شناسهٔ خبر: 62891 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

آذرتاش آذرنوش: ضرورت استفاده از بانک اطلاعاتی و مراکز نقد کتاب برای پیشگیری از سرقت‌های علمی

آذرتاش آذرنوش معتقد است: باید از تمام ابزارها مانند بانک اطلاعاتی و مراکز نقد کتاب استفاده کنیم و حتی یک بار کتاب‌هایی که به تقلید از دیگران چاپ می‌شود را نقد کنیم.

ضرورت استفاده از بانک اطلاعاتی و مراکز نقد کتاب برای پیشگیری از سرقت‌های علمی

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛  مسئله سرقت علمی همیشه یکی از معضلات دائمی جامعه دانشگاهی بوده است. همواره مشاهده شده که شخصی مقاله یا کتاب فردی دیگر به نام خود انتشار دهد. این پدیده در سال‌های اخیر شکل تازه‌ای یافته است و بسیاری از اعضای هیئت‌ علمی دانشگاه‌ها برای ارتقای خود مجبور هستند کتاب‌های پیش‌تر چاپ شده را با اندکی تفاوت به نام خود منتشر کنند و یا مقالات دانشجویان را به نام خود به چاپ برسانند.

آذرتاش آذرنوش استاد دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران و چهره ماندگار ادبیات عرب است که بیش از سی عنوان کتاب و مقاله درباره ادبیات عرب تالیف و ترجمه کرده در این باره اعتقاد دارد در حقیقت کار یک ناقد به کلی با کار یک ممیز اداری تفاوت دارد و این‌ها را نباید با هم یکی کرد و ایجاد یک بانک اطلاعاتی برای جلوگیری از سرقت‌ها بسیار موثر  است.

در حال حاضر بازار نشر با مشکل کتاب‌سازی روبه‌رو است و مجلات علمی ـ پژوهشی با مشکل پایین بودن سطح مقالات مواجه هستند. دلیل این موضوع از نگاه شما که سال‌ها در زمینه تالیف آثار علوم انسانی فعال بودید و هستید چیست؟
از چند جهت می‌توان به مقوله کتاب‌سازی نظر افکند؛ از نظر اقتصادی و از نظر جامعه‌شناسی در حال حاضر با پدیده‌ای مواجه شده‌ایم که نام آن را باید کتاب‌نویسی و مقاله‌نویسی گذاشت. ولی متاسفانه در این آثار خواننده خیلی کم داریم. تیراژ کتاب‌ها معمولا بین 500، 1000 و 2000 بیشتر دور نمی‌زند. ولی از وضع کتاب بدتر، وضع مقالاتی است که در مجلات پژوهشی و غیره چاپ می‌کنیم. متاسفانه گاهی به این نتیجه می‌رسیم مقالاتی که برای ارتقای سطح استادان به چاپ می‌رسد تعداد قابل توجهی خواننده محدود دارد. گاه اتقاق می‌افتد یک مقاله چهار نفر هم خواننده ندارد و این خوانندگان به صورت سطحی مجله را تورق می‌کنند و رد می‌شوند. چون موضوع جاذبه ندارد و خواننده را برنمی‌انگیزد و اصولا نویسنده در آن حرف زیادی ندارد. وضعیت کتاب هم همین طور است؛ کتاب به وضع گسترده‌ای چاپ می‌شود و تعداد خوانندگان معمولا زیاد نیست؛ به همین دلیل خلاءای ایجاد می‌شود یعنی گروه زیادی نیستند یک کتاب را بخوانند و در خاطر داشته باشند.

به هر حال کتاب‌نویسی و چاپ کتاب چند انگیزه دارد که یکی از آن‌ها کسب شهرت است و برای سودآوری‌های اداری، در این بازاری که کتاب‌خوان زیاد داریم متاسفانه با این پدیده برخورد می‌کنیم که عده‌ای می‌گویند کسی متوجه نمی‌شود که این کتاب از کتاب دیگری تقلید شده است و این باعث می‌شود که افراد با جرات بیشتری کتاب چاپ کنند.

این کتاب‌ها غالبا سود مادی ندارد و معمولا اثری نیست که چند بار تجدید چاپ شود و نمونه آن را در دانشگاه‌ها خیلی می‌بینیم، این افراد کتاب دیگران را با اندکی تغییر به نام خود چاپ می‌کنند. یک نتیجه نهایی که از این موضوع می‌توان گرفت این است که ما اخلاق نویسندگی نداریم و کتاب‌های دیگران را به نام خود چاپ می‌کنیم. موضوع مهم این است که تنها با کتاب‌های داخلی این کار را نمی‌کنیم، بلکه از کتاب‌های خارجی هم مقالاتی را ترجمه و آن‌ها را به نام خود چاپ می‌کنیم. تنها راهی که می‌تواند ما را از این پدیده ناهنجار در امان بدارد تدارک یک بانک اطلاعاتی است که گویا در این زمینه کارهایی شده است. در حال حاضر یک بانک اطلاعاتی خیلی دقیق که به ما کمک می‌کند تا زمانی که در رایانه جستجو می‌کنیم، بررسی کنیم که آیا موضوع مورد تحقیق جای دیگر وجود داشته است یا خیر، نداریم. من در مقام یک داور خیلی با این پدیده به ویژه در زمینه مقالات مواجه شده‌ام. یک مقاله به نام شخصی برای داوری می‌آید و یک سال بعد چیزی شبیه به آن به نام دیگری به دستم می‌رسد. اگر استادان وسیله‌ای داشتند می‌توانستند از این خطر خود را نجات دهند و آن وسیله تنها بانک اطلاعات علمی است که به همه نویسنده‌ها در یافتن آن موضوعی که می‌نویسند کمک کند.

به عقیده شما آیا افزایش نظارت‌ها توسط نهادهای مسئول نمی‌تواند کارآمدتر از بانک اطلاعاتی باشد؟
داوری کردن یک کتاب و یا یک مقاله کار خیلی بسیار سطح بالایی است و اگر در ایران بگردیم برای یک رشته مانند ادبیات فارسی و ادبیات عرب تعداد کمی داور جدی داریم که کتاب را از دیدگاه‌های مختلف، سوابق محتوایی و غیره مورد بررسی قرار دهند. مجله‌ای در یک شهرستان، نامه‌ای نوشت برای عده‌ای از استادان و نویسندگان معروف و از سردبیر مجله تقاضا کرد که اگر کسی نقد و مقاله‌ای برای کتاب دارد برای مجله ارسال کند و بالای صد و پنجاه مقاله برای این مجله آمد. من بسیاری از این نویسندگان را می‌شناختم و می‌دانستم تازه پا به میدان ادب و دانشگاه گذاشته‌اند و اصلا توانایی نوشتن مقاله را ندارند و می‌خواهند در جریان امور قرار بگیرند، اگر ما یک بانک اطلاعاتی داشتیم از خطر اول ـ که دزدی مقالات دیگران است ـ می‌توانستیم پرهیز کنیم.
به جای این که ممیز حرفی درباره اثر بزند، اگر ما یک بانک اطلاعاتی داشته باشیم می‌توانیم ببینیم که مقاله یا کتابی در جای دیگر چاپ شده است یا خیر و موضوع کلیدواژه‌ها چند بار تکرار شده است. در حقیقت کار یک ناقد به کلی با کار یک ممیز اداری تفاوت دارد و این‌ها را نباید با هم یکی کرد.

علاوه بر کتاب‌سازی و مقاله‌سازی ما با معضلی به نام پایان‌نامه‌سازی مواجه هستیم که در دوران اخیر رشد زیادی داشته است. به نظر شما در این باره چه چاره‌ای باید اندیشید؟
متاسفانه فاجعه اول از این پایان‌نامه‌ها شروع می‌شود وقتی یک پایان‌نامه نظر دهیم و پروپزال آن را بررسی می‌کنیم، دانشجو موضوعی ارائه می‌دهد و بعد از نمره می‌گیرد و این امر طبیعتا باید باشد به شرطی که استاد راهنما، دانشجو را حقیقتا راهنمایی کند. اما این یک طرف قضیه است. در برخی موارد در جلوی دانشگاه‌ها اگهی می‌دهند که پایان‌نامه می‌نویسیم و دانشجو پایان‌نامه و رساله خود را این گونه می‌نویسد بدون آن که نقدی شود و این پدیده‌ای است که به کمک بانک اطلاعاتی می‌توانیم جلوی آن را بگیریم. فرض کنید در دانشکده‌ها مصوب شود که پس از تصویب یک موضوع آن را برای این بانک بفرستند و با این روش می‌توانیم جلوی بعضی تقلب‌ها را بگیریم. البته همیشه یک مقدار کج‌روی وجود دارد، ولی باید تا حد ممکن اطلاعات را جمع کنیم.

متاسفانه فضای نقد نیز در کشور ما به صورت جدی چه در دانشگاه و غیر از آن دنبال نمی‌شود. برای پیشرفت در حوزه نقد باید چه کرد؟
اگر ما توان نقد قوی داشتیم خیلی از مشکلات حل می‌شد. باید از تمام ابزارها مثل بانک اطلاعاتی و هم مرکزهای نقد کتاب استفاده کنیم و تقریبا یک بار کتاب‌هایی که به تقلید از دیگران چاپ می‌شود را نقد کنیم. اگر نقد علمی کتاب‌ها گسترش پیدا می‌کرد در سطحی از جامعه واقعا خیلی کارها پیش می‌رفت و لااقل می‌توانستیم در یک زمینه و یک سطح دانشی از جامعه تولید کتاب خوب تولید کنیم و مانع کج روی‌ها شویم. اما متاسفانه ناقد خیلی جدی نداریم و خیلی جامعه ما نپسندیده که مفهوم نقد یعنی بهبودسازی کتاب و به معنای جنگ و جدال و انتقام‌گیری نیست. متاسفانه بیشتر نقد ما جنبه چشم و هم‌چشمی پیدا کرده است. زمانی که یک نفر نقد می‌کند گاه در معرض بی حرمتی‌ها و تندی‌های قرار می‌گیرد و این موضوعی است که در کشورهای دیگر نمی‌بینیم. باید اعتراف کنم حوزه نقد ما پیشرفت خوبی نداشته است. مجله‌هایی ساخته شود که پایه آن نقد آثار باشد به جای مجله‌های بی‌محتوا که هم‌اکنون چاپ می‌شود.

با این وضعیت نابسمان حوزه نشر آیا الحاق ایران به قانون جهانی کپی‌رایت می‌تواند به این حوزه کمکی بکند و از این آشفته‌بازار تا حدی جلوگیری کند؟
بودن در کپی‌رایت و رسیدن به یک درجه علمی افتخار است که ما کارهایمان را با کار دیگران بسنجیم و قبول کنیم که جنبه‌های مادی مراعات شود، اما آیا وارد شدن در کپی‌رایت به نفع ماست یا به ضرر ما؟ چون سطح فرهنگی ما در انتشار مقاله از اروپایی‌ها کمتر است.

بسیاری از پژوهشگران معتقد هستند که وضع قوانین برای اهالی قلم و نویسندگان کار درستی نیست؟
اهل قلم داریم تا اهل قلم. اگر کسی کتاب من را به نام خود چاپ کند، من چه کاری می‌توانم انجام دهم و مگر می‌شود این موضوع را به دستگاه قضایی نکشاند. کتاب مورد نیاز مردم است و  و اگر کسی، کتاب را به نام خود چاپ کند جز از راه قانونی چه کاری می‌توان کرد.

نظر شما