شناسهٔ خبر: 17985 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

«پایی که جاماند» اعماق من را تکان داد و ترجمه‌اش با اشک همراه شد

مترجم عربی کتاب «پایی که جاماند» در مراسم رونمایی گفت: «پایی که جاماند» از آثار ماندگاری است که اعماق من را تکان داد و ترجمه برخی از فصول آن با اشک آمیخته شد.

به گزارش «فرهنگ امروز» به نقل از تسنیم؛ مراسم رونمایی از ترجمه عربی کتاب «پایی که جاماند» خاطرات خودنوشت سیدناصر حسینی‌پور از دوران اسارت در زندان‌های رژیم بعث عراق با حضور سلیمانی معاون پژوهشی و آموزشی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، کمال السید مترجم عربی، نویسنده کتاب و حجت‌الاسلام والسلمین زائری عصر امروز سوم تیرماه در خبرگزاری فارس برگزار شد.

کمال السید مترجم کتاب در سخنانی گفت: کتاب «پایی که جا ماند» به لحاظ ساختار ادبی و روش شخصیت‌پردازی یک رمان فرهیخته است. من نمی‌خواهم این اثر ماندگار با رمان «ریشه‌ها» اثر الکس هیلی مقایسه کنم اما قهرمان این رمان نیز یک نوجوان ۱۶ ساله بود که گرفتار ۴ سفیدپوست می‌شود که او را با یک کشتی بریتانیایی به آمریکا می‌برند و او اکنون در زمان نگارش کتاب رودررو برابر یک سیستم نژادپرست می‌ایستد و با سیستمی مقابله می‌کنند که مردم اصلی این سرزمین را نابود کرده و به جای آنها مردمی استثمارشده می‌پرورانند. سرنوشت سیدناصر حسینی‌پور نوجوان ۱۶ ساله نیز اینگونه رقم می‌خورد که در تابستان ۱۹۸۷ گرفتار بعثی‌ها شده و رودررو در برابر سیستم بعث عراق قرار می‌گیرد. سیدناصر ۱۶ ساله تلاش می‌کند بافت تفکر بعثی‌ها را از پشت سیم‌های خاردار بشکند.

وی ادامه داد: همچنین من نمی‌خواهم این رمان را با کتاب «ساعت بیست و پنجم» مقایسه کنم. رمانی که از فضای جنگ جهانی دوم سخن می‌گوید و تبدیل یک انسان به ماشین را روایت می‌کند. رمانی که معتقد است هیچ امیدی به نجات تمدن وجود ندارد اما نویسنده این رمان به ظهور نور از آسیا اشاره کرده و می‌گوید که این نور از روسیه نیست چرا که روسها به نور الکتریکی غرب سجده کرده‌اند اما آیا او به پیروزی انقلاب اسلامی اشاره می‌کند؟ انقلابی که امام خمینی آن را به انفجار نور تعبیر کرد. 

السید ادامه داد: میشل فوکو در سال ۱۹۸۹ در مصاحبه با تلویزیون فرانسه گفت: ایران امروز جانی در دنیای فاقد جان است و من امروز می‌گویم که پایی که جا ماند از جمله آثار ماندگاری است که اعماق من را تکان داد. من از سرزمین درد و رنج آمده‌ام و پس از سقوط صدام و پس از بازگشت به وطنم  احساس کردم رنج اصحاب کهف را کشیده‌ام و به بازماندگانم گفتم من از اصحاب کهف هستم و قسمتی از تاریخ شده‌ام اما زمانی که کتاب را خواندم حس کردم به زمان خود بازگشته‌ام و ترجمه برخی از فصول را با اشک‌هایم آمیختم. 

سیدناصر حسینی‌پور نویسنده کتاب «پایی که جاماند» نیز در سخنانی به مقدمه خود در کتاب که آن را به شکنجه‌گرش تقدیم کرده است، گفت: زمانی که کتاب را می‌نوشتم در ذهنم نمی‌گنجید که ولی‌امرم کتاب یک سرباز از دورافتاده‌ترین روستاهای این سرزمین را در ماه رمضان بخواند، تقریظی بنویسد و یک ساعت و ده دقیقه با من حرف بزنند و امروز این کتاب ترجمه شده باشد و در خانه ملت عراق برود تا بدانند که قلم من، ما و دیگر اسرا آن صحنه‌ای را فراموش نمی‌کند که آن افسر درجه‌دار در جاده خندق وقتی می‌خواستند تیر خلاص را به من بزنند اسلحه افسر عراقی را رو به آسمان گرفت و التماس می‌کرد که شلیک نکن، این بچه است، جوان است و مجروح است و پا ندارد.

وی ادامه داد: من فراموش نکردم آن خباثت و درد و رنجی را که به واسطه کوبیدن پرچم عراق در شکم شهید ج-خ توسط افسر عراقی به چشم دیدم و داروندارم که یک انگشتر بود را به یک افسر عراقی دادم تا فقط اجازه دهد من پرچم عراق را از درون شکم شهید ج.خ بیرون بکشم. برای این از نام مخفف شهید استفاده می‌کنم چون می‌دانم اگر مادر شهید بفهمد پایین جناق شکم فرزندش پرچم عراق را نصب کردند قطعا دق خواهد کرد. 

سید ناصر حسینی‌پور که با بیان گیرایی به سخنان خود ادامه می‌داد، افزود: من در این کتاب از بچگی‌هایم فرار نکردم و نخواستم از خود قهرمان بسازم. همچنین نخواستم همه عراقی‌ها را سیاه نشان دهم و اسرای ایرانی را همه یک‌دست سفید. مطمئنم اگر چنین بود این کتاب چنگی به دل نمی‌زد و چاپ ۵۲ را پشت سر نمی‌گذاشت. من فراموش نمی‌کنم افسری را که اگر می‌دید ۲ اسیر با هم دوست هستند آنها را روبه‌روی هم می‌ایستاد و می‌گفت به صورت هم سیلی بزنید. 

این نویسنده تصریح کرد: امروز می‌خواهم بگویم ایمان، خداباوری، دین‌باوری، طنز، خنده، امید  و عشق به آینده درون زندان‌های عراق صدام و بزرگتر‌هایش را کوچک می‌کرد. نظامیان عراق بارها اغراق می‌کردند ما جسم شما را به اسارت آوردیم اما هیچ وقت ایمان و اراده شما را نتوانستیم اسیر کنیم. جنگ که تمام شد همه به خانه‌ خود بازگشتند اما جنگ برای اسرای ایرانی در زندان‌های مخفی عراق تمام نشد. 

حسینی‌پور تصریح کرد: امروز می‌خواهم به این جمله رهبر انقلاب اشاره کنم که این یک روایت استثنایی از حوادث تکان‌دهنده‌ای است که از یک سو صبر و پایداری جوانان ما و از سوی دیگر پستی و جنایت سربازان صدام را نشان می‌دهد. من نه خباثت حامد و دیگر زندان‌بانان زندان را فراموش می‌کنم و نه آن افسر عراقی را که برایم از روی مهر غذا می‌آورد.

وی در پایان سخنان خود با اشاره به ترجمه کتابش گفت: ترجمه یک ظرفیت بزرگ برای جمهوری اسلامی ایران است تا ما حقانیت خود، امام خمینی و نظام را به آن سوی مرزها انتقال دهیم و اگر این اتفاق بیفتد که می‌افتد آن زمان خارجی‌ها انگشت حیرت از صبر و استقامت سربازان ما به دهان می‌گیرند.

حجت‌السلام والمسلمین زائری آخرین سخنران این مراسم بود که با اشاره به تالیفات ارزشمند کمال السید مترجم اثر گفت: انسانی که این کتاب را می‌خواند خواهد فهمید که خداوند چرا از فرشتگانش خواسته تا بر انسان سجده کند، شاید بار حسینی‌پور از این جهت سنگین‌تر باشد که بار همه کسانی که با او بودند و به شهادت رساندند بر دوش دارد. انشاءالله ما که سهم‌مان فقط خواندن و تاثیرگرفتن است بتوانیم با ترجمه و نشر کتاب به نسل جدید ادامه دهنده این مسیر باشیم. 

در انتهای این مراسم نیز از ترجمه عربی کتاب «پایی که جا ماند» رونمایی شد.

برچسب‌ها:

نظر شما