شناسهٔ خبر: 65272 - سرویس سایر حوزه‌ها
نسخه قابل چاپ

وارث دهخدا و نیما

دکتر محمد معین از برجسته‌ترین محققان و ادیبان معاصر است که در اردیبهشت ماه سال ۱۲۹۷ در رشت متولد شد. محمد معین اگرچه عمری نسبتا کوتاه داشت اما در سال‌های حیاتش پیوسته کار کرد و کارنامه‌ای پربار از او به جا مانده است. «فرهنگ فارسی معین» از مهم‌ترین واژه‌نامه‌های فارسی است که توسط او پدید آمد اما این همه کار معین در این عرصه نیست.

فرهنگ امروز: دکتر محمد معین از برجسته‌ترین محققان و ادیبان معاصر است که در اردیبهشت ماه سال ۱۲۹۷ در رشت متولد شد. محمد معین اگرچه عمری نسبتا کوتاه داشت اما در سال‌های حیاتش پیوسته کار کرد و کارنامه‌ای پربار از او به جا مانده است. «فرهنگ فارسی معین» از مهم‌ترین واژه‌نامه‌های فارسی است که توسط او پدید آمد اما این همه کار معین در این عرصه نیست. در سال‌های حیات علامه دهخدا معین از جمله اساتیدی بود که در کار نوشتن و تدوین لغت‌نامه در کنار دهخدا حضور داشت و پس از مرگ دهخدا، او مسئولیت کار را به عهده گرفت. در کارنامه معین البته تالیفات و ترجمه‌های بسیار دیگری دیده می‌شود اما نام او بیش از هرچیز با واژه‌نامه و لغت‌نامه پیوند خورده است. از دیگر نکات قابل توجه در زندگی دکتر معین، به وصیت‌نامه‌های دهخدا و نیما یوشیج مربوط است که هر دو آثارشان را به معین سپرده بودند. محمد معین در تیرماه سال ۱۳۵۰ پس از سال‌ها بیماری و رنج درگذشت در حالی که بسیاری از کارهایش همچنان نیمه‌تمام بود.

«دوست ارجمند من، آقای دکتر معین، به ورثه خود وصیت می‌کنم که تمام فیش‌ها را به او بدهند و ایشان با آن دیانت ادبی که دارند (که در نوع خود بی‌عدیل است) همه آنها را عینا به چاپ برسانند ولو اینکه سراپا غلظ باشد و هیچ جرح و تعدیل روا ندارند.»

«به ورثه خود وصیت می‌کنم که تمام فیش‌های چاپ نشده لغت‌نامه را که ظاهرا بیش از یک میلیون است از الف تا یاء نوشته شده و یقینا یک کلمه دیگر بر آن نمی‌توان افزود، به عزیزترین دوستان من آقای دکتر معین بدهند که مثل سابق به چاپ برسد این زحمتی است جانکاه که اقلا معادل نصف تالیف است.»

این دو متن، دو وصیت‌نامه از علامه دهخدا است که در هر دو، دکتر محمد معین را مسئول انتشار و ادامه کار «لغت‌نامه» معرفی می‌کند. محمد معین از روزی که به دهخدا معرفی شد تا در کار لغت‌نامه در کنارش باشد، تا لحظه مرگ دهخدا در کنارش بود.

دکتر معین پیش از آنکه با  دهخدا آشنا شود با علامه قزوینی آشنا بوده و آن‌طور که خود معین نوشته، علامه قزوینی در آشنایی این دو نقش داشته زمانی که به معین پیشنهاد همکاری با لغت‌نامه می‌دهند از علامه قزوینی مشورت می‌گیرد و قزوینی در پاسخ می‌گوید: «از شما خواهش می‌کنم که در این امر خیر شرکت کنید و چون دهخدا دارای طبعی تند است به طوری که ... و .... و .... (نام گروهی از استادان را بردند) نتوانستند با ایشان همکاری کنند، از شما می‌خواهم که تحمل کنید و این کار بزرگ (لغت‌نامه) را به جایی برسانید.»

معین می‌گوید دو هفته پیش از مرگ دهخدا این موضوع را با او در میان گذاشته و گفته که علامه قزوینی مشوق او در همکاری با لغت‌نامه بوده است و دهخدا هم در پاسخ می‌گوید: «لغت‌نامه دیگر مال من نیست، نیمی از آن به استاد علامه تعلق دارد، خدایش رحمت کند، چه مرد دوراندیش و نازک‌بینی بود».

اما حکایت آشنایی معین و دهخدا خواندنی است و نشانه‌ای است از معلومات و دانش دکتر معین. معین می‌گوید در اواخر سال ۱۳۲۴ از طرف مجلس شورای ملی خدمت دهخدا معرفی می‌شود تا در کار تدوین لغت‌نامه همکاری کند. روزی که معین نزد دهخدا می‌رود، دکتر ذبیح‌الله صفا در منزل دهخدا بوده و به کار مشغول بوده است. معین نامه مجلس را تقدیم می‌کند و دهخدا برای آنکه فرد معرفی شده را محک بزند آزمونی برگزار می‌کند: «ایشان وفیات‌الاعیان ابن خلکان را خواستند، چون آوردند به من دادند و ترجمه حال یکی از بزرگان را نشان دادند و از من خواستند آن را ترجمه کنم.»

دکتر معین می‌پرسد که آیا همین الان باید ترجمه کند که دهخدا در پاسخ می‌گوید تا پس‌فردا متن ترجمه را با خود بیاورد. در روز موعود، دکتر معین متن ترجمه را به دهخدا می‌دهد. دهخدا کتاب را به دست معین می‌دهد و می‌گوید که او متن عربی را بخواند تا دهخدا متن ترجمه شده را تطبیق دهد. معین به گونه‌ای عربی می‌خواند که باعث تعجب دهخدا می‌شود چرا که او عربی را با اعراب و شکل کامل می‌خواند: «ایشان اعجاب نمودند و فرمودند چطور شما جملات عربی را با اعراب و شکل کامل می‌خوانید و درست می‌خوانید؟! گفتم: چرا تعجب می‌فرمایید گفتند مدارس جدید از این قبیل نمی‌پرورد. گفتم: من در خانواده‌ای از علمای روحانی پرورش یافتم و قسمتی از علوم قدیم و عربیت را در خارج از مدارس جدید تحصیل کرده‌ام. از آن پس علامه مرا به همکاری انتخاب کرد.»

از آن لحظه تا زمان مرگ دهخدا، معین کنار او باقی ماند. سید جعفر شهیدی در مهرماه ۱۳۵۰ در مراسم یادبود محمد معین گفته بود: «دکتر معین در سال ۱۳۲۵ طبق تصمیم هیات رئیسه مجلس شورای ملی مامور همکاری با علامه دهخدا در تدوین لغت‌نامه گردید و از آن تاریخ تا پایان سال ۱۳۳۴ -سال مرگ آن مرحوم- پیوند خود را از دهخدا و لغت‌نامه نگسست. و پس از مرگ دهخدا مسئولیت ادامه کار را به عهده گرفت و تا نهم آذرماه ۱۳۴۵، روزی که تف سموم دوزخی مرگ بر این چراغ تابان وزید و سرانجام خاموشش ساخت، با علاقه‌ای سرشار و پشت‌کاری کم‌مانند، که تنها می‌توان در دل و توان سالکان راه علم، آن هم به ندرت، نشانه آن را ریافت، این رسالت علمی را ادا کرد.»

شهیدی می‌گوید برخلاف آنچه شاید تصور شود، کار دکتر معین این نبوده که مطالب منظم‌شده و آماده گردیده دهخدا را «تصحیح مطبعی» کند بلکه «دکتر معین در طول بیست سال همکاری با مرحوم دهخدا و یا سرپرستی لغت‌نامه، هفتصد صفحه از مطالب این کتاب را شخصا تالیف کرد و بیش از نه هزار صفحه از مطالب مولفان دیگر را بررسی و جرح و تعدیل نمود.»

در کار لغتنامه افرادی با استعدادها و توانایی‌های مختلف در خانه دهخدا به کار مشغول بودند اما شهیدی می‌گوید به مرور اعتماد و وثاقت دهخدا به دکتر معین فزونی می‌گرفت تا جایی که بسیاری از تذکرهای او را درباره چگونگی تالیف لغتنامه می‌پذیرفت و به کار می‌بست. این وضعیت ادامه داشت تا اینکه از سال ۱۳۳۲ به بعد وضعیت جسمانی دهخدا دگرگون می‌شود و دچار ضعیف و خستگی می‌شود. در اینجا کار معین نمود بیشتری می‌یابد: «دیگر نمی‌توانست مانند سال‌های پیش روزی هشت ساعت تمام صبح و عصر کار کند. در همین سال‌ها بود که نظارت و بررسی مطالب بعض مجلدات را به دکتر معین واگذار کرد، از آغاز سال ۱۳۳۴ دهخدا دچار آن چنان بیماری شد که گاه دو یا چند روز ملاقات او ممکن نبود و دکتر معین بر کار مولفان نظارت کامل یافت. در همین روزها مرحوم دهخدا وصیت‌نامه خود را بر روی پشت جلد جعبه سیگار خویش نوشت که در مقدمه لغت‌نامه و مطبوعات چاپ شده است و شاید بیشتر آقایان آن را ملاحظه فرموده‌اند.»

کمی پیش از درگذشت دهخدا اداره و کار نوشتن لغت‌نامه از منزل او به مجلس شورای ملی منتقل شد و دکتر معین عهده‌دار امور علمی لغت‌نامه شد. از سال ۱۳۳۷ لغت‌نامه به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران منتقل شد و واحدی به نام سازمان لغت‌نامه به وجود آمد و مسئولیت آن به دکتر معین محول شد، مسئولیتی که تا آذر ماه ۱۳۴۵ ادامه داشت.

همان‌طور که اشاره شد، معین تا لحظه آخر در کنار دهخدا بود. نصرت‌الله امینی در گفت‌وگو با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد به روزی اشاره می‌کند که علامه دهخدا در بستر بیماری شدید بوده و خبر می‌آورند که حال دهخدا بد است و او به همراه الهیار صالح، غلامحسین مصدق و یک پرستار به منزل دهخدا می‌روند: «وقتی رفتیم دیدیم که بله حال ایشان به‌اصطلاح در حال سکرات هستند و در حال احتضار، ولی هنوز هوش‌وحواسی داشتند. مرحوم آقای دکتر [محمد] معین که خدایش رحمت کند ایشان را رو به قبله تقریباً نشانده بودند مثلاً ... و مرحوم دهخدا همیشه هم از تنفس رنج می‌برد [چون] یک آسم خیلی شدیدی داشت. و آقای دکتر معین گفتند که آقا؛ جناب آقای الهیار صالح، جناب آقای دکتر غلامحسین مصدق و نصرت‌الله امینی به عیادت شما آمدند. ایشان توانایی این‌که خیلی حرف بزنند نداشتند. گفتند: "من مخلص دکتر مصدق‌ام" با همان طرز "من مخلص دکتر مصدق‌ام... که مپرس، که مپرس". این چندبار این "که مپرس" را تکرار کرد. آقای معین گفتند آقا منظورتان از "که مپرس" غزل حافظ است؟ گفت "آره." گفت "می‌خواهید بیاورم بخوانم؟" رفت و دیوان حافظ را آوردند آن غزل معروف حافظ را شروع کردند خواندن تا رسیدن به این بیت که: "گشته‌ام در جهان و آخر کار / دلبری برگزیده‌ام که مپرس" گفتند و تمام شد و مردند.»

دکتر معین فقط وارث لغت‌نامه دهخدا نبود. نیمایوشیج نیز اگرچه او را ندیده بود اما در وصیت‌اش آثارش را به او می‌سپارد و این نشان از دقت و صلاحیت معین داشته است. نیما در بخشی از وصیت‌نامه‌اش نوشته:

«دکتر محمد معین مثل صحیح علم و دانش است، کاغذپاره‌های مرا باز کند، دکتر محمد معین که هنوز او را ندیده‌ام مثل کسی است که او را دیده‌ام. اگر شرعا می‌توانم قیم برای ولد خود داشته باشم دکتر محمد معین قیم است. ولو اینکه او شعر مرا دوست نداشته باشد...».

اما دکتر معین به موازات کار لغت‌نامه، در سال ۱۳۳۸ دست به کار سنگین دیگری هم زد و آن تالیف فرهنگ فارسی بود. شهیدی می‌گوید معین ساعات کارش را افزایش داد و از روزی هشت ساعت به دوازده و ۱۶ و حتی گاهی ۱۸ ساعت در شبانه‌روز رساند و علی‌رغم تذکرها و هشدارهایی که اطرافیان می‌دادند کار را با همین روند ادامه می‌داد. تا این‌که در نهم آذرماه ۱۳۴۵ در ۵۳ سالگی در اتاق گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه وقتی می‌خواسته موافقت خود را با پذیرفتن پایان‌نامه تحصیلی یکی از دانشجویان دوره دکتری اعلام کند به زمین می‌افتد و دیگر توان بلند شدن ندارد. او نزدیک به پنج سال در بستر بیماری ماند تا اینکه در تیرماه ۱۳۵۰ از دنیا رفت.

 منابع:

- مجموعه مقالات، دکتر محمد معین، به کوشش مهدخت مهین، جلد اول، موسسه انتشارات معین، ۱۳۶۴.

- مصاحبه نصرت‌الله امینی با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار پنجم.

- یادنامه دکتر معین، به کوشش مظفر بختیار، انتشارات دانشکده ادبیات و علوم انسانی، شماره ۱۰.

منبع: انجمن مرغ مقلد

نظر شما