شناسهٔ خبر: 62176 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

رئالیسم علیه لیبرالیسم/ جان مرشایمر در توهم بزرگ به نقد سیاست خارجی آمریکا پرداخته است

مرشایمر در کتاب توهم بزرگ می‏کوشد تناقض رؤیاهای لیبرال با واقعیت‏های عرصه بین‏الملل را به نمایش گذاشته و با نقد پاره‏ای از سیاست‏های خارجی ایالات متحده و متحدان غربی آن، خاصه در خاورمیانه، افغانستان و شمال آفریقا مجموعه این اقدامات را مبتنی‏بر توهمی هزینه‏زا برای این کشورها قلمداد می‏کند که همگی ناشی از برداشت‏های لیبرال هستند. ازسوی‏دیگر اهمیت این کتاب زمانی مشخص می‏شود که بازگشت ناسیونالیسم به کشورهای غربی و پیامدهای آن برای نظام‏های سیاسی این ناحیه از جهان را در نظر بگیریم. 

در سطح بین‏الملل مرشایمر براین‏باور است مناسبات کشورها بر تجاویز رئالیسم منطبق است. از میان سه‏گانه لیبرالیسم، ملی‏گرایی و رئالیسم مرشایمر، دو مفهوم ناسیونالیسم و رئالیسم در بیشتر مواقع و دوره‏های تاریخی همزاده‏های بهتری برای یکدیگر معرفی کرده و معتقد است این دو مفهوم اغلب لیبرالیسم را شکست داده‏اند.

فرهنگ امروز/ منصور براتی: کتاب توهم بزرگ، یکی از مهم‏ترین آثار منتشر شده در حوزه روابط بین‏الملل در سال ۲۰۱۸ میلادی به‌شمار می‏آید. واضع نظریه واقع‏گرایی تهاجمی در این کتاب می‏کوشد از یکسو مبانی و از سوی دیگر پیامدهای آنچه سیاست خارجی لیبرال در ایالات متحده می‏نامد را مورد انتقاد قرار دهد. با وجود شهرت «جان مرشایمر» به ساده‏نویسی، ترجمه آخرین اثر وی به‏عنوان یکی از بزرگ‏ترین استادان روابط بین‏الملل جهان، در آغاز امری سهل و ممتنع بود؛ اما به محض آغاز مطالعه کتاب دریافتیم که پیشران و توسعه‏دهنده نظریه واقع‏گرایی تهاجمی در کتاب توهم بزرگ نیز از سنت مألوف ساده‏نویسی خود فاصله نگرفته است. بیان دقیق و درعین‏حال بدون تکلف و پیچیدگی از ویژگی‏های آثار مرشایمر است. 

کتاب حاضر نقدی بر سیاست خارجی لیبرال ایالات متحده آمریکا با نگاهی واقع‏گرایانه است. نویسنده سه مفهوم کلیدی را برای تبیین و توضیح نظام بین‏الملل می‏داند؛ رئالیسم، لیبرالیسم و ناسیونالیسم؛ وی معتقد است مفهوم محوری «دولت ـ ملت» ـ که واحد اساسی نظام پساوستفالی به‏حساب می‏آید ـ بازنمایاننده تلاقی مکاتب مذکور است. این مفهوم ازیک‏سو بر حق خودمختاری نظام‏های سیاسی منبعث از اراده مردم تأکید می‏کند که بنیاد لیبرالیسم است و ازسوی‏دیگر ملت و ملیت را به‏عنوان مرز و محدوده هر واحد سیاسی معرفی می‏کند که سنگ بنای ناسیونالیسم است. 

در سطح بین‏الملل مرشایمر براین‏باور است مناسبات کشورها بر تجاویز رئالیسم منطبق است. از میان سه‏گانه لیبرالیسم، ملی‏گرایی و رئالیسم مرشایمر، دو مفهوم ناسیونالیسم و رئالیسم در بیشتر مواقع و دوره‏های تاریخی همزاده‏های بهتری برای یکدیگر معرفی کرده و معتقد است این دو مفهوم اغلب لیبرالیسم را شکست داده‏اند، چه اینکه نظام بین‏الملل در بیشتر سال‏های عمر خود دوقطبی و یا چندقطبی منعطف بوده و از منطقی آنارشیک برخوردار است. این در حالی است که نظم تک‏قطبی و منطق سلسله‏مراتبی تنها در سال‏های معدودی بر نظام بین‏الملل سایه افکنده و لذا کمتر شاهد آن بوده‏ایم که یکه ابرقدرت موجود موفق شده با خیالی آسوده گسترش دموکراسی لیبرال در سایر واحدهای سیاسی را به‏عنوان دستور کار سیاست خارجی خود درپیش بگیرد.

به زعم مرشایمر بحران یا «دردسر» زمانی آغاز می‏شود که لیبرالیسم پهنه سیاست خارجی را لگدکوب همان اسبی می‏کند که درون قلمرو خود را با آن می‏پیمود. در نتیجه برداشت‏های خوش‏بینانه بنیادین این مکتب، صرفاً در چارچوب مرزهای ملی کشورها می‏تواند پاسخگو باشد و هرگاه در قالب هژمونی لیبرال وارد حوزه سیاست خارجی شود - آنچنان که در عراق، افغانستان و سوریه می‏بینیم- بحران‎‏هایی رقم می‏زند که حتی حیات خود درون خانه را نیز به دشواری می‏اندازد. مرشایمر با پیش کشیدن سه اصطلاح واقع‏گرایی، لیبرالیسم و ملی‏گرایی، مفهوم محوری «دولت ـ ملت» ـ که واحد اساسی نظام پساوستفالی به‏حساب می‏آید ـ را بازنمایاننده تلاقی مکاتب مذکور معرفی کرده و معتقد است تحلیل و تبیین نظام بین‏الملل در گرو همین سه مفهوم است و چنانچه در تحلیل از هریک غفلت ورزیم نتایج فاجعه‏باری همچون دو جنگ جهانی و نیز جنگ‏های عراق و افغانستان و یا بحران مهاجرت را رقم خواهیم زد. بی‏تردید کتاب توهم بزرگ برای شناخت ابعاد بین‏المللی بحران در نظام بین‏الملل لیبرال ضروری است و آثاری را که سال‏های اخیر از بحران‏های داخلی نهانگاه لیبرالیسم را مورد بررسی قرار داده‏اند به خوبی تکمیل می‏کند.

هم‏زمان با این دوره که مشخصاً در سال ۱۹۹۱ و در پی فروپاشی بلوک شرق آغاز شد، جهانی‏سازی نیز رشد و رونق بیشتری گرفت و حتی برخی از اندیشمندان لیبرال را به صرافت پایان یافتن نزاع‏های ایدئولوژیک تاریخ و پیروزی نهایی لیبرالیسم انداخت، برخی دیگر از اندیشمندان لیبرال اگرچه دراین‏خصوص به اندازه «فرانسیس فوکویاما» راه افراط را در پیش نگرفتند، اما با طرح مباحثی چون کمرنگ شدن اهمیت مرزهای ملی، جهانی شدن را پروژه و پروسه‏ای موفق، مترقی و کارآمد معرفی کردند که می‏تواند از طریق پیوند زدن اقتصاد ملل مختلف، میان آنها همگرایی به‏وجود آورده و کلیه تعارضات و اختلافات موجود را حل‏وفصل کند. لیبرال‏های جهان‏وطن همچون «جوزف نای» و «کارل دویچ» استدلال می‏کردند که وابستگی متقابل میان دولت‏ها، منجر به صلح نهایی می‏شود و نهایتاً شاهد تحقق ایده صلح دائمی «ایمانوئل کانت» در پی خواهیم بود.

اما با گذشت زمان نه‏تنها مشخص شد وابستگی متقابل منجر به حذف کامل اختلافات میان دولت‏ها نمی‏شود، بلکه چالش‏های بزرگی فراروی نظام‏های لیبرال دموکراسی قرار گرفت که حتی اساسی‏ترین ارکان عقیدتی لیبرالیسم را زیر سؤال برد؛ همان‏طورکه مرشایمر نیز تأکید می‏کند، بازگشت انتقام‏جویانه ناسیونالیسم دیگر بار نشان داد این مفهوم و رئالیسم، زوج بهتری هستند و می‏توانند در پرتو اتحاد، مرزهای لیبرالیسم را محدود کنند. تضعیف ارکان لیبرال نظام بین‏الملل، نظیر اتحادیه اروپا و گریز مردم از احزاب جریان اصلیِ مألوف (چپ و راست میانه) و روی آوردن به احزاب و شخصیت‏های راست‏گرای افراطی دیگر بار نشان داد، لیبرالیسم نه‏تنها پیروز نهایی تاریخ نیست، بلکه ممکن است در برخی کشورها شکستی فاحش را تجربه کند.

مرشایمر همچنین به سایر تناقض‏های تجویزات سیاست خارجی لیبرال نیز اشاره می‏کند. او مفروضات نظریه صلح لیبرال را زیر سؤال برده و براین‏باور است، اگرچه موارد درگیری میان دموکراسی‏های لیبرال نادر و کم‏تعداد بوده، اما وجود حتی یک مورد نیز می‏تواند مثال نقضی برای جامعیت و تعمیم‏پذیری این دست نظریات باشد؛ برای نمونه، بروز جنگ جهانی اول میان آلمان به‏عنوان یک دموکراسی لیبرال با چهار دموکراسی لیبرال دیگر، یعنی بریتانیا، فرانسه، ایتالیا و ایالات متحده مورد بسیار مهمی است. همچنین سه مثال کلان دیگر نیز دراین‏زمینه می‏توان یافت که عبارتند از جنگ بوئر میان بریتانیا و آفریقای جنوبی و پرتغال، جنگ اسپانیا و ایالات متحده در سال ۱۸۹۸ و نهایتاً جنگ‏های هند و پاکستان هر دو طرف آن دست‏کم روی کاغذ و در نظام‏نامه‏ها دموکراسی لیبرال به‏حساب می‏آیند. مرشایمر در ادامه پا را از این فراتر نهاده و می‏کوشد عدم تمایل دموکراسی‏های لیبرال به جنگ با یکدیگر را از موضوع حقوق لیبرال جدا کرده و به ویژگی‏های نهادی و هنجاری دموکراسی پیوند بزند. ازسوی‏دیگر به زعم این استاد برجسته روابط بین‏الملل، لیبرالیسم وقتی از یک نظام سیاسی خارج شده و در قالب سیاست خارجی به‏منظور تغییر رژیم در دیگر کشورها درمی‏آید تا دموکراسی لیبرال را اشاعه دهد، درواقع یکی از ارکان رکین خود که عبارت از حق تعیین سرنوشت مختص به هر ملت است را نقض می‏کند، درواقع آنچنان که مرشایمر می‏گوید «لیبرالیسم خارج از خانه ناقض لیبرالیسم در داخل خانه است». 

مرشایمر در کتاب توهم بزرگ می‏کوشد تناقض رؤیاهای لیبرال با واقعیت‏های عرصه بین‏الملل را به نمایش گذاشته و با نقد پاره‏ای از سیاست‏های خارجی ایالات متحده و متحدان غربی آن، خاصه در خاورمیانه، افغانستان و شمال آفریقا مجموعه این اقدامات را مبتنی‏بر توهمی هزینه‏زا برای این کشورها قلمداد می‏کند که همگی ناشی از برداشت‏های لیبرال هستند. ازسوی‏دیگر اهمیت این کتاب زمانی مشخص می‏شود که بازگشت ناسیونالیسم به کشورهای غربی و پیامدهای آن برای نظام‏های سیاسی این ناحیه از جهان را در نظر بگیریم. 

البته مرشایمر در آغاز کتاب خود اذعان می‏کند که از تولد و زندگی در یک کشور لیبرال بسیار خرسند است و انتقاداتش به لیبرالیسم تنها در حوزه سیاست خارجی بوده و اصولاً این انتقادات از آن رو انجام می‏شود که دولت‏های لیبرال با توسل به سیاست خارجی موسوم به هژمونی لیبرال، اصول اساسی لیبرالیسم (حق تعیین سرنوشت ملی و نظام دولت - ملت) را نقض نکنند.

روزنامه سازندگی

نظر شما