شناسهٔ خبر: 65090 - سرویس سایر حوزه‌ها
نسخه قابل چاپ

اندیشه حوادث و صحنه‌های شاهنامه مغفول نشود

یوسفعلی میرشکاک، در دومین روز اردوی آفتابگردان‌ها با موضوع «جهان فردوسی» گفت: باید حواسمان باشد تا حوادث و صحنه‌های شاهنامه، ما را آن‌گونه مجذوب خود نکند که از اندیشه آن غافل شویم.

به گزارش فرهنگ امروز:  دومین روز اردوی سوم دوره نهم آفتابگردان‌ها، چهارشنبه ۴ خرداد با کارگاه نقد شعر به کارشناسی مبین اردستانی و محمدرضا طهماسبی شروع شد.

در این جلسه اشعار رسول یزدانی، محمد کریمی، سیدعلیرضا معزی، محمدرضا صبوریان و محمدعلی غروی مورد نقد قرار گرفت.

در ادامه، آفتابگردان‌ها در کلاس یوسفعلی میرشکاک با موضوع «جهان فردوسی» شرکت کردند. میرشکاک با بیان اینکه شاهنامه فردوسی، سند هویت قومی و دینی این سرزمین است و بنیاد تشیع خاص ایرانی در شاهنامه شکل گرفته است، مباحثش را آغاز کرد و اذعان داشت: «فردوسی مورد تأیید اهل‌بیت بوده که توانسته است به حکمت شگرفی در شاهنامه دست پیدا کند.»

میرشکاک در خصوص شهادت در شاهنامه گفت: «فردوسی می‌داند که اگر بخواهد شهادت را بدون بنیاد و بنیان مطرح کند، این مسئله مورد قبول کسی قرار نمی‌گیرد. در شاهنامه، سیامک، پسر کیومرث، اوّلین شهیدی است که به دست سیه‌دیو، پسر اهریمن، کشته می‌شود.» ایشان کیومرث را به مثابه آدم، سیامک را نماد هابیل و سیه‌دیو را نماد قابیل دانست. میرشکاک در ادامه با تأکید بر اینکه آئین سوگ جزو فرهنگ‌های ایرانی بوده که در شاهنامه به آن اشاره شده است، توضیحات مفصّل و دقیقی در خصوص برخی شهدای شاهنامه از جمله ایرج، سیاوش و فرامرز، پسر، رستم ارائه داد.

وی با اشاره به اینکه شاهنامه شامل دو آئین شهریاری و پهلوانی می‌شود، به توضیح این دو آئین پرداخت: «شهریار باید انتخاب‌شده از طرف خداوند باشد. در شاهنامه، شهریاری و سلطنت، موروثی نیست و اگر هم در موردی این اتّفاق افتاده باشد، کسی که سلطنت به او رسیده است، حتماً ویژگی خاصّی داشته است که سلطنت او را محدود به وراثت نمی‌کند.» وی در خصوص آئین پهلوانی گفت: «پهلوان کسی است که مدافع حقوق مردم، مرزها و شهریار است و شهریاری درجات مختلفی دارد که بالاترین آن‌ها، جهان‌پهلوانی است.» وی با تأکید بر اینکه جهان‌پهلوان کسی است که تاجدار نیست ولی تاج‌بخش است، رستم را نماد جهان‌پهلوانی در شاهنامه دانست.

میرشکاک در ادامه افزود: «باید حواسمان باشد تا تصاویر، حوادث و صحنه‌های شاهنامه، ما را آن‌گونه مجذوب خود نکند که اندیشه پشت آن‌ها مورد غفلت قرار گیرد». هم‌چنین ایشان یکی دیگر از بزنگاه‌های مهمّ شاهنامه را هفت‌خان رستم دانست و توجّه شاعران را به مقایسۀ آن با هفت‌وادی معرفتی شاعرانی هم‌چون مولوی، عطّار و سنایی جلب کرد و گفت: «آنچه را ما در اشعار مولوی، عطّار و سنایی و دیگر شاعران صرفاً در دایرۀ معرفت و عرفان می‌بینیم، در شاهنامه همان را در ساحت پهلوانی و جنگ‌آوری می‎‌بینیم. در حقیقت، حکمت فردوسی عین کنش است، بر خلاف شاعران نام‌برده‌شده که حکمت و معرفت ایشان به کنش ختم نمی‌شود.»

کلاس بعدی آفتابگردان‌ها، مبانی سرودن ترانه، سرود و تصنیف بود. میلاد عرفان‌پور، در ابتدا درباره تفاوت ترانه و شعر محاوره بیان کرد: «الزام ترانه این است که مناسب با موسیقی سروده شده باشد، در حالی که شعر محاوره این الزام را ندارد.»

عرفان‌پور با ذکر این نکته که تعریف دقیقی درباره سرود در دست نیست، اذعان داشت که شاخص‌هایی را می‎‌توان در این باره بیان کرد. نخست اینکه سرود باید اشاره به یک هویت ملّی داشته باشد و در صورتی هم که از زبان متکلّم وحده باشد، محتوای آن باید دغدغه، درد، عشق و شوق عمومی باشد و دیگر اینکه سرود بیشتر با قشر نوجوان نسبت دارد و به زبان معیار است.

وی مقدمات ورود به عرصه سرایش ترانه، سرود و تصنیف را زیست ادبی، دانش ادبی، تجربه سرایش در قوالب سنّتی و مخاطب‌شناسی دانست و هم‌چنین لازمه رسیدن به زیست ادبی را انس با ادبیات و شعر، سلوک ادبی، حضور در محافل ادبی، ارتباط با شاعران، نگاه مضمون‌یاب و مردم‌گرایی دانست. عرفان‌پور در ادامه به بیان گونه‌های سرایش ترانه، سرود و تصنیف پرداخت و آن را به سه گونه پیشاهنگ، پساهنگ و هماهنگ تقسیم‌بندی کرد و گفت: «در گونه پیشاهنگ، ابتدا ملودی ساخته می‌شود و روی آن شعر سروده می‌شود. در گونه پساهنگ، ابتدا شعر سروده می‌شود و برای آن ملودی ساخته می‌شود و در گونۀ هماهنگ، شعر و ملودی هم‌زمان تولید می‌شوند.» عرفان‌پور در ادامه به بیان بخش‌های معمول سرود، ترانه و تصنیف که به ترتیب شامل مطلع، مقدّمه ترجیع‌بند یا مطلب (ورس) دوم، ترجیع‌بند، ورس سوم و چهارم و ترجیع‌بند می‌شود، پرداخت. ایشان در ادامه، مراحل شیوۀ سرایش شعر پساهنگ را بیان کرد و آن را شامل مراحل مطالعه و تفکّر، ساخت طرح کلّی، سرودن ترجیع یا مطلع، سرودن باقی مطالب (ورس‌ها)، بازبینی منتقدانه و در نهایت سامان نهایی دانست.

وی تصنیف را شعری که روی ملودی و با زبان معیار سروده شده باشد، معرّفی کرد و نکات مهم در تصنیف‌سرایی را توجّه به لطافت، ادبیت، سنّت‌گرایی یا خاطره‌گرایی، زمزمه‌پذیری و تلفیق صحیح شعر و موسیقی دانست.

در ادامه برنامه‌های روز دوم، مرتضی امیری اسفندقه کلاس خود را با موضوع «ساختار و بافتار شعر نیمایی» شروع کرد. اسفندقه در ابتدا گفت: «نیما وزن را از شعر پارسی نگرفت ولی عقیده داشت وزن که همان موسیقی بیرونی است، نباید بر شعر مسلّط شود.»

اسفندقه در ادامه افزود: «کسانی که می‌گویند نیما برای ساختن کاخ‌های شعرش، بناهای تاریخی شعر فارسی را کاملاً خراب کرد، کاملاً در اشتباه هستند. نیما نه تنها کاخ‌های تاریخ شعر فارسی را به طور کامل خراب نکرد، بلکه ما را به بازخوانی تاریخ شعر فارسی جهت درک ابعاد نیمایی سروده‌های بزرگان شعر فارسی دعوت کرد.» در ادامه، اسفندقه با ذکر مثال‌هایی از حافظ، سعدی، بی دل، طالب آملی و ناصرخسرو و دیگر شاعران تاریخ ادبیات فارسی، توجّه حضّار را به وجه نیمایی شعر ایشان جلب کرد و با تکیه بر شاهدمثال‌هایی گفت: «می‌توان تساوی مصراع‌ها را به هم نزد و شعر نیمایی سرود.»

اسفندقه به شاعران توصیه کرد تا نامه‌های نیما را مطالعه کنند. وی به یکی از نامه‌های نیما اشاره کرد که در آن گفته بود ما دوران شهادت را طی می‌کنیم. اسفندقه شاهد آن را مورد تمسخر گرفتن نیما در اوّلین مرتبه‌ای که شعر نیمایی‌اش را خوانده بود، دانست.

وی در ادامه افزود: «در شعر نیمایی ناب، شاعر به کلمات وزن نمی‌دهد، بلکه وزن کلمات را کشف می‌کند و آن را به طور طبیعی بازگو می‌کند.»

آخرین برنامه روز دوم اردو، شب شعری بود که در آن علی‌محمد مؤدب، میلاد عرفان‌پور، علی داودی، محمدرضا طهماسبی، محمدحسین نجفی، سورنا جوکار، افسانه غیاثوند، مریم کرباسی، فاطمه نانی‌زاد و دیگر شاعران به خاطره‌گویی و شعرخوانی پرداختند.

نظر شما