شناسهٔ خبر: 9250 - سرویس مسائل علوم‌انسانی
نسخه قابل چاپ

درنگی بر برخی معضلات نویسندگی در ایران؛

قصه‌ی «پرآب چشم» کتاب و نویسندگی در ایران

نویسندگی در ایران کمتر نویسنده‌ای را می‌توان رصد کرد که بتواند تنها با منافع مادی‌ای که از راه تألیف و نویسندگی به دست می‌آورند امرارمعاش کند، حتی مشهورترین مؤلفان ایران نیز از گذران زندگی گلایه کرده و یا از طرق دیگر امرارمعاش می‌کنند. نتیجه‌ی مستقیم چنین فرایندی تألیف کتاب‌هایی‌ است که نمی‌توان نام فاخر بر آن نهاد.

 

فرهنگ امروز/ محمد توحیدی چافی: این پرسش که چرا ایرانی‌ها کتاب نمی‌خوانند، سخنی است که این روزها نَقل و نُقل محافل و تکیه‌کلام فرهیختگان و مسئولین بلندپایه‌ی این سرزمین است. آیا برای پاسخ گفتن به این دغدغه‌ی عمومی باید سراغ پیشینه‌های فرهنگی این سرزمین رفت یا ریشه‌های آن را می‌بایست در مناسبات اقتصادی و یا شرایط تألیف و نویسندگان در ایران جست‌وجو کرد!؟ تردیدی وجود ندارد که نبودن کتاب در سبد کالای مردم به معیشت و اولویت‌هایی که آن‌ها در هزینه‌های خود قائل می‌شوند نیز برمی‌گردد؛ اما این مسئله باعث نمی‌شود که ما نگاه عمیق‌تری به این مسئله نداشته باشیم و از منظر تازه‌تری به این دغدغه‌ی عمومی ننگریم.

 

 حقیقت دیگری نیز وجود دارد و آن فرایند تولید آثار فرهنگی و بالاخص کتاب در ایران است که تأثیر مستقیمی بر کتاب و کتاب‌خوانی در ایران می‌گذارد. حقایقی همچون حرفه‌ای نبودن نویسندگی در ایران، ارتباط یک‌سویه ميان مؤلف و ناشر، تیراژ اندک کتاب، عدم ترجمه‌ی آثار ایرانی به زبان‌های دیگر، ضعف پخش حرفه‌ای و عدم رعایت حقوق مالکیت معنوی توسط ناشران و بهره‌مندان آثار هنری و علمی، مواردی هستند که نباید و نمی‌شود به سادگی از کنار آن‌ها گذشت.

 

حرفه‌ای نبودن نویسندگی و کیفیت آثار

 

نویسندگی در ایران هرگز به‌عنوان یک حرفه‌ی مستقل شناخته نشده است. همه مجبورند در کنار این حرفه به کارهای دیگری نیز بپردازند، کارهایی که بی‌‌تردید تمرکز آن‌ها را از پرداختن به دغدغه‌های هنری و علمی بر‌می‌دارد و مستقیماً در کیفیت تولید کتاب تأثیر می‌گذارد. یکی از دلایل جهانی شدن آثار فرهنگی و کتاب نیز همین نکته است. در جهان امروز حتی در عرصه‌ی‌ ورزش نیز ثابت شده است که تا این عرصه حرفه‌ا‌ی نشود و ورزش‌کار دغدغه‌ای دیگر غیر از حرفه‌ی خود داشته باشد، در رقابت‌های جهانی در مقابل رقبایی که حتی در حرفه‌ای شدن هم حرفه‌ای شده‌اند، کاری از پیش نمی‌برند! پیشرفت‌های اخیر ایران در رشته‌هایی که تا حدودی در مسیر حرفه‌ای شدن گام برداشته‌اند خود مؤید این نکته است.

این فرایند سبب شده که نویسندگی در ایران از غافله‌ی جهانی عقب بماند و با توجه به اینکه هر گونه رشدی در عرصه‌ی علم و فناوری و هنر و سینما با قلم آغاز می‌شود، طبعاً تأثیر عمیق خود را بر رشد سینما، تئاتر، علوم و فناوری خواهد گذاشت، به گونه‌ای که عدم تولید رمان‌های فاخر ایرانی و ضعف ادبیات تأثیر مستقیمی بر تولید آثار فاخر سینمایی بر جای خواهد گذاشت. تأکید بزرگان کشور بر تولید رمان‌های فاخر و نگرانی آنان از کندی رشد هنر و ادبیات در ایران را می‌بایست در همین راستا ارزیابی کرد.

حرفه‌ای نبودن و اقتصادی نبودن نویسندگی و کار کتاب سبب خواهد شد که تنها گاه‌گاهی تک‌ستاره‌ای در آسمان هنر و ادبیات بدرخشد و پس از زمانی کوتاه سریعاً به افول گراید.

 

ارتباط مؤلف و ناشر

 

امروزه صنعت نشر در ایران قبل از آنکه یک مؤسسه‌ی فرهنگی به چشم آید بیشتر به یک بنگاه اقتصادي شباهت دارد. بی‌تردید کم نیستند ناشرانی که انگیزه‌های فرهنگی و دغدغه‌های معنوی در هدایت آن‌ها به سمت انتخاب و انتشار آثار مؤلفان کوچک و بزرگ نقش ایفا می‌کند؛ اما قطعاً چاپ قاطبه‌ی آثار با انگیزه‌های مادی و اقتصادی صورت می‌پذیرد. طبیعی است که یک ناشر برای ادامه‌ی حیات فرهنگی خود نیاز دارد به دنبال آثاری برود که جایگاه خود را در میان خوانندگان پیدا کرده و با فروش مناسب و بازگشت سود و سرمایه به اهداف اقتصادی خود جامه‌ی عمل بپوشاند؛ بنابراین هیچ‌کس بر گردش صحیح مالی و رونق و سودآوری این تجارت برای ناشر و به‌تبع آن براي مؤلف تردیدی ندارد. مشکل دقیقاً از اینجا آغاز می‌شود که هدف نخست بسیاری از ناشران همان انگیزه‌های مادی و سرمایه‌ای است. وقتی هدف در یک کار فرهنگی تنها انگیزه‌ی مادی می‌شود آن وقت تبعات خود را برای کتاب، مؤلف و فرهنگ بر جای می‌گذارد. در این میان مؤلف بیشترین تأثیر منفی را به خود می‌بیند. مؤلفانی که چنین نگاهی دارند معمولاً از چاپ آثار نویسندگان تازه‌کار پرهیز می‌کنند و یا در واقع در قراردادهایی که در این حوزه بسته می‌شود، تعیین‌کننده می‌شوند، به گونه‌ای که انگیزه‌ی مؤلفان تازه‌کار را برای انتشار کارهای فاخر و تألیف حرفه‌ای از میان می‌برند.

     این مسئله تنها نویسندگان و مؤلفان تازه‌کار را شامل نمی‌شود. در ایران کمتر نویسنده‌ای را می‌توان رصد کرد که بتواند تنها با منافع مادی‌ای که از راه تألیف و نویسندگی به دست می‌آورند امرارمعاش کند، حتی مشهورترین مؤلفان ایران نیز از گذران زندگی گلایه کرده و یا از طرق دیگر امرارمعاش می‌کنند. نتیجه‌ی مستقیم چنین فرایندی تألیف کتاب‌هایی‌ است که نمی‌توان نام فاخر بر آن نهاد. طبیعتاً وقتی کتاب از جذابیت درونی و بیرونی فاصله می‌گیرد، خواننده‌هایی که خودبه‌خود هم خیلی کتاب‌خوان نیستند، تمایلی پیدا نمی‌کنند که کتاب را به طور مرتب در سبد کالای خود قرار دهند و یا برای آن هزینه‌های مستمر بپردازند، در نتیجه کتاب‌های به چاپ رسیده قابل رقابت با آثار جهانی نیستند و به‌تبع آن تأثیر منفی خود را بر بخش‌های دیگر علم و هنر همچون روان‌شناسی، علوم تجربی، پزشکی، ریاضی و سینما و تئاتر بر جای می‌گذارند. نتیجه‌ی چنین فرایندی تربیت انسان‌هایی کمتر فرهیخته و دانش‌آموخته است و سکان هدایت امروز و فردای جامعه‌ی خود را در عرصه‌ها‌ی آموزش، سیاست، فرهنگ، اقتصاد و هنر بر عهده می‌گیرند و نمی‌توانند آخرین تکنولوژی عصر را به حوزه‌هایی که در آن دخیل هستند تقدیم کنند.

     قریب ‌به ‌اتفاق ناشران و مؤلفان بر این حقیقت اذعان دارند که نوع ارتباط ناشر و مؤلف در طبع بهتر کتاب و جذابیت و خواننده‌پسند بودن آن نقش مهمی ایفا می‌کند. همکاری ناشر با مؤلف و تعاملات سازنده بین طرفین، بی‌تردید باعث انتشار آثار فاخرتری خواهد شد. اعتماد متقابل، تعهد به قرارداد و صداقت در میزان و نحوه‌ی چاپ و توزیع کتاب، خود مقوله‌ای است که نه تنها برای ناشر و مؤلف سودمند خواهد بود، بلکه جامعه با ورود کتاب‌های وزین‌تر و حرفه‌ای‌تر سرشارترین منفعت ممکن را نصیب خود خواهد کرد. طبعاً نویسنده‌ی باانگیزه، بر تعهد خود بر تولید آثار فاخرتر خواهد افزود و با تأمین شدن منافع حرفه‌ای‌اش آثار مستقل‌تر و راه‌گشاتری تقدیم فرهنگ و دانش سرزمین خود می‌کند.

 

تیراژ، ترجمه، پخش و مالکیت فکری

 

    تردیدی نیست که رونق کسب‌وکار کتاب بر رابطه‌ی مؤلف و ناشر تأثیر مثبتی خواهد گذاشت و سبب خواهد شد آثار فاخری وارد بازار شود. در کشورهای انگلیسی‌زبان به لحاظ اینکه گویش‌‌ور‌هاي زبان انگلیسی از دیگر زبان‌های دنیا بیشتر است و از سویی بین‌المللی بودن این زبان سبب شده که تیراژها نیز به‌تبع آن میلیونی گردد. تجربه‌ی چنین کشورهایی نشان داده است که رونق بازار و تیراژ بالا سبب تولید آثار جهانی شده و نویسنده‌ها حرفه‌ای و مستقل‌تر عمل می‌نمایند. از سویی دیگر احترام ناشرین به مالکیت فکری نویسندگان که ناشی از پیوستن این کشورها به قوانین بین‌المللی حقوق مالکیت معنوی است و نیز عقد قراردادهای سودآور برای مؤلف و ناشر و قابل رصد بودن آثار تولیدشده در بازار، وضعیت صنعت نشر در این کشورها را در وضعیت خوبی قرار داده است. در ایران متأسفانه تیراژ بسیار پایین کتاب‌ها، محدود بودن گویش‌ورهای فارسی‌زبان و نیز عدم ترجمه‌ی آثار ایرانی به زبان‌های دیگر دنیا، وضعیت صنعت نشر را نابسامان جلوه می‌دهد، درحالی‌که رونق صنعت کتاب سبب کارآفرینی بیشتر شده و این ظرفیت را دارد که بیش از سه برابر شاغلین حاضر در این صنعت را به خود مشغول دارد.

   رونق کتاب در ایران بی‌تردید حمایت نهادهای فرهنگی کشور را طلب می‌کند. حقیقت این است که نمی‌توان تا ابد صبر کرد تا مردم خود به سمت کتاب و کتاب‌خوانی گام بردارند، متولیان فرهنگی خود باید در این زمینه پیش‌گام شوند. رسم خوبی که در کشور ما وجود دارد این است که آموزش و پرورش برای کمک به رشد نونهالان در مدارس گاه شیر رایگان بین دانش‌آموزان توزیع می‌کند؛ زیرا همه‌ی کودکان به طور یک‌سان به این ماده‌ی غذایی دسترسی ندارند. سوق دادن کتاب به سوی مردم و کودکان نیز دست‌کمی از مورد یادشده ندارد؛ زیرا عدم رشد فرهنگی و گام ننهادن کودک، بزرگ و کهن‌سال در مسیر تعالی و رشد، تبعاتی گران برای جامعه‌ی ایرانی خواهد داشت. رشد کتاب و فرهنگ، بار گرانی را که امروز بر دوش نهادهای انتظامی، قضایی و اجتماعی وجود دارد، برمی‌دارد و موجب پرورش انسان‌هایی مثبت‌اندیش‌تر، سالم‌تر و فرهیخته‌تر خواهد شد.

حقیقت این است که تیراژ بسیار اندک کتاب در ایران تنها نتیجه‌ی کتاب‌خوان نبودن مردم نیست. متأسفانه کتابخانه‌های عمومی و اختصاصی کشور و نیز وزارت‌خانه‌ها نیز دستي بر این آتش دارند، با وجودی که هزاران کتابخانه‌ی عمومی در کشور به فعالیت مشغولند؛ اما متأسفانه تیراژ کتاب در ایران به حدود 1000 جلد تقلیل یافته است. ناشر برای عرضه‌ی همین 1000 جلد گاهی با مشکل مواجه می‌شود و اطمینانی از فروش آن در بازار ندارد. مشکل توزیع و شناساندن کتاب به خواننده‌ی علاقه‌مند نيز یکی از معضلات عرصه‌ی نشر و نویسندگی و از اسباب ثانویه‌ی پایین بودن تیراژ و در نتیجه یکی از عوامل مهم کسادی بازار ناشر و مؤلف است. الزام نهادهای متولی فرهنگ و مسئول در عرصه‌ی کتاب به برگزاری نمایشگاه‌های کتاب، ایفای نقش مؤثر توسط رسانه‌های صوتی و تصویری به‌خصوص صدا و سیما، ساخت برنامه‌های گوناگون با موضوع کتاب، گنجاندن تبلیغ مفید برای کتاب در میان تبلیغات آزاردهنده‌ی تلویزیون، سیاست تشویقی در جهت ایجاد پیشخوان کتاب در فروشگاه‌های کوچک و بزرگ، معافیت‌های مالیاتی ناشران و کتاب‌‌فروشی‌ها، به‌ روز شدن مرتب کتابخانه‌های عمومی و تخصصی، افزایش خرید چاپ‌های نخست و عدم تبعیض در این باره، بیمه‌ی شغلی نویسندگان غیرشاغل و حرفه‌ای، حمایت از آثار فاخر و نیز کتاب‌ اولی‌ها، الزام وزارت‌خانه‌ها جهت حمایت از کتاب و عرصه‌ی نشر و توزیع رایگان کتاب در ناوگان حمل‌ونقل عمومی توسط شهرداری‌ها، نمونه‌هایی از اقدامات عملی است که می‌تواند به رونق کتاب‌خوانی و نیز صنعت چاپ بینجامد.

  باید صنعت نشر را یکی از صنایع مهم در عرصه‌ی کارآفرینی قلمداد کرد، تنها صنعتی که قادر است در تمام شئون زندگی و حیات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی این سرزمین تأثیرات شگرفی به جای گذاشته و به تربیت نسلی آگاه، ماهر و پیشرو در عرصه‌ی جهانی بینجامد.

 

 

نظر شما