شناسهٔ خبر: 61794 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

مارکس در قامت یک روزنامه‌نگار انقلابی

کتاب «سانسور و آزادی مطبوعات» اثر مارکس و ترجمه حسن مرتضوی پس از گذشت ۱۴ سال از انتشار نخست، در پله دوم نشر ایستاد.

مارکس در قامت یک روزنامه‌نگار انقلابی

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛  نشر اختران دومین چاپ کتاب «سانسور و آزادی مطبوعات» اثر کارل مارکس و ترجمه حسن مرتضوی را با شمارگان هزار نسخه، ۱۲۸ صفحه و بهای ۱۷ هزار و ۵۰۰ تومان منتشر کرد. نخستین چاپ این کتاب در سال ۱۳۸۴ با شمارگان سه هزار نسخه و بهای هزار و ۳۰۰ تومان منتشر شده بود.

این کتاب شامل دو مقاله مارکس است. نخستین مقاله با عنوان «تفسیرهایی درباره‌ی آخرین دستورالعمل سانسور پروس» نخستین اثری است که مارکس به عنوان یک روزنامه‌نگار انقلابی نوشت. در مارس ۱۸۴۲ روزنامه رسمی دولتی به نام پروسیشه آلگماینه. اشتاتزسایتونگ مجموعه مقالاتی را در حمایت از سانسور انتشار داد با. این دستاویز که ذهن مردم را درباره نیات واقعی دولت روشن سازد. در این مجموعه مقالات دستورالعمل جدید حکومت پروس درباره سانسور که در ۲۴ دسامبر ۱۸۴۱ انتشار یافته بود توضیح داده شود. مقاله مارکس بلافاصله پس از انتشار دستورالعمل در روزنامه‌ها میان ۱۵ ژانویه و ۱۰ فوریه ۱۸۴۲ نوشته شد. اما روند انتشار آن به دلایل سانسور با ابهام مواجه شد.

مقاله‌ دوم با عنوان «بحث‌هایی درباره‌ آزادی مطبوعات و انتشار صورت جلسات طبقات» به مباحث مربوط به انتشار صورت جلسات مجالس ایالتی و آزادی مطبوعات اختصاص دارد. مقاله دوم از جمله نخستین فعالیت مطبوعاتی مارکس برای روزنامه Rheinische Zeitung für Politik, Handel und Gewerbe بود. مارکس کار خود را در این روزنامه به عنوان مقاله نویس آغاز کرد و در اکتبر ۱۸۴۲ یکی از دبیران این روزنامه شد.

در بخشی از کتاب آمده است: «سانسور مبارزه را نابود نمی‌کند. بلکه آن را یک جانبه می‌کند، مبارزه‌ای آشکار را به مبارزه‌ای پنهان تبدیل می‌کند، مبارزه بر سر اصول را به مبارزه‌ اصول بدون قدرت با قدرتی بدون اصول تبدیل می‌کند. سانسور حقیقی که بر ذات آزادی مطبوعات استوار است، همانا نقد است. این دادگاهی است که آزادی مطبوعات، از خودش ایجاد می‌کند. سانسور نقدی است که در انحصار حکومت قرار می‌گیرد.

اما آیا هنگامی که سانسور نه علنی بلکه سرپوشیده است؛ هنگامی که نه تئوریک بلکه عملی است؛ هنگامی که نه فراتر از احزاب بلکه خود یک حزب است؛  هنگامی که نه چون چاقوی تیز خرد بلکه قیچی کند خودسرانگی است؛ هنگامی که نقد می‌کند اما خود بدان تسلیم نمی‌شود؛ هنگامی که در جریان تحقق خویش خود را انکار می‌کند، و سرانجام هنگامی که آن قدر غیر انتقادی است که به نادرست فرد را جایگزین خرد عمومی، فرمان‌های مستبدانه را جایگزین اظهارات منطقی و لکه‌های مرکب را جایگزین لکه‌های نور خورشید، محذوفات نادرست سانسورچی را جایگزین ساختارهای ریاضی، و قدرت زمخت را جایگزین استدلال‌های تعیین کننده می‌کند، خصوصیت منطقی خود را از دست نمی‌دهد؟»

نظر شما