به گزارش «فرهنگ امروز» به نقل از تسنیم؛ لکنت، رمانی سیاسی تاریخی برجسته اسطوره معما و بر اساس حوادثی مستند است. محور کتاب ماجرای درگیری نویسنده با زندگی جاسوسی از فعالان سیاسی آذربایجان در دهه بیست است. پای نویسنده در پی حوادثی پیچیده به افغانستان و قلب نیروهای نظامی آمریکا و ناتو کشیده میشود.
رمان لکنت یک رمان معمایی است با روایتی واقعگونه. رمزگشایی وجه بارز این اثر است. خود نویسنده هم در کتاباش خیلی اصرار دارد که همه وقایع این رمان واقعا اتفاق افتادهاند و بیکموکاست همان چیزهایی را برای ما میگوید که در زندگی شخصی و حرفهای خود تجربه کرده است.
امیرحسین یزدانبد در همان ابتدای داستاناش به ما اطمینان میدهد که میداند چه ترفندهایی برای جذابشدن داستاناش به کار گیرد اما قصد استفاده از این تکنیکها و فریبهای هنری را ندارد و میخواهد با خوانندهاش صادق باشد. او واقعیت را چنان عمیق و دردناک یافته که نیازی نمیبیند برای تهییج مخاطب عنصری غیرواقعی به آن بیفزاید.
به گفته یزدانبد، این رمان در سه کشور ایران، افغانستان و آذربایجان میگذرد و موضوع دخالت نیروهای بیگانه در حوزههای سیاست، فرهنگ و اقتصاد را مورد توجه قرار میدهد.
نویسنده لکنت معتقد است که این رمان بر مبنای یک نوع بسترسازی اسطورهای و بر مبنای داستان رستم و سهراب نوشته شده است، ولی نگاهش، نگاهی سیاسی در سطح دیپلماتیک به ویژه در حوزه سیاست بینالمللی در منطقه خاورمیانه است.
یزدانبد، یکی از داستانهای کوتاهاش به نام جنوار را دستمایه نوشتن اولین رمان خود کرده است، آنچه در داستان جنوار اتفاق میافتد فقط نقطه شروعی برای وقایع رمان لکنت است. داستان جنوار از این قرار است که یک خانزاده آذربایجانی به نام آیدین عنایتالسلطنه که در دانشگاه کمبریج مشغول تحصیل است در گیرودار مسایل استقلال آذربایجان در سال ۱۳۲۴ توسط پدرش عنایتالسلطنه به تهران فرا خوانده میشود، این در حالی است که جانوری عجیب به نام حاجی جنوار که موجودی نیمهزن و نیمهگرگ است مردم منطقه را دچار وحشت کرده است. او در حین جستوجویش برای یافتن این جانور متوجه میشود که بخشی از کشتار و تسویهحسابهای گروههای سیاسی آن روزگار را گردن این جانور انداختهاند و تمامی یافتههای خود را در دفترچه خاطرات خود به شکلی مرموز منعکس میکند.
در بخشی از کتاب لکنت میخوانیم: به گمانم میرسد سی و سه سالگی سن مهمی است. برای مرد لحظه انتخاب نهایی است. اگر انتخاب نکنی برایت انتخاب میکنند. تا کی باید با این لامکانی و تردید و وحشت سر و کله میزدم؟ هیچوقت نخواهم توانست این احساس پیچیده را از طریق نوشتن انتقال دهم حتی حالا که به زبان شب حرف میزنم. هیچ ویولونی قدرت بازنمایی کششهای روح منقلب و خستهام را ندارد. فقط امیدوارم به یک چیز به اینکه کششهای این خاک زمین گیرت نکرده باشد. آرشه، سرزمینم بود، دایان بود و بوی تند عطر. عنایتالله پیرمردی بود موی سپید و ریش سپید و ابرو سپید، تنها یک چیز دارم، تصویری که از تو در ذهن من جا کرده، مانی، پسرم اینکه او نیز به من فکر کرده و اسرار ذهنم را میفهمد.
طبقه یازدهم پاساژ توکل، تجسمی عظیم از اتاقهایی کبره بسته و پر از اجناس الکتریکی خراب، جای مخوفی بود، چند بار راهروها را اشتباه رفتم تا بالاخره پیداش کردم. مرد جوانی با عینک ته استکان در را باز کرد و بی هیچ حرفی به صورتم نگاه کرد، آدرس را نشانش دادم و مشکلم را توضیح دادم. از مقابل در کنار رفت و من وارد اتاقی شدم که چند میز بزرگ پر از وسایل الکترونیکی و چند کامپیوتر وجود داشت. همه جا پر بود از سیمهای باریک و بوردهای الکتریکی و دستگاههایی که نمیشناختم. گوشی را از دستم گرفت و وسط اتاق گیج و مستأصل رهایم کرد.
کتاب لکنت، نوشته امیرحسین یزدانبد با شمارگان ۱۵۰۰ نسخه و ۱۶۰ صفحه و قیمت ۸۰۰۰ تومان از سوی انتشارات افق منتشر شده است.
امیرحسین یزدانبد متولد ۱۳۵۶ در تهران است که تحصیل در فلسفه و فیزیک و کامپیوتر را رها کرده و به نوشتن رو آورده است. او برای کتاباش پرتره مرد ناتمام، جایزه گلشیری و نیز جایزه اولین گام را در سال ۸۹ دریافت کرده است.
نظر شما