شناسهٔ خبر: 10626 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

بررسی اهمیت شناخت ایران در شرق‌شناسی؛

چرا غربی‌ها به ایران‌شناسی علاقه‌مندند؟

ایران شناسی امروزه در ژاپن، چين، آمريكا و اروپا در كنار شرق‌شناسی، رشته‌ی ايران‌شناسی نمود بسيار بارزی پيدا كرده كه به شاخه‌هاي متعددی از پژوهش‌های ايران‌شناختی همچون تاريخ، اسطوره، ادبيات، فرهنگ، دين و مذهب و زبان‌های ايرانی می‌پردازد.

فرهنگ امروز/محمد توحيدي چافی: اگر از شناخت ايران در گذشته­‌هاي دور بگذريم، روزگاري یونانی‌ها به‌واسطه‌ی رویارویی‌های فرهنگي، سياسي و نظامي با ايران به‌عنوان نخستين امپراتوری و سرزمين نشان‌دار شمال آشنا شده و در شناخت آن به غربيان و نيز در روزگار متأخر به خود ايرانيان نقشي مهم ايفا كردند. ايران‌شناسي نوين در واقع در مجموعه‌ی بزرگ‌تری به نام شرق جاي گرفته است.

بي‌ترديد هیچ‌گاه نمی‌توان يك دليل را براي علاقه‌ی غربی‌ها و خارجيان به شناخت شرق و ايران برشمرد؛ زیرا تلاش خارجيان و به‌خصوص اروپا و آمريكا در شناخت شرق و ايران در طول سال‌های متمادي دستخوش تغيير و تحول بوده است. همچنان نمی‌توان تنها يك دليل را براي همه‌ی كشورهاي خارجي در شناخت ايران ذكر کرد، چنان‌كه دلايل روي نهادن روس‌ها به شناخت زبان فارسي و ایران‌شناسی متفاوت با آلمان‌ها بوده و همین‌طور انگلستان، فرانسه و در سال‌های متأخر آمریکایی‌ها دلايل خود را در توجه به ايران‌شناسي داشته‌اند.

به‌عنوان مثال در نیمه‌ی دوم قرن 18 ميلادي علاقه‌ی مردم روسيه به زبان‌های شرقي از جمله زبان فارسي بسيار افزايش پيدا كرده بود. در آن زمان آثار بي‌نظير ادبيات فارسي مانند «شاهنامه‌ی فردوسي»، اشعار حافظ و همچنين «اوستا» توسط ایران‌شناسان فرنگي مورد مطالعه و توجه قرار گرفته و روشن‌فكران روسيه امكان يافتند با آثار بزرگ ايران آَشنا شوند. در زمان پتركبير دو ويژگي باعث جلب روسيه به ايران شده بود، نخست، دكترين پتر مبني بر دستيابي بر آب‌های گرم و دوم رقابت با اروپائيان براي دستيابي به آسيا. همين توجه باعث شده بود پتر افرادي را براي آموزش زبان فارسي به ايران اعزام کند.

در زمان‌های دورتر يعني زماني كه غرب مسيحي عليه اسلام به ضديت برخاسته بود، ايران عصرِ مغول مورد توجه اروپا و «ونيز» قرار گرفت، بدين صورت كه آن‌ها می‌کوشیدند از امراي مغولي براي نابودي اسلام بهره بگيرند. بعدها نيز در دوران اوزون حسن، سفيران اروپا با نفوذ در دربار وي جنگ‌های مهيبي را بين ايران و عثماني دامن زدند كه حتي به شكست ايرانيان انجاميد.

در جريان پيشرفت خيره‌كننده‌ی غرب و توجه آن‌ها به شرق، ايران نيز در كانون اين توجهات قرار گرفت؛ زیرا جاذبه‌هاي معنوي هزارویک‌شب‌گونه‌ی ايران كمتر از ساير نقاط شرق نبود. در همين دوران نيز دلايل سياسي يكي از عوامل مهم ارتباط با ايران شد؛ زیرا غربی‌ها می‌کوشیدند از ايران براي كنترل عثماني بهره‌گيري سياسي نمایند. در اين دوران می‌توان تجارت و گسترش آیين مسيح را در توجه اروپا به ايران مورد بررسي قرار داد، چنانچه تا دوران قاجار نيز اين اهميت همواره مطرح بود؛ اما از دغدغه‌هاي علمي، به جرئت می‌توان گفت كمتر خبري بود.

به‌تدریج در عصر قاجار اين دغدغه‌هاي علمي نمود بيشتري يافت و در كنار دلايل سياسي داراي وزني بسزا گرديد. اگرچه اولين مسافرت‌ها به ايران شايد به دلايل سياسي صورت می‌گرفت؛ اما همين ايران‌گردان به‌تدریج سنگ ‌بناي ایران‌شناسی نوين را نيز پايه‌گذاري كردند. در اين بين انديشمندان بزرگي نيز بودند كه از دين، فرهنگ و ادبيات ايران الهام گرفته و سنگ بناي انديشه‌هاي سترگ خود را بنا نهادند. ولتر، روسو، گوته و ... مشت‌هایی از اين خروارند. عشق ولتر به عطار و جهان معنوي ايران و علاقه‌ی عاشقانه‌ی گوته به حافظ از اين دست است.

 در دوران قاجار و در اوج وابستگي انگلستان و كمپاني هند شرقي به مستعمره‌ی طلایی‌اش هند، ايران نيز از لحاظ سياسي مورد توجه قرار گرفت. جالب است كه نخستين مأمور كمپاني كه به ايران وارد شد توجه وافري به تاريخ ايران از خود نشان داد و بدين ترتيب می‌بینیم كه غربيان در كنار اغراض سياسي در تدوين تاريخ نوين ايران نيز پيش‌گام بودند، چنان‌كه سال‌ها بعد ادوارد گرانويل براون كه علائق مرامي وي را به عثماني و سپس به حضور يك‌ساله در ميان ايرانيان كشانده بود، با تدوين تاريخ ادبيات ايران، پژوهش جديد در زبان ادبيات ايران را به فرهيختگان وطني يادآور شد. همين پژوهشگر و ایران‌شناس شهير بريتانيا به تاريخ مشروطه‌خواهي ايرانيان نيز علاقه‌مند بود و در كنار حساسيتي كه عملاًٌ از خود نشان داد، آثار درخوري نيز در تاريخ اين قيام تاريخي از خود به یادگار گذاشت.

همان‌طور كه قبلاً اشاره شد توجه اروپائيان به ايران در ميان همه‌ی كشورها به طور يك‌سان و هم‌زمان صورت نگرفت. در فرانسه در قرن هفدهم اولين اشعار ايراني به زبان فرانسه ترجمه شد و فرانسويان مجذوب لطافت و عمق اين اشعار فارسي شدند، سپس فرانسويان به‌تدريج با عرفان اسلامی، ايراني آشنا شدند كه در نوع خود بسيار براي غربيان جالب توجه بود تا اينكه در قرن نوزدهم و با ظهور جريان رمانتيسم ادب و فرهنگ پرمغز ايراني مورد توجه، تحقيق و مطالعه‌ی فرانسويان قرار گرفت.

در كنار اين جاذبه‌هاي معنوي شناخت ايران باستان نيز بسيار مورد توجه فرانسوی‌ها و ساير اروپا قرار گرفت، چنان‌كه باستان‌شناسان فرانسوي در اين بين به رقابت شديدي با رقباي خود پرداختند و حتي تا مدتی (زمان رضاخان) امتياز حفريات ايران را به خود منحصر كرده بودند. بدين ترتيب اروپا كه براي شناخت خود، شرق را به زير نگاه نكته‌بين خود برده بود، انديشمندان و باستان‌شناسان خود را پس از بین‌النهرین راهي ايران كرد و همين سبب شد علاوه بر خدمتي كه به ما در شناخت گذشته‌هاي دور کردند تا بهتر بتوانيم خود را پيدا كنيم، از سويي ديگر بسياري از آثار فرهنگي ما را روانه‌ی موزه‌هاي اروپا کرد.

بنابراين، توجه و علاقه‌ی خارجيان و خصوصاًَ اروپائيان را به ايران می‌توان به چند دسته تقسيم كرد:

1- ايران به‌عنوان يك كشور باستاني (قدمت فرهنگ تمدن و شاهنشاهي)؛

2- ايران به‌عنوان سرزميني شرقي (نگاه به شرق از سوي غرب)؛

3- ايران اسلامي و اسلام ايراني (مطالعات اسلام‌شناسي)؛

4- ايران خاستگاه کهن‌ترین اديان (دين زرتشت و اوستا)؛

5- ايران و کهن‌ترین زبان‌های شرقي (مطالعه‌ی زبان‌شناسي)؛

6- ايران و نژاد آريايي (مطالعات نژادي)؛

7- ايران سرزمين كشفيات باستان‌شناسي بي‌پايان (مطالعات باستان‌شناسي)؛

8- عرفان اسلامي و عرفان ايراني؛

9- ايران به‌عنوان سرزمين شيعيان؛

10- ايران و سياست غرب نسبت به شرق؛

11- نگاه اقتصادي به ايران.

امروزه مطالعات غرب و شرق به ايران تفاوت‌های بسيار زيادي كرده است، از سويي کرسی‌های متعددي در اروپا، آمريكا و روسيه داير شده است كه می‌توان دغدغه‌هاي علمي بيشتري را نسبت به قبل در آن‌ها مشاهده كرد. اگرچه هنوز هم حاصل بسياري از اين مطالعات مورد استفاده‌ی سياست‌مداران اين كشورها قرار می‌گیرد؛ اما در ميان این ایران‌شناسان، محققاني نيز يافت می‌شوند كه شناختي عميق نسبت به فرهنگ ايران و جاذبه‌هاي معنوي آن، آنان را به ایران‌دوستانی واقعي بدل كرده است كه ريچارد فراي ايران‌شناس آمريكايي يكي از آن‌هاست.

امروزه در ژاپن، چين، آمريكا و اروپا در كنار شرق‌شناسي، رشته‌ی ايران‌شناسي نمود بسيار بارزي پيدا كرده كه به شاخه‌هاي متعددي از پژوهش‌های ايران‌شناختي همچون تاريخ، اسطوره، ادبيات، فرهنگ، دين و مذهب و زبان‌های ايراني می‌پردازد. شكي نيست وجود کرسی‌های علمي ایران‌شناسی و آموزش زبان فارسي حكايت از وجود دغدغه‌هایی علمي نيز دارد. جهاني كه می‌کوشد در همه‌ی زمينه‌هاي علمي پيشرفت كند، هیچ‌گاه فكر ايراني و فرهنگ و زبان تاريخ كهن آن را به دليل وابستگي و پيوستگي آن به ملل ديگر به‌خصوص ملل شرق را رها نخواهد كرد؛ اما همين پژوهش‌های علمي نيز در بسياري از كشورها به‌خصوص كشورهايي كه سابقه‌ی استعماري دارند مورد استفاده‌ی سياسي نيز قرار می‌گیرد؛ اما در اين بين بسياري از ایران‌شناسان استقلال عملي خود را حفظ کرده‌اند.

در اين بين نمی‌توان از كنار نام كشورهايي نيز به‌ سادگی گذشت كه به دليل علقه‌هاي ديني و اسلامي و حتي ملي و پیوستگی‌های فرهنگي سعي در شناخت ايران داشته و در اين راه کرسی‌های علمي ايجاد کرده‌اند؛ زیرا شناخت فرهنگ خود را بدون شناخت فرهنگ ايران غيرممكن و يا دشوار می‌دانند. كشورهايي مانند هند، مالزي كشورهاي آسياي ميانه و قفقاز، اندونزي و ... از آن جمله‌اند. به‌عنوان مثال، به جرئت می‌توان گفت كه کرسی‌های زبان و ادبيات فارسي در هند تا سال‌ها بيشتر از ايران بود.

نظرات مخاطبان 1 1

  • ۱۳۹۲-۱۱-۱۰ ۲۲:۵۲سیمین 0 1

    بسیار عالی
                                

نظر شما