «هرچه بر حقایق استوار باشد، بر ملیت استوار است و این نیاز دولت است.» به عقیدۀ او تعلیم باید به نوعی هماهنگی آمیخته از زندگی و کار شخص تعلیم‌یافته منجر شود. بر آن بود که نه تنها مغز، بلکه انگشتان هم باید بنویسند و سرسختانه باور داشت که کار دستی با کار ذهنی برابر است و شخص می‌تواند در اثنای کار هم خدا را عبادت کند. به همین دلیل برای کار و کوشش مرتبه‌ای والا، حتی مرتبه‌ای روحانی، قائل بود. در برنامه کارهای او، محبت فعالیتی برای انسانیت بود تا دنیایی بهتر برای همنوعان فراهم آید.

در دفاع از تأکید گاندی در آمیختن فعالیت‌های دستی و ذهنی می‌توانیم وضع بیکاران تحصیل‌کرده هند امروز را مثال بیاوریم. هر ساله هزاران نفر از کالج‌ها و دانشکده‌های ما فارغ‌التحصیل می‌شوند که اکثرشان نه تنها بیکارند، بلکه بیکاره‌اند! آنان تمایلی ندارند که در اکثر مشاغل پرزحمت دستی مشغول شوند و این عدم تمایل به سبب نحوۀ تربیت علمی است که در یک جامعه طبقاتی به دست آورده‌اند، جامعه‌ای که از صدها سال بدین سو مرسوم بوده است خود را از حرفه‌های سودبخش اجتماعی اقتصادی دور نگه دارد، به این دلیل که بعضی کارها به طبقات خاصی منحصر بوده است! گاندی عقیده داشت تا جایی که به مشاغل ارتباط دارد، این مانع طبقاتی باید از میان برداشته شود.

امروز ما چه می‌کنیم؟

ما هنوز آن الگوی تعلیمات آزاد را دنبال می‌کنیم که در دورۀ استعمار به مرحلۀ اجرا درمی‌آمد! در حالی که مطرح‌کنندگان آن الگو، آن سبک و سیاق را در کشورهایشان کنار گذاشته‌اند! در مدارس عمومی اروپا و آمریکا به دانشجویان حرفه‌های مختلف را آموزش می‌دهند. همه آموزشگاه‌ها به کارگاه‌هایی متصلند که دانشجویان را به کارخانه‌های واقعی و به دنیای کار در بیرون چهاردیواری‌های آموزشگاه‌ها هدایت می‌کند.

به همه دانشجویان فرصتی یکسان برای ورود به تحصیلات عالی داده نشده است. برخی از آنان در کار برتری کسب می‌کنند و این مستلزم آن است که علاوه بر کسب دانش‌های اساسی در زبان، ریاضی، علوم طبیعی و زیستی و حسابداری و جز آن، اطلاعاتی هم در تاریخ، جغرافیا، میراث اجتماعی فرهنگی کشور خود، به اضافه حرفه‌ای خاص یا کارهای عملی نظیر نجاری، آهنگری، تراشکاری، چاپ، رایانه، بسته‌بندی میوه، کنسروسازی، جاده‌سازی و کارهای ساختمانی، یا هر کار ضروری دیگری که برای بهتر ساختن زندگی و وضع کار مردم محلی یا همسایگان آن منطقه یا استان یا به‌ طور کلی در همه جای مملکت مفید است، فرا می‌گیرند.

بعد از گذرانیدن چنین دوره‌ای و کسب چنین تعلیماتی در سطح دبیرستان، بسیاری از دانش‌آموزان به مشاغل گوناگون جذب می‌شوند و فقط عدۀ اندکی به تحصیلات عالی راه می‌یابند. بر این مبنا، حتی کسانی که در سطح دانشگاهی تحصیل کرده‌اند، قادرند از اطلاعات عملی خود که در دبیرستان فرا گرفته‌اند، برای دانش نظری که در دانشگاه فرا می‌گیرند، استفاده کنند. اگر آنان حتی در جایی که آموخته‌های دانشگاهی‌شان قابل اجراست، شغلی به دست نیاورند، از اطلاعات عملی که قبلا کسب کرده‌اند استفاده می‌کنند و به جای آنکه عاطل و سربار خانواده‌ و در سطح وسیعتری سربار اجتماع باشند، برای جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند، مفید واقع می‌شوند.

گاندی از تعلیمات عالیۀ زمان خود به این دلیل که به حقایق اجتماعی زمان خود ارتباط نداشت، انتقاد می‌کرد. این انتقاد به اجتماع مدرن هند در روزگار ما هم وارد است. افراد زیادی به گاندی ایراد گرفتند و هنوز هم بسیاری در هند از او انتقاد می‌کنند که امکان پدیدآوردن شرایط تحصیلات عالی را برای همۀ دانشجویان نفی می‌کرد و طرفدار تعلیمات عالیه برای طبقات عالی بود؛ اما حقیقت چیز دیگری است. او با تعلیمات عالیه مخالفتی نداشت، بلکه او واقع‌گرا بود و مظاهر اجتماعی را کاملا مد نظر داشت. در روزگار او هزینه‌های گزاف و تلاش‌های عظیمی در راه تعلیمات غیر تولیدی هدر می‌شد و البته امروز وضع بسیار بدتر است!

تلاش‌های امروزی در جهت تمرکززدایی اداری از راه تفویض قدرت به شوراهای کوچک روستایی صورت می‌گیرد؛ اما تا روزی که هر شورای کوچک روستایی در رفع نیازهای اساسی مردم از راه بازسازی مناسب توانایی‌های محلی در امر تعلیم و تربیت، تعمیم شغل، خانه‌سازی، کانال‌کشی، بهداشت، حفظ بهداشت عمومی و بالاتر از همه ارتباط‌دادن تعلیم و تربیت با حرفه و شغل در سطوحی پایین توفیقی به دست آورد، آن تلاش‌ها تنها در تقویت تقسیم گروه‌های اجتماعی به کار خواهد رفت.

شوراهای داوری پنج نفرۀ روستایی به شرط آنکه مردم روستاها از خواب غفلت «فرهنگ سکوت» بیدار شوند و از تأثیر نجات‌بخش بودن تعلیم و تربیت آگاهی به دست آورند، جامعۀ ما را متحول خواهند ساخت. اگر فریر نقش ضروری تعلیم و تربیت در تحول اجتماع را در تخریب ساختارهای غیرانسانی ممکن می‌دانست، گاندی آن را ابزار رهایی از دو نوع بردگی می‌دید: یکی آن بردگی که از بیرون به انسان تحمیل می‌شود و دیگری بردگی انفرادی که از راه نیازهای مصنوعی به انسان تحمیل می‌گردد و در درون ملت است. آزادی از هر دو نوع سلطه و استثمار باید به یاری تعلیم و تربیت فراهم شود.

نیاز امروز

آنچه ما امروز بدان نیازمندیم، این است که تعلیم و تربیت را نه تنها در سطح بالا، بلکه در تمام سطوح بازسازی کنیم. با بذل توجه به تعلیم و تربیت عقلی که فقط می‌تواند از راه تمرین‌های مناسب و پروردن دست، پا، چشم، گوش و بینی تحقق پذیرد، باید تعلیم‌دیدگان را چنان پرورش داد که درست عمل کنند و کارهایی از قبیل امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را با رعایت خصایل انسانی انجام دهند. اگر امروز در هند رهبران مستعد اندکند، به این دلیل است که نظام آموزشی عوامل ضروری برای آفریدن چنین رهبران را فراهم نمی‌کند.

نظر گاندی دربارۀ آموزش و پرورش در هند جدید نظری بت‌شکنانه بود. او در دیدگاه‌های خود چنان انقلابی بود که تأکید می‌کرد حتی مؤسسات آموزشی رسمی برچیده شوند و حتی یک بار گفت: خطای وهم‌آلودی خواهد بود اگر بپنداریم که علم تنها از راه رفتن به مدرسه و دانشگاه‌ به دست می‌آید: «جهان پیش از آنکه مدرسه‌ها و دانشکده‌ها پدید آمده باشند، دانشجویانی برجسته پرورده است. هیچ چیز در شرف بخشیدن به انسان و تداوم آن، همپای خودآموزی نیست. من نمی‌خواهم که بیش از حد مدرسه‌ها و دانشکده‌ها را نکوهش کنم، آنها در جای خود فوایدی دارند؛ ولی ما در فواید آنها مبالغه می‌کنیم، آنها یکی از ابزارهای تحصیل دانش‌اند.»

نظر گاندی دربارۀ آموزش و پرورش در هند جدید نظری بت‌شکنانه بود. او در دیدگاه‌های خود چنان انقلابی بود که تأکید می‌کرد حتی مؤسسات آموزشی رسمی برچیده شوند و حتی یک بار گفت: خطای وهم‌آلودی خواهد بود اگر بپنداریم که علم تنها از راه رفتن به مدرسه و دانشگاه‌ به دست می‌آید:

«جهان پیش از آنکه مدرسه‌ها و دانشکده‌ها پدید آمده باشند، دانشجویانی برجسته پرورده است. هیچ چیز در شرف بخشیدن به انسان و تداوم آن، همپای خودآموزی نیست. من نمی‌خواهم که بیش از حد مدرسه‌ها و دانشکده‌ها را نکوهش کنم، آنها در جای خود فوایدی دارند؛ ولی ما در فواید آنها مبالغه می‌کنیم، آنها یکی از ابزارهای تحصیل دانش‌اند.»

این نظر بت‌شکنانه دربارۀ مؤسسات آموزشی در وضع امروزی هند نیز کاملا صادق است. گروهی کثیر پشت درهای دانشگاه‌ها ازدحام می‌کنند و نومید بازمی‌گردند. همۀ داوطلبان را نمی‌توان پذیرفت؛ ناگزیر در دهه‌های آینده به سرعت بر شمار داوطلبانی که علاقه‌مند به تحصیلات عالی هستند، افزوده خواهد شد. هر هزینه‌ای که صرف مؤسسات تعلیمات عالی شود، هرگز کافی نخواهد بود. خودآموزی، فراگیری از طبیعت و تجارب زندگانی، هر جا که مقدور است، از راه آموزشی با نظام باز، مدارس باز و دانشگاه‌های باز راه حل این مشکل در قرن بیست و یکم خواهد بود. فقط یک چنین نظام آموزشی می‌تواند نیازهای روز افزون تعلیمات عالی را در کشورهایی با جمعیت بسیار انبوه پاسخگو باشد.

درس از گاندی

بازنگری در افکار گاندی دربارۀ تعلیم و تربیت ما را قادر خواهد ساخت که درسهایی اساسی فراگیریم که بتواند برای آینده مفید باشد. آنها عبارتند ‌از:

۱ـ برچیدن تعلیمات آزاد فعلی که در دورۀ استعمار آغاز شده و نشاندن تعلیمات مبتنی بر حرفه یا شغل محور در سطوح ابتدایی و متوسطه به جای آن یک ضرورت است؛ اما حرفه یا شغل تنها ابزاری برای رسیدن به هدف است. هدف همانا پروردن مردم مملکت با صفات و تمایلات انسانی و راسخ است، ‌به این دلیل که گاندی فرد را فراتر از هر چیز می‌دانست.

۲ـ چون تعلیم و تربیت برای پروردن مردم با کرداری خاص است، باید همگان را از ضرورت زندگی مسالمت‌آمیز اجتماعی آگاه کند: «غایت و نهایت فردگرایی افراطی به معنی نفی جامعه و تمام اهداف استقلال است.»

۳ـ چون تعلیم و تربیت ابتدایی و متوسطه بر تربیت حرفه‌ای و پرورش اخلاقی تأکید می‌کند، این امر باید در اختیار دولت باشد. تعلیمات عالی باید به بخش خصوصی واگذار شود و عموما بر رعایت نیازهای ملی مبتنی باشد. هدف تعلیمات عالی همچنین باید ابداع شرایطی باشد که به پیشرفت برنامه‌ها و تولید محصولاتی منجر شود که به تأمین نیازهای مردم یاری کند: رفع فقر، فراهم ساختن شغل و زندگی بهتر. باید چنان فضای عامی فراهم شود که همه کس در آن فضا نیازش را به حد کافی بیابد؛ اما نه برای ارضای طمع خود و البته همه باید در امنیت به سر ببرند.

۴ـ تحصیل‌کرده فردی است که از حقوق خود و به همان اندازه از مسئولیت خویش آگاه باشد. فردی است که مصمم است برای احقاق حق خود و همچنین حقوق اساسی انسان‌های دیگر و برای خاطر نفع عموم جامعه بجنگد. فردی است که آگاهانه برای آفریدن حیاتی بهتر تلاش می‌کند تا در جامعه او هر هموطن حق برابر داشته باشد و اجازه ندهد که هیچ‌کس برای تخریب محیط سالم و صلح عمومی به منظور گردآوردن ثروت برای خود و خانواده خود بکوشد.

۵ـ هیچ کسی را که قدرت ذهنی دارد، نباید از تحصیلات عالی بازداشت، ولو اینکه آن فرد قدرت فیزیکی و اقتصادی برای کسب آن نداشته باشد.

۶ـ مردان و زنان، هر دو، باید برای تحصیلات عالی امکانی یکسان داشته باشند. آنان باید در انتخاب رشته تحصیلی خود که بدان علاقه دارند و آن رشته به نفع جامعه است، آزاد باشند.

۷ـ تعلیم و تربیت باید پیوسته آمیخته با چنان تجربه شریفی باشد که مردان و زنان را یاری دهد تا در وجود خود بهترین‌ها را کشف کنند و تمام صلاحیت خود را به سود دیگران به کاربرند، به‌ویژه برای افرادی که در جامعه از نظر اجتماعی، طبیعی و اقتصادی بهرۀ کمتری دارند، سودمند باشند.

۸ـ در برنامه‌ریزی تحصیلی در همۀ سطوح باید بر وقار انسانی، اهمیت کار، مساوات همه افراد نوع بشر، حقوق بشر، مسئولیت‌ها، برابری زن و مرد، آزادی، رهایی از اعمال غیرقابل دفاع غیراخلاقی، رهایی از اعمال مخرب طبیعت، و تشبّت سفت و سخت و به عدم خشونت و حقیقت تأکید شود.

۹ـ تعلیمات عالی باید به وسیلۀ بخش خصوصی حمایت شود.

۱۰ـ آن دسته از تعلیمات عالی تخصصی و فنی که در برنامه‌های معین دولتی و فعالیت‌های صنعتی به کار می‌رود و برای جامعه مفید است،‌ باید مورد حمایت دولت و صنایع قرار بگیرد.

۱۱ـ این مقدار معتنابه هنر که در برنامه‌های آموزشی دانشکده‌ها گنجانده می‌شود، اتلاف محض وقت است و منجر به بیکاری در میان فارغ‌التحصیلان می‌شود. این نوع تعالیم، سلامت ذهنی و جسمی، هر دو، را در افرادی که تحت تعلیم‌اند، نابود می‌کند.

۱۲ـ فارغ‌التحصیلان تعلیمات عالی باید نیازهای کشور را تأمین کنند و با تلاشی مصرانه خود را از اسارت آموزشی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که طی قرنها استثمار بر آنان تحمیل شده است، رهایی بخشند.

اجازه بدهید نظر گاندی را از یک مقاله او از روزنامۀ Harijan (9 ژوئیه ۱۹۸۳) نقل کنیم:

«من دشمن تعلیمات عالی نیستم، بلکه دشمن آن تعلیماتی هستم که اکنون عرضه می‌شود. به نظر من باید کتابخانه‌های بهتر و بیشتر، آزمایشگاه‌ها و مؤسسات پژوهشی دایر شود. در سایه آن شرایط است که ما گروهی شیمیدان، مهندس و استادانی دیگر خواهیم داشت که خادمان حقیقی ملت و پاسخگوی نیازهای گوناگون و روزافزون مردمی خواهند بود که پیوسته از حقوق و نیازهای خود آگاهی پیدا می‌کنند. این استادان سخن خواهند گفت، اما نه به زبان بیگانه، بلکه به زبان مردم. دانشی که آنان فرا می‌گیرند، از آن همه مردم خواهد بود. آنان حقیقتا کار اصولی خواهند کرد نه این که فقط انتقال‌دهنده باشند و ارزش‌ها عادلانه و منصفانه تقسیم خواهد شد.»

دیدگاه‌های گاندی در باره تعلیمات عالی هرگز کاستی نخواهد یافت، بلکه هر چه سالها بگذرد، افزونی پیدا خواهد کرد.

پی‌نوشت‌ها:

۱ـ «سازمان اعانۀ دانشگاهی» (University Grant Comission) را فارسی‌دانان هند ترجمه کرده‌اند که ترجمۀ رسایی به نظر نمی‌رسد. مناسب‌تر آن است که «شورای پشتیبانی دانشگاه» یا «شورای کمک‌های دانشگاهی» بگذارند.م.

نظر شما