شناسهٔ خبر: 60145 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

سینمای ازو و کیارستمی برخلاف ظاهرشان کاملا سیاسی هستند

محمدرضا شیخی گفت: ممکن است توجه نکردن کیارستمی در فیلم‌هایش به یکسری مسائل که به زعم ما سیاسی و مهم‌اند، به ظاهر چنین نشان دهد که این فیلم‌ها سیاسی نیستند؛ درصورتی که کاملا سیاسی هستند و این را در بررسی سینمای ازو هم شاهد هستیم.

یاسوجیرو ازو

یاسوجیرو ازو

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ یاسوجیرو ازو کارگردان و فیلمنامه‌نویس ژاپنی است که آثارش به طور مستقیم و غیر مستقیم با زادگاهش در ارتباط است، این پیوند به نحوی در سینمایش وجود دارد و قابل لمس است؛ به عنوان نمونه نام یکی از فیلم‌های این کارگردان «توکیو» است و دیگری «طعم چای سبز روی برنج». با وجود این نزدیکی بین سینمای ازو و ژاپن، اما فیلم‌های او بعد از مرگش شناخته شده و مورد توجه قرار گرفت؛ همچنین منتقدان بسیاری درباره آثار این فیلمساز مقاله و کتاب نوشته‌اند که شاهد برخی از آن‌ها در ایران نیز هستیم؛ یکی از این نویسندگان یوسف اسحاق‌پور پژوهشگر و نویسنده ایرانی است که در پاریس تاریخ هنر و تاریخ سینما تدریس و در زمینه‌های سینما، ادبیات، نقاشی، سیاست و فلسفه فعالیت می‌کند. او آثار زیادی در زمینه سینما و نقاشی تالیف کرده که از جمله آن می‌توان به کتاب سه جلدی «اورسن ولز سینماگر است» و «ازو؛ فرم‌های ناپایدار» اشاره کرد.

 


یوسف اسحاق‌پور


در این کتاب ما شاهد روایت یوسف اسحاق‌پور از ازو و سینمایش هستیم. توصیفی که برخلاف سایر کتاب‌ها از فرم سینمایی ازو است و تفسیری از وقایع فیلم و چگونگی شکل‌گیری آثار این فیلمساز نمی‌خوانیم. این کتاب توسط محمدرضا شیخی ترجمه و از نشر شورآفرین منتشر شده است. از این رو گفت‌وگویی با این مترجم انجام دادیم که در ادامه می‌خوانید.
 
ابتدا از ترجمه این اثر حرف بزنیم. دلیل این که شما سراغ ترجمه کتاب «ازو؛ فرم‌های ناپایدار» اثر یوسف اسحاق‌پور رفتید چه بود؟
پیش از این، کتاب دیگری از یوسف اسحاق‌پور ترجمه کردم به نام «کیارستمی، پشت روی واقعیت» که سال گذشته منتشر شد. این کتاب ترکیبی از دوکتاب فرانسوی است که یکی در سال  2002 و دیگری در سال 2011 چاپ شده بود و شامل مجموعه مقالاتی درباره سینمای کیارستمی است. طی تماس‌هایی که با اسحاق‌پور داشتم و به توصیه او تصمیم گرفتم دو کتاب دیگر در این حوزه ترجمه کنم که یکی درباره سینمای «ازو» است که منتشر شده و دیگری که در چند ماه آینده نشر پیدا می‌کند و درباره سینمای «ساتیا جیت‌رای» است. که درواقع با این سه کتاب سه گانه‌ای شکل ‌می‌گیرد به نام «سه گانه سینمای شرق» از نگاه یوسف اسحاق‌پور.

در ابتدای این کتاب اسحاق‌پور درباره پیوند ازو، ساتیا جیت‌رای و عباس کیارستمی صحبت‌ می‌کند؛ پیوند بین این سه کارگردان را در چه می‌داند و چگونه این سه را به یکدیگر مرتبط می‌کند؟
 فکر می‌کنم در کتاب ساتیا جیت‌رای به نوعی به این ارتباط اشاره شده و ما می‌توانیم ارتباط را در این کتاب دریابیم. اسحاق‌پور با توجه به تحصیلات اصلی خود که در حوزه سینما بود به عنوان یک آدم شرقیِ غربی شده به این سه کارگردان نگاه کرده است. هر نویسنده و منتقدی برای خود الگوهای فکری دارد که او را به این سو که من باید به سمت چه شخصی بروم، سوق می‌دهد.

با گفت‌وگوهایی که با آقای اسحاق‌پور داشتم یا اشاراتی که در کتاب «کیارستمی، پشت روی واقعیت» در گفت‌وگوی خودش با کیارستمی می‌آورد بحث علاقه کیارستمی به عکاسی کلیدی بود که این آشنایی را استارت زده و این دو رودررو با هم صحبت کردند و از آن به بعد اسحاق‌پور علاقه‌مند شد که سراغ سینمای کیارستمی برود. پیوند جدا نشدنی که بین عکاسی و سینمای کیارستمی برقرار می‌کند سبب می‌شود در مجموعه مقالاتی که درباره کیارستمی نوشته شده نیم نگاهی به این مضمون داشته باشد. حال شاید این سه فیلمساز شرقی به نوعی از اهمیت بیشتری در نگاه اسحاق‌پور برخوردار بودند که سبب شد او درباره این سه بنویسد و از پیوند و ارتباط این فیلمسازان شرقی بگوید. اگر کتاب ساتیا جیت‌رای منتشر شود ما می‌توانیم عامل پیوند دهنده این سه کارگردان و سه نوع سینما را راحت‌تر درک کنیم.
 


اسحاق‌پور در نگارش این کتاب‌ها چه چیزی را مورد بررسی قرار می‌دهد؟
بررسی که اسحاق‌پور از سینمای جیت‌رای می‌کند فارغ از فرم است، یعنی بررسی محتوامحور است، در حالی که در کتاب ازو بر عکس به فرم توجه دارد. ما در کتاب «ازو؛ فرهم‌های ناپایداری» تقریبا هیچ‌گونه روایتی از داستان‌های این فیلمساز نداریم؛ شاید خیلی کم در یکی دو مورد، ممکن است در فیلمی مانند «توکیو» اشاره‌ای کوتاه و گذرا به داستان فیلم داشته باشد. درواقع تمرکز روی فرم و دنیای سینمایی ازو است. در حالی که در کتاب جیت‌رای درباره محتوای هفت فیلم او حرف می‌زند؛ یعنی فارغ از فرم آن‌ها در این کتاب می‌بینیم داستان این فیلم‌ها چیست و از چه چیزی حرف می‌زند؟ شاید این کتاب اسحاق‌پور پیونددهنده همچین نگاهی باشد که اگر فرم و محتوا را با هم در یک قالب بریزیم چه می‌شود.
 
از نظر شما دلیل پرداختن یوسف اسحاق‌پور به کارگردانی ژاپنی، یاسوجیرو ازو و نوشتن کتاب «ازو؛ فرم‌های ناپایدار» چه بود؟
علاقه بیشتر اسحاق‌پور به کارگردان ژاپنی کنجی میزوگوچی و سینمایش بود، تحقیقات مفصلی هم در این زمینه انجام داده بود که منجر به مقاله‌ای بلند می‌شود و در یکی از کتاب‌های خود نوشته طی این تحقیقات احساس می‌کند که حرف‌های فراوانی درباره میزوگوچی زده شده و دیگر گنجایش این را ندارد که مقاله بلند را تبدیل به کتاب کند، در چنین تحقیقاتی به سمت ازو رفت و فکر می‌کنم بهانه هم همین بود.

از دیدگاه شما شیوه نگارش اسحاق‌پور در نوشتن این کتاب‌ چگونه است؟
او در قالب قطعه‌نویسی می‌نویسد؛ این نوع نگارش در بخش اول کتاب کیارستمی که تا سال 2002 جلد اول کتاب را می‌نویسد با دنیای کیارستمی سر و کار دارد و در جلد دوم با تک تک فیلم‌های متاخر او. سینمای ازو به عنوان یک کل پایان‌ یافته در مقابل نگاه اسحاق‌پور بود و به همین دلیل نگاه قطعه‌نویسی را در بررسی سینمای ازو پیاده می‌کند. این قطعه‌نگاری یکی از شیوه‌های نوشتاری است که اسحاق‌پور در آن تخصص دارد، پیش از او نیز شاهرخ مسکوب در این زمینه فعالیت کرده و شاید دوستی این دو با هم اسحاق‌پور را به سمت چنین شیوه نوشتاری سوق داده است.
 

صحنه‌ای از فیلم «بعداز ظهر پاییزی»


جستارنویسی به نویسنده جستار این امکان را می‌دهد که تحلیل‌های شخصی خودش را در قالب جستار بیان کند؛ یعنی جستارنویسی آنچنان مبتنی بر اصول سخت نقد نیست که بگویی باید چهارچوب کاملا مشخصی را در نظر بگیریم؛ در نگاه به یک فیلم یا کلیت سینمای کارگردان، بحث نگاه فردی در کنار تحلیل پیش می‌رود.

کتاب «ازو؛ فرم‌های ناپایدار» جستار است؟ جستارنویسی یوسف اسحاق‌پور  در این کتاب چگونه است؟
 کتاب «ازو؛ فرم‌های ناپایدار» شبیه جستار است و قرار هم بر این نیست که در پایان کتاب ما به یک قاعده و اصول کلی برسیم. سیاستی که در چنین جستارهایی اسحاق‌پور به آن متوسل می‌شود به این دلیل است که نگاه سخت خود را در کنار آن نگاه سینمایی همزمان داشته باشد. بنابراین نوع نوشتن چنین کتاب‌هایی حالت کشکولی دارد، نه به این معنا که هرچیزی در این کتاب پیدا شود، خیر؛ اما به این معنی که ایده اولیه‌ای به ذهن نویسنده می‌رسد و او براساس این ایده اولیه پیش می‌رود و در دل این ایده، ایده‌های جدید و متفاوت دیگری شکل می‌گیرد که به صورت قطعه‌نگاری متن نوشته می‌شود.

به این معنی که اسحاق‌پور پس از نوشتن متن، اول از دل آن ایده دیگری را بیرون می‌کشد و در بخش بعدی به آن می‌پردازد و در قالب این ایده‌ها به سراغ فرم کارهای ازو، تکرار داستان‌ها و البته با نیم‌ نگاهی به فرهنگ و جامعه ژاپن می‌رود. شاید به ظاهر بگوییم سینمای ازو به تعبیری کاملا غیر سیاسی است اما زمانی که ما نگاهی به چنین مسائلی داشته باشیم متوجه می‌شویم که اتفاقا چنین نیست و ممکن است خیلی سیاسی باشد و این نوع زاویه دید را در سینمای کیارستمی هم خواهیم دید. یعنی حتی توجه نکردن کیارستمی به یکسری مسائلی که به زعم ما سیاسی و مهم است و ممکن است به ظاهر چنین نشان دهد که این فیلم‌ها سیاسی نیستند؛ درصورتی که کاملا سیاسی هستند و این مورد را در بررسی سینمای ازو هم شاهد هستیم.
 

صحنه‌ای از فیلم «داستان توکیو»


نویسنده با نوشتن این کتاب چه چیزی را درباره سینمای ازو به مخاطب بیان می‌کند؟
در نهایت نویسنده می‌خواهد به این نتیجه برسد که شاید ما به ظاهر احساس کنیم فرم فیلم‌های ازو، نوع فیلم‌برداری و داستان‌ها تقریبا همه تکراری هستند مانند ارتباط بین پدر و دختر، پدر و پسر و پدر و عروس که همه شبیه به هم است، چیزهایی که در خانواده‌های ژاپنی می‌بینیم، اما درواقع همه این‌ها با یک نگاه فرمی متکثر مورد بررسی قرار می‌گیرند.

به نظر شما مخاطب با خواندن این کتاب می‌تواند سینمای ازو را درک کند و به شناختی از آثار او برسد؟ از دید شما باید پیش از خواندن کتاب سراغ سینمای ازو برویم یا بعد از خواندن فیلم‌های او را ببینیم؟
وقتی با کتابی مانند «ازو؛ فرم‌های ناپایداری» روبه‌رو می‌شویم خواننده پیش از مطالعه کتاب باید در ذهنش باشد که با خواندن این اثر به عنوان نمونه نمی‌تواند به فلان تکنیک فرمی یا به فلان تحلیل متنی و محتوایی دست یابد و با آن مواجه شود. از خواننده خواسته می‌شود اگر سینمای ازو را می‌شناسد سراغ این کتاب بیاید تا در قالب قطعه‌نگاریِ ایده‌هایی را که نویسنده درباره کلیت سینمای ازو مطرح می‌کند بخواند. در سینمای ازو داستان‌ها تکراری است، من فکر می‌کنم بعد از خواندن این کتاب هم اگر سراغ فیلم‌های ازو برویم باز هم پی به فرم کار ازو می‌بریم. خواهشم از خواننده این است که توقع نداشته باشد با یک کتاب ساده روبه رو شده، بعد از مطالعه این صفحات احساس کند که سینمای ازو را شناخته است و این که اگر احساس می‌کند زبان ترجمه ثقیل است این را برمن ببخشد؛ من تلاشم را کردم تا به سبک و سیاق نویسنده وفادار بمانم و احساس می‌کنم متن دشوار خوانی است.

اگر حرفی دباره ازو،‌ سینمایش، اسحاق‌پور یا این کتاب مانده بزنید.
اسحاق‌پور بعد از آشنایی‌اش با کیارستمی مجددا عشقش به عکاسی فوران می‌کند و دو سه کتاب عکاسی‌اش را هم برای من فرستاده است. فکر می‌کنم عکس‌های این کتاب‌ها نیم‌نگاهی به سینمای ازو داشته باشد. به عنوان نمونه کتاب عکسی را برای من فرستاده که شامل هفتاد عکس است؛ این عکس‌ها همه از ساحل گرفته شده‌اند و کسی که این اثر را تورق می‌کند و تخصصی در حوزه عکاسی ندارد احساس می‌کند تمام این عکس‌ها هیچ فرقی با یکدیگر ندارند. اما زمانی که دقیق می‌شوید این تفاوت‌ها را در رنگ‌ها، شکل ابرها، موج دریا، سنگ ریزه‌ها و سخره‌های کنار دریا و ساحل می‌بینید؛ یعنی دقیقا همان ناپایداری که در سینمای ازو مشاهده کرده در عکاسی خود رعایت می‌کند و با یک نکته ویژه که تمام این عکس‌ها عاری از حضور انسان یا اثرات انسانی است. در تصاویر این کتاب می‌توان بحث گذرا بودن و ناپایدار بودن زندگی را که ممکن است به ظاهر ببینیم، مانند فیلم‌ها ازو که وقتی تماشا می‌کنیم فکر کنیم هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند؛ درصورتی که فرم آن‌ها به شدت با یکدیگر متفاوت است و ما گاهی می‌توانیم آن تفاوت‌های جزئی در رنگ، حرکت، دوربین و قاب بندی را ببینیم.
 
 نشر شورآفرین کتاب «ازو؛ فرم‌های ناپایدار» اثر یوسف اسحاق‌پور با ترجمه محمدرضا شیخی را در 500 نسخه،  80 صفحه و با قیمت 15000 تومان منتشر کرده است.
 
 

نظر شما