شناسهٔ خبر: 65219 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

نیک زیستی و فلسفه سیاسی تحلیلی

تمام هم و غم اخلاق و سیاست، فراهم آوردن نیک زیستی (well being) برای انسان‌هاست. دو نفر به شکل دقیق و عالمانه روی بحث «نیک زیستی» متمرکز شدند، یکی تی.ام. اسکنلن (متولد 1940)، فیلسوف امریکایی و دیگری ریچارد لایارد (متولد 1934)، اقتصاددان بریتانیایی است که او را «تزار شادکامی» می‌خوانند.

تمام هم و غم اخلاق و سیاست، فراهم آوردن نیک زیستی (well being) برای انسان‌هاست. دو نفر به شکل دقیق و عالمانه روی بحث «نیک زیستی» متمرکز شدند، یکی تی.ام. اسکنلن (متولد 1940)، فیلسوف امریکایی و دیگری ریچارد لایارد (متولد 1934)، اقتصاددان بریتانیایی است که او را «تزار شادکامی» می‌خوانند. این دو نیک زیستی را به دو حوزه مجزای فردی و جمعی تقسیم کرده‌اند و معیارها و اصولی را برای هر دو حوزه گفته‌اند که این معیارها با شواهد تجربی و شهود اخلاقی مخاطبان قابل بررسی هستند، البته این دو با یکدیگر ارتباط وثیق دارند. 

نیک زیستی فردی
ریچارد لایارد در کتاب «شادکامی: درس‌هایی از یک علم جدید» هفت ویژگی برای نیک زیستی فردی برمی‌شمارد: 
1- احساس مثبت: روی هم رفته از زندگی‌اش لذت ببرد و شادکام باشد. 
2- غرقه‌گی: یعنی فرد مشغولیتی داشته باشد، یعنی مثلا فردی که دوست دارد چیز جدید یاد بگیرد و متوجه نمی‌شود زمان چگونه می‌گذرد.
3- معناداری و هدف داشتن زندگی: احساس کند کاری انجام می‌دهد که هم ارزشمند و هم مهم است.
4- عزت نفس: فرد احساس مثبتی نسبت به خودش دارد.
5- خوش‌بینی به آینده
6- تاب‌آوری
7- روابط و ارتباطات مثبت مثبت

نیک زیستی جمعی
برای توضیح آن به جان رالز (2002-1921)، فیلسوف معاصر امریکایی مراجعه می‌کنند. رالز با مفهوم «خیرهای اولیه» (primary goods) می‌گفت ما در زندگی جمعی دنبال زندگی‌ای هستیم که برای همه انسان‌ها با ویژگی‌ها و روحیه‌های مختلف ارزشمند باشد. این امر با خیرهای اولیه حاصل می‌شود که خود به دو دسته کلی تقسیم می‌شوند: اولا خیرهای اولیه طبیعی که عبارتند از: توانایی‌های بدنی و توانایی‌های ذهنی: این دو را بخت در اختیار ما می‌گذارد؛ ثانیا خیرهای اولیه اجتماعی (social) که عبارتند از: 
1- آزادی‌های اساسی (basic liberties) 
2- درآمد و ثروت
3- عزت نفس اجتماعی
 از دید رالز نابرابری‌ها مثل رگبار عزت نفس انسان‌ها را نشانه می‌رود و از بین می‌برد. 
از دید رالز هر نظام سیاسی که بتواند این خیرهای اولیه را به شکل عادلانه‌ای توزیع کند، منصفانه است و مشروعیت دارد. 
بحث از نیک زیستی در هسته اصلی فلسفه سیاسی تحلیلی قرار دارد. به تعبیر اسکنلن در کتاب «آنچه به یکدیگر بدهکاریم» موضوع ریاضیات، روابط میان اعداد است، موضوع علوم تجربی طبیعی، طبیعت است و موضوع سیاست و فلسفه اخلاق، نیک زیستی است. او می‌گوید تمام هم و غم اخلاق و سیاست، تامین نیک زیستی برای انسان است، خواه نیک زیستی فردی و خواه نیک زیستی جمعی. البته ممکن است ما نیک زیستی فردی داشته باشیم، اما نیک زیستی جمعی نداشته باشیم. ممکن است در یک نظام سیاسی زندگی کنیم که نیک زیستی جمعی داریم و خیرهای اولیه خوب توزیع شده باشند، اما نیک زیستی جمعی نداریم. حسن این نگرش آن است که از فروکاست گرایی اجتناب می‌کند. به تعبیر اسکنلن فلسفه اخلاق متکفل تامین نیک زیستی فردی است و هم و غم فلسفه سیاسی نیز تامین نیک زیستی جمعی است. 
به موضوع فلسفه سیاسی تحلیلی اشاره شد. اما روش فلسفه سیاسی تحلیلی چیست؟ یکی از مهم‌ترین دستاوردهای مصطفی ملکیان در فضای فرهنگی ما، التزام دقیق به معیارهای فلسفه تحلیلی است. ایشان در حوزه‌های فلسفه اخلاق، فلسفه ذهن، فلسفه دین و تفکر انتقادی بحث کردند. کتاب «فلسفه سیاسی» (درآمدی کامل) نوشته فیل پاروین و کلر چمبرز، از نمونه‌های بارز این تفکر در فلسفه سیاسی است و معیارهای روش فلسفه تحلیلی در آن رعایت شده است. این معیارها عبارتند از: 
1- وضوح: هم در مقام ادعا و هم در مقام ادله. اهمیت این ویژگی به تعبیر یکی از شارحان رالز در آن است که در کشورهای فلسفه‌های تحلیلی رشد کرد، ایدئولوژی‌های ویرانگر به بار نیامدند. فلسفه تحلیلی امور غیرعقلانی را می‌خشکاند. 
2- فلسفه سیاسی تحلیلی میان واقع‌گرایی و آرمان‌گرایی حرکت کرده است. واقع‌گرایی صرف ما را به سمت سلب مسوولیت اخلاقی می‌کشاند و آرمان‌گرایی صرف ما را به ناکجاآبادگرایی می‌کشاند. آدم‌ها استعداد این را دارند که از آرمان‌گرایی صرف به واقع‌گرایی عریان برسند. اما فلسفه سیاسی تحلیلی گرفتن مزیت‌های واقع‌گرایی و آرمان‌گرایی و پرهیز از زیان‌های آنهاست، مثل رالز که خود را یک رئالیست یوتوپین (واقع‌گرای آرمان‌گرا) خواند. 
3- پذیرش تکثر ارزش‌ها: این را هم از رالز گرفته است. فلسفه سیاسی تحلیلی باید واقعیت تکثر در جامعه را بپذیرد و بی‌طرفی خود را حفظ کند. 
4- از مسائل عمیق و مناقشات فیصله‌ناپذیر در باب معنای زندگی و دین و ماوراءالطبیعه اجتناب می‌کند. فلسفه سیاسی تحلیلی می‌گوید کار من حل مسائل عمیق فلسفی نیست. آنها در جای خودش مطرح می‌شود. کار من برقراری زندگی مسالمت‌آمیز بین آدم‌هاست، بدون اینکه بخواهد متدینین را سکولار کند یا سکولارها را متدین. اگر فلسفه سیاسی وارد این مناقشات شود، از کارکرد خودش دور می‌شود.

نظر شما