شناسهٔ خبر: 60430 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

مهم‎ترین روایت ناسیونالیسم ایرانی از دوره مشروطه شکل گرفت/ وطن در نگاه ایرانی مفهومی نژادپرستانه ندارد

رضامختاری اصفهانی با اشاره به ‌این‌که مهم‎ترین روایت ناسیونالیسم ایرانی از دوره مشروطه شکل گرفت گفت: ایران یک مفهوم تمدنی و فرهنگی بود که با جابه‎جایی مرزها زایل‎شدنی نبود. بر مبنای این مفهوم، اندیشه ایرانشهری با میراثی مانا به وجود آمد.

مهم‎ترین روایت ناسیونالیسم ایرانی از دوره مشروطه شکل گرفت/ وطن در نگاه ایرانی مفهومی نژادپرستانه ندارد

فرهنگ امروز/  آناهید خزیر: مطالعات تاریخی که دربردارنده تاریخ‌نگاری و جامعه‌شناسی تاریخی است ابزاری نظری و روش‌شناختی برای مشخص شدن هویت تاریخی جامعه است. هویت دربردارنده و معرف کیستی و چیستی هر فرد در بستر زمانی و مکانی یعنی تاریخ، فرهنگ و جامعه است. با مطالعات تاریخی جایگاه فرهنگی و اجتماعی اعضای یک جامعه معین روشن می‌شود و هویت‌یابی که از این طریق به دست می‌آید منجر به تعلق تاریخی، فرهنگی و اجتماعی می‌شود.

درباره «کاربرد مفهوم ایران در مطالعات تاریخی» با رضا مختاری‌اصفهانی، پژوهشگرتاریخ معاصر ایران گفت‌وگو کرده‌ایم. وی کتاب‌هایی همانند «حکایت حکمت»، «خاطرات و اسناد عبدالحسین نوایی»، «پهلوی اول» و... را در کارنامه خود دارد و مقاله‌های بسیاری را درباره تاریخ معاصر نوشته است. مختاری همچنین بر کتاب «مذاکرات ایران وآمریکا» که مجموعه‌ای از اسناد سیاسی سفارت آمریکا در ایران از دی‌ماه 1331 تا دی‌ماه 1332 را در خود جای داده و منبعی بسیار مهم برای بررسی دقیق وقایعی است که در این دو سال سرنوشت‌ساز بر ایران گذشته‌، مقدمه نوشته است.

در گام نخست از مفهوم ایران در مطالعات تاریخی بگویید؟ اینکه چه پیوندی میان ایران و اندیشه ایرانشهری به وجود آمده است؟
ایران یک مفهوم تمدنی و فرهنگی بود که با جابه‎جایی مرزها زایل‎شدنی نبود. بر مبنای این مفهوم، اندیشه ایرانشهری با میراثی مانا به وجود آمد. بنابراین مطالعات تاریخی به تبیین و رمزگشایی از مفاهیمی پرداخته که در زمان متوقف نشده‎ و با وجود تغییر مذهب و فتح ایران توسط اعراب مسلمان همچنان ساری و جاری ماند. نکته آن که بخشی از میراث مفهومی و تمدنی در ادبیات عامیانه ایرانیان وجود داشت. ادبیات عامیانه‎ای که در بعضی موارد حتی نگاهی غلوآمیز به مفهوم ایران و شاهنشاه دارد. در واقع پیوند دین و وطن از مواریث این اندیشه است که در ذهن انسان ایرانی و ادبیات عامیانه آن به پهلوان در مقام نگاهبان این دو عنصر قداست بخشیده است. مطالعات تاریخی در این باره البته با کاستی‌هایی مواجه است و بیشتر به وجوه سیاسی و زبانی هویت ملی پرداخته شده و تا حدی وجوه فرهنگی و اجتماعی مغفول مانده‎اند. لذا جای آن دارد این غفلت مورد بازبینی و جبران قرار گیرد.

از سیر تاریخی مفهوم ایران در گذشته و تفاوت آن با روزگار کنونی بگویید؟ مفهوم ایرانی و غیرایرانی در دوران اساطیری چگونه مشخص می‌شد؟
ایران در دوران اساطیری و تاریخی خود مفهوم یک سرزمین واحد تحت حاکمیت واحد بوده است. شاهنشاه مفهومی سیاسی بود که دلالت بر حکومت بر ملت‌ها و اقوام گوناگون در سرزمینی وسیع داشت. ملت‎ها و اقوامی که دارای زبان، نژاد و مذهب متفاوت، اما دارای اشتراک سرزمینی و سیاسی بودند. مفهوم ایرانی و انیرانی (غیرایرانی) غیریت‎سازی حاکمان ایران در دوره امپراطوری‎شان برای ایجاد هویت ملی بود. عبارت «جانِ جهان» که در ادبیات حماسی و اساطیری درباره ایران به کار می‎رفت، باوری بود که در سیاست و اجتماع جهان ایرانی جریان داشت. از همین رو مطالعات تاریخی در یافته‎های خود به این واقعیت دست یافته است. این واقعیت در سنگ‎نبشته‎های شاهان، برخی از کتاب‎های به جا مانده از دوره پیش از اسلام، کتاب‎های مورخان یونانی و رومی، شاهنامه‎های منثور و منظوم و... قابل ردیابی است.

هویت تاریخی در تاریخ‌نگاری و جامعه‌شناسی تاریخ ایران چگونه بازتاب یافته است؟
بنیان‎های جامعه ایران بر این هویت قرار گرفته و بدون شناخت دقیق و علمی آن نمی‎توان به تاریخ‎نگاری فرهنگی و اجتماعی ایران پرداخت. سنت فرهنگی و اجتماعی ایران تسلسل‎وار از دوره اساطیری تا به امروز وجود داشته و بررسی محتوایی تاریخ ایران نیاز به شناخت این هویت دارد. به عنوان مثال سنت لوطی‌گری به عنوان یک خصیصه اجتماعی و فرهنگی در جامعه ایران میراثی از گذشته و آیین جوانمردی در پیش از اسلام است. این سنت دچار تحول و انحطاط شده، اما از بین نرفته است. جالب این‎که فرم و ظاهر لوطی‌گری که لباس لوطیان یا هفت وصله آنان باشد، متأثر از آیین مهرپرستی است. این هویت تاریخی را باید در منابع گوناگون اعم از متون صوفیانه، فقهی، ادبی، عامیانه، تاریخی و... جستجو کرد. غفلت از این متون به تکرار مکررات و غفلت از تاریخ فرهنگی و اجتماعی ایران منجر می‌‎شود.

مطالعات تاریخی چگونه این هویت‌یابی تاریخی را واکاوی کرده است؟
مطالعات تاریخی در این باره بیشتر به مفاهیم سیاسی، دینی و تا حدی ادبی توجه داشته و در حوزه فرهنگی و اجتماعی کار انجام‎ نشده بسیار است.

با توجه به این‌که مشروطه یکی از بزرگترین رخدادهای تاریخ معاصر ایران است. درباره این مساله نیز بگویید که مفهوم ایران پس از مشروطه چگونه معنا یافته بود؟ 
اگر در دوره صفویه تا مشروطه مفهوم ایران با مذهب شیعه پیوند داشت و پادشاه ایران مترادف با پادشاه شیعه بود، در دوره مشروطه مفهوم مدرنی با گستره همه اقوام ایرانی ساکن آن بر آن بار شد و معنا یافت. ضیق این مفهوم موجب شده بود شورش‎های اواخر صفویه و پس از آن شکل بگیرد. از همین رو روشنفکران ایرانی قبل از مشروطه که بر اندیشه مشروطه‎خواهی ایرانیان تأثیر گذاشتند، ایرانیت با گرایش به باستان‌گرایی را در پیوند با تجدد غربی می‎دیدند. ایران با توسعه و دموکراسی معنا می‎یافت تا دچار سلطه بیگانگان و عقب‎ماندگی نشود. از همین رو روشنفکران ایرانی در جستجو و تبیین مفاهیم مدرن در دوره‎های اساطیری و تاریخی ایران برآمدند.

چرا روشنفکران ایرانی پس از مشروطه مفهوم ایران را با گرایش به باستان‌گرایی و در پیوند با تجدد غربی می‌دیدند؟
در جستجوی مابه‎ازای مفاهیم آزادی، مساوات، وطن، ایرانیت و ملی‎گرایی در متون کهن و تاریخ بسیار دور ایران برآمدند تا به مقایسه آنها در جهان غرب جدید بنشینند. آنان از پیوند ناسیونالیسم باستانگرا و تجدد غربی درصدد بودند گذشته‎ای را برجسته کنند که ایران هماورد غرب (یونان و روم) بود. در این دوره غرب وامدار حکمت ایرانی بود. از این گذشته مشترک، حال و آینده مشترک که مسیر توسعه و دموکراسی بود، مراد می‎شد. آنچه در این میان مغفول ماند و آسیب‎زا بود، بی‎توجهی بسیاری از این روشنفکران به هویت مذهبی ایرانیان با نگاهی اعتدالی بود. در حالی که مهمترین شاخصه هویت ایرانی در دوره‎های مختلف پیوند دین و وطن با هم بود.

مفهوم وطن و وطن‌پرستی از چه دوره تاریخی بیشتر معنا پیدا کرد؟
مفهوم وطن در نگاه نخبگان و توده‎های ایرانی وجود داشته و قداست پهلوانان در ذهن انسان ایرانی برحسب دفاع آنان از کیان ملی و دینی‎شان بوده است. این که مورخی مانند ابوحنیفه دینوری در اخبارالطوال به جای قراردادن مبدأ تاریخ از هبوط آدم و ادامه آن از سرگذشت انبیا، به نگارش تاریخ از خلقت کیومرث و ادامه آن از دوره پیشدادیان می‎پردازد، نشان از جایگاه هویت ایرانی در نزد نخبگانی چون او در دوره تسلط خلافت عربی دارد. دینوری با زبان عربی اما نگاه ایرانی به تاریخ می‎نگرد. همچنان‎که بسیاری از ادیبان و شاعران با حفظ و نگاهداشت زبان پارسی به عنوان مهمترین مؤلفه هویت ایرانی در حفظ این هویت کوشیدند. در ادبیات عامیانه هم چنین نگاهی به وطن و وطن‎پرستی وجود دارد. کتاب‎های ابومسلم‎نامه و حمزه‎نامه به عنوان مهمترین کتاب‎های ادبیات عامیانه به شخصیت‎هایی می‎پردازند که قهرمان مبارزه با اعراب و خلافت عربی بودند. همچنان‎که بعدها شخصیت‎های محوری داستان‎های عامیانه، پاسداران مرزوبوم ایران هستند که در دوره پس از صفویه هویت شیعی نیز به ویژگی‌هایشان افزوده شده است.

با توجه به‌این‌که سیدحسن تقی‎زاده قائل به شاخصه نژادی بود و بعدها دچار تحول فکری شد و به شاخصه سرزمین باور داشت، آیا نژادپرستی همان میهن‌دوستی است؟ و مفهوم وطن ریشه‌ای نژادپرستانه دارد؟ 
وطن در نگاه ایرانی مفهومی نژادپرستانه نداشته است. در روزگاری که اقوام و ملت‎های مختلف بیش از گستره امروز در سرزمین‎های تحت سیطره سلسله‎های ایرانی زندگی می‎کردند، آداب، مذهب و زبانشان محترم شمرده می‎شد. زمانی که این نگاه آن هم از دریچه دین حاکم شد و زرتشتی‌گری نگاه مسلط بر سیاست و اجتماع ایرانی شد، مرزهای ایران فروریخت. وطن به معنای حریمی برای انسجام همه آنانی بود که در این گستره می‎زیستند. وطن به معنای زیستگاه نژاد خاصی نبود، بلکه هر نژاد، مذهب و زبانی در گستره مرزی ایران، ایرانی شمرده می‎شد. جالب این‎که در دوره حاکمیت ناسیونالیسم افراطی کسی مانند سیدحسن تقی‎زاده که قائل به شاخصه نژادی در ناسیونالیسم ایرانی و ایرانی‎شمردن اتباع ایران بود، در اواخر عمر قائل به شاخصه سرزمینی شد. او در این تحول فکری معتقد به رعایت حقوق هر فردی با هر زبان و مذهبی شد که در این سرزمین زندگی می‎کند. به اعتقاد تقی‎زاده، عربی که نسل در نسل در ایران زندگی می‎کند، از ایرانی‎نژادی که در خارج از این مرزهاست، ایرانی‎تر است. با چنین نگاهی به مفهوم وطن دیگر جایی برای نژادپرستی باقی نمی‎ماند.

نگاه غرض‌ورزانه در پژوهش‌هایی که با هویت ملی مرتبط است چه تاثیری بر آثاری دارد که در این زمینه منتشر می‌شود؟ 
پژوهش در این باره با آسیب افراط و تفریط مواجه است. به طوری که برخی در پژوهش‎های خود سعی می‎کنند هویت ملی ایرانیان را بدون ریشه‎های تاریخی و فرهنگی دانسته و آن را برساخته ایدئولوژیک بدانند. در این باره کتاب «ناسیونالیسم بی‎جاساز» اثر رضا ضیاءابراهیمی از آن نمونه‎هاست.

روش‌شناسی تاریخی به شیوه اسنادی در هویت‌یابی ایرانی چقدر تاثیرگذار بوده است؟
پژوهش‎های اسنادی از دو منظر در بررسی هویت‎یابی ایرانی راهگشاست. یکی، مکاتبات نخبگان و رجال دولتی که در آن‌ها به مفهوم وطن و استقلال آن پرداخته‎اند. دیگری، عرایض مردمی که نگاه توده‎های مردم یا به عبارتی، فرودستان جامعه را درباره مفاهیم استقلال، وطن، پیشرفت و توسعه بازمی‎نمایانند. اگر نخبگان به تبیین این مفاهیم برای گفتمان‎سازی و ایدئولوژی همت گماشته‎اند، توده‎ها در مکاتیب ساده خود به بهترین وجه این مفهوم را برساخته و بازنمایانده‎اند. مفهومی که از نگاه آنان سرزمین آبا و اجدادی‎شان است و باید به خون دل حفظش کرد. جالب این‎که «جان جهان» در ذهن توده‎ها جایگاه محکمی دارد و از این منظر نگاهی غلوآمیزتر از نخبگان درباره وطن دارند.

برای پرسش پایانی بگویید، مهم‌ترین روایت ناسیونالیسم ایرانی در چه دوره‌ای شکل گرفت و چگونه به گفتمان مسلط تبدیل شد؟
مهم‎ترین روایت ناسیونالیسم ایرانی از دوره مشروطه شکل گرفت که در آن غیریت‎سازی جایگاه مهمی دارد. اگر در نگاه نخبگان دوره پیش از مشروطه، این «غیر» عرب بود، با رخدادهای سیاسی مانند قرارداد 1907، شکست مشروطه، اشغال ایران توسط روسیه و بریتانیا، جنگ جهانی اول و ... غرب این «غیر» شد. اگر در جنگ‎های ایران و روسیه بیشتر به علل داخلی توجه شد، در ناکامی‎های پس از مشروطه دخالت خارجی در نگاه ایرانیان پررنگ‌تر شد. تئوری توطئه در ذهن انسان ایرانی شکل گرفت و به توهم گرایید. این غیریت‎سازی در دوره پهلوی اول از جنبه سیاسی همچنان پایدار ماند، اما در وجه فرهنگی، پیوند ناسیونالیسم باستانگرا و تجدد غربی برای رسیدن به توسعه در دستور کار قرار گرفت. البته این غیریت‎سازی در دوره‎های مختلف در سلطنت محمدرضا شاه دچار تحول شد و گاهی حوزه‎های فرهنگی و سیاسی را توأمان در بر می‎گرفت. به طوری که در برهه‎ای از سلطنت محمدرضا شاه به‌ویژه اواخر سلطنت او، روشنفکران به عنوان شیفتگان غرب تقبیح می‎شدند و آمریکایی‌مآبی با عنوان سانفرانسیسکویی مذمت می‌شد.

ایبنا

نظر شما