فرهنگ امروز/ مجید گیاهچی- منتقد
بهتازگی چند آمار جالب منتشر شده که با وجود دهها نشانه و حجت انکارناپذیر دیگر که از مهمترین آنها میتوان به آمارهای مرتبط با مشکلات و آسیبهای اجتماعی و جرائم و پروندههای قضائی و انواع بزهکاری، خشونت، ناامیدی و... اشاره کرد، شاید فقط همین چند آمار، برای نمایش بیتعارف وضعیت فرهنگی کشور، به شکلی شفاف و عمیق، کافی به نظر برسد.
و البته برای ارزیابی حقیقی نتایج همه آنچه در این سالها بهعنوان سیاستهای فرهنگی دنبال شده و گاه توأم با اخم بیتوجه به تمام نتایج حاصله، همچنان استمرار داشته و دارد:
۱ مرکز افکارسنجی ایسپا، اولویتهای مردم برای بازگشایی اماکن تعطیل متعاقب همهگیری کرونا را بررسی کرده که بر مبنای آن بازگشایی سینما، تئاتر و کنسرت، در آخرین رده و از ۷.۴ درصد اولویت برخوردار بوده است.
حالا از میزان دقت در این رقم و عوامل تأثیرگذار حاشیهای بر چنین موضوعی که الزاما میتواند در نسبت مستقیمی با اهمیت یا اولویت هنر در زندگی ایرانیان نباشد، عجالتا درمیگذریم.
۲ ابتدا لایو اینستاگرامی امیر تتلو (خواننده جنجالی پاپ) با ندا یاسی (گویا از چهرههای پرطرفدار اینستاگرام) با ۴۲۶ هزار بیننده همزمان در لایو اینستاگرام، رکورد جهانی رَپری کانادایی را میشکند.
سپس با ثبت رکوردی تازه در لایو اینستاگرام رونالدو (فوتبالیست پرتغالی و یکی از معروفترین فوتبالیستهای جهان)، با 500 هزار بیننده همزمان، رکورد ثبتشده به وسیله «تتلو-یاسی»، شکسته میشود.
اما بلافاصله لایو تازه تتلو و ندا یاسی، به رکورد باورنکردنی ۶۲۵ هزار بیننده همزمان میرسد و مجددا رکورددار پربینندهترین لایو اینستاگرام در جهان میشود!
(این ارقام وقتی معنای شوکآورتر و تأملبرانگیزتری مییابند که در نظر داشته باشیم که مخاطبان تتلو تنها فارسیزبان هستند؛ درحالیکه رونالدو مخاطبانی در سرتاسر جهان دارد).
۳ و اما رقم و آمار تکاندهنده و شوکآور دیگر، باز مربوط به امیر تتلو است. او در اقدامی که خودش از آن بهعنوان روکمکنی یاد کرده، موفق شده است طرفدارانش را وادارد که بیش از ۱۸ میلیون کامنت و بیش از هشت میلیون لایک، زیر یک پستِ روکمکنی او در اینستاگرام ثبت کنند!
حالا ابدا نمیخواهیم قضاوتی درباره کیفیت هنری یا بهتر است بگوییم کیفیت آثار امیر تتلو، انجام بدهیم و حتی قضاوت و بحثی اخلاقی درباره رفتارهای او (که حتی از جهاتی شاید آنارشیستی و درخور توجه و تحلیل هم به نظر برسد) که اولی بیشتر به منتقدان موسیقی بازمیگردد و دومی به جامعهشناسان و عالمان علم اخلاق.
همچنین حتی قصد آن وجود ندارد که قضاوتی درباره علاقهمندان و طرفداران او انجام بشود که به هر دلیل قطعا لذت و رضایت و جذابیتی از ارتباط با او و آثارش احساس میکنند.
ناگفته نماند این نوع تمایلات، از برخی جهات بههیچوجه هم منحصر به ایران نیست و تقریبا در همه جهان کموبیش وجود دارد، با این تفاوت که کفه مقابل این ترازو، خالی و این معادلهای کاملا یکطرفه و مغلوبه نیست؛ درحالیکه متأسفانه به نظر میرسد در ایران موجب شده که تمام نسبتها و تناسبها در هم بریزد و عملا کفه مقابل هنر یا تولیدات تودهای و عامهپسند، خالی به نظر برسد.
یعنی ابدا هیچ موضوعی در حوزه آنچه هنر یا فرهنگ اصیل، رسمی یا والا شناخته میشود، در قیاس با این تمایل غیرقابل تصور و باور، قابل عرض اندام و توجه نبوده و به نظر نمیرسد.
اینجا لازم است اشاره شود که فضای مجازی، گذشته از هر قضاوت بجا و نابجایی درباره آن، درعینحال شاید بتواند موقعیت مناسبی برای تشخیص بیپرده وضعیت فرهنگی هر جامعهای به نظر برسد.
آمار و ارقام، از تعداد فالوئرها گرفته تا تعداد لایکها و بهویژه محتوای کامنتها، همه پردهها و لاپوشانیها را پس میزند و حقایقی از کُنه وجود و لایههای پیچیده و عمیق فرهنگی جوامع، آشکار میکند.
بهویژه درباره کاربرانی که با هویتهای جعلی و غیرقابل شناسایی در این فضاها فعالیت دارند و بدون ترس و دلهره و نگرانی، ماهیت حقیقی وجود و تمایلات راستین خود را بدون هرگونه ملاحظه و سانسوری بروز میدهند و آشکار میکنند.
اما توجه و تمرکز اساسی ما بر سیاست فرهنگی کشور است؛ سیاستی که در تمام این سالها، انقباضی و سلبی بوده است، ترکیبی از گفتمانهای پیشگیرانه و محافظتی در برابر فرهنگ جهانی، البته در اشکال بیشتر فاقد ساختارش؛ چراکه اینگونه سیاستها شاید اندکی برخلاف تصورات ابتدایی، به شکلی اصولی در بسیاری از کشورها، حتی کشورهای توسعهیافته، مورد توجه و در حال اجراست.
پیشبینی و تشخیص سیاستهای فرهنگی کشور، در حوزههای داخل و بینالملل، با شکلگیری و گسترش امواج نافذ، غیرقابل رؤیت و مهارناشدنی است و گستردگی ارتباطات و ورود بشر به دورانی جدید، نهتنها ابدا دشوار و سخت نبوده و نیست؛ بلکه قطعی و بلاتردید هم به نظر میرسد؛ حتی بدون نیاز به ژرفبینی و رصد تخصصی و عالمانه؛ یعنی مثلا چگونه ممکن و محتمل است که بتوان انواع محدودیتها و وضع قوانین بازدارنده و پیشگیرانه، از ممنوعیت نوارکاست و ویدئو گرفته تا ممانعت از پخش فیلمهای خارجی در سینماها، از محدودیت در دسترسی به اینترنت گرفته تا جرمشمردن استفاده از فیلترشکن و داشتن ماهواره را در مهار و مواجهه با فرهنگ و ارتباطات بینالمللی، در درازمدت مؤثر دید و دانست.
هر چقدر هم این سیاستها در ایجاد تأخیر در انتشار مضامین و محتواهای فرهنگی، موفق و مؤثر باشد، قطعا سیاستهایی است که تنها در کوتاهمدت ممکن است فرصتی برای سیاستگذاری و تصمیمسازی اصولی فراهم کند و شکست و توفیقنداشتن در بهکارگیری درازمدت آنها، از پیش قطعی و بدون تردید به نظر میرسد.
این سیاستها فقط در صورتی امکان توفیق مییابند که در مدتی محدود و نه طولانی، فرصت رشد و نمو فرهنگی در داخل و درونزایی فرهنگی فراهم آمده و توسعه بیابد؛ درحالیکه برخلاف چنین انتظاری، سیاست غالب در داخل هم محدودیت در چاپ و انتشار کتاب و مطبوعات و تمام دیگر انواع تولیدات فرهنگی-هنری مانند تئاتر و موسیقی و فیلم بوده است.
بیتوجه به آنکه محدودیت در انتشار بلااستثنا و بدون تفکیک فرهنگ بینالمللی در مناسبات تولید فرهنگ داخلی، نتیجهای جز بنبست فرهنگی و شکلگیری موجودیت و وضعیت فرهنگی ندارد.
و تنها با اتکا به همه ظرفیتهای فرهنگی در داخل و فراهمکردن زمینههای بسط و توسعه آن است که شاید بتوان در معنای اصولی و علمی کلمه، با آنچه از آن بهدرستی بهعنوان «تهاجم فرهنگی» تعبیر میشود، مواجههای سازنده و مؤثر داشت.
بنابراین هیچ روش جایگزین و میانبری وجود ندارد؛ مگر آنکه با تولید مناسب و مورد نیاز آثار فرهنگی و هنری و اتخاذ سیاست فرهنگیای پویا و انتقادی و معطوف به بسط و توسعه، منابع و تولیدات مناسب برای معرفی و قوامبخشی هنر و فرهنگ والا، فراهم آید. درحالیکه متأسفانه در تمام این سالها، در عین آنکه سنت بهعنوان تنها ارزش مقبول سیاستگذاران و بهرسمیتنشناختن تجدد بومی، نتیجهای جز در تنگنا قراردادن سنتهای مدرنشده به دست نیامده است.
و این روندها موجب شده است با فروبستگی خلاقیت هنری در داخل، برخلاف میل و انتظار سیاستگذاران، فرصت و عرصه برای تهاجم فرهنگی به مفهوم حقیقی کلمه، مهیا شده و فراهم آید.
بهویژه آنکه بدون کوچکترین تغییری در نگاه به هنر و فرهنگ جدی و اندیشمند یا بهرسمیتشناختن ماهیت انتقادی آن در خدمت توسعه کشور و در عین حفظ و استمرار نگاه انقباضی، بدبینانه و توأم با بیاعتمادی، بهمرور با توجه به فشارها و قدرت خواست اجتماعی، به شکلی شاید ناگزیر و ناخواسته، محدودیتها و موانع در برابر انواع اشکال هنری یا بهتر است گفته شود تولیدات شبههنری و رسانهای عامهپسند، نازل و فاقد محتوایی عمیق یا کممحتوا، به شکلی یکطرفه و بدون توازن شکسته شده که لاجرم در میدانی غیررقابتی و فاقد امکان انتخاب، منجر به توسعه این نوع از اشکال تولید محتوا و گسترش تمایل به آنها شده است.
نتیجه آنکه این سیاستها به شکلی در تحدید تولید فرهنگی مناسب مؤثر بوده؛ اما خود همین تحدید منجر به نتایجی معکوس و خلاف میل سیاستگذاران شده و ابدا نتوانسته مانع از دسترسی آسان به انواع آثار نازل یا عامهپسندی که در فقدان وجود سیاستهای درست فرهنگی، بسیاری از مخاطبان را بهسرعت و با شدت جذب میکند، بشود.
و این نتایج سالها اعمال سیاستهای فرهنگی بهروزنشده و تحولنیافته فرهنگی در کشور است.
ما میتوانستیم و میتوانیم با تأثیرپذیری از اصول سیاست فرهنگی تجربهشده در اروپا، مثلا فرانسه که از نظر معدودی مضامین و محتواها، ازجمله نگاه تمرکزگرا، با گفتمان مورد علاقه در کشور، متناسب به نظر میرسد یا سیاست فرهنگی تجربهشده و موفق در کشورهای اسکاندیناوی؛ مانند سوئد، اصول سیاست فرهنگی بومی و ملی، آدابتهشده و در تناسب با اقتضائات فرهنگی خود را بنا کنیم؛ اما با وجود ابراز دشمنی سرسختانه نادرستترین دریافتها از مفهوم خصوصیسازی در این کشورها را مبنا قرار دادهایم.
در عوض به بازنمایی یک چهره بسیار بعید و دور از زندگی ایرانی، در رسانه ملی یا ادارات دولتی و مناسبات رسمی که تنها جنبهای گولزننده دارد، دل خوش کردهایم؛ درحالیکه این چهره، فاصلهای عمیق با چهره حقیقی جامعه و خواستها و نیازهایش دارد.
و در این وضعیت فرهنگی، تئاتر یکی از قربانیان جدی و بزرگ و شاید از جهات کارکردهای اجتماعی و گروهی و امکانات ارتباط زنده و مستقیم با قدرت تأثیربخشی عمیق، مهمترین قربانی این سیاستگذاریهای فرهنگی است، در عین آنکه یکی از مهمترین و مؤثرترین هنرها برای تغییر این موازنههای غلط هم محسوب میشود که در طول تاریخ بارها توانایی ایفای چنین نقش بنیادینی را به اثبات رسانده است و حتی هنوز هم همچنان در جوامع مدرن و پیشرفته با چنین کارکرد و نگاهی است که حضور و جریان و قدرت دارد.
امید آنکه مدیران و تصمیمسازان سیاست فرهنگی، جایی به خود بیایند و شجاعت دیدن خود و نتایج سیاستهایشان را در آینه آمار و ارقام و نتایج مشهود و کتمانناپذیرش داشته باشند و آنچنان که انتظار میرود طرحی نو دراندازند.
روزنامه شرق
نظر شما