شناسهٔ خبر: 10635 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

درس‎گفتار مرگ در هستی و زمان هایدگر برگزار می‎شود

در ادامه درس‎گفتارهای زمستانه موسسه مطالعات سیاسی اقتصادی «پرسش» درس‎گفتار مرگ در هستی و زمان هایدگر با تدریس عادل مشایخی، چهارشنبه 2 بهمن ماه از ساعت 17-19 برگزار می شود.

به گزارش «فرهنگ امروز» به نقل از مهر؛ موضوع مرگ، در درک و کندوکاو و جست‌وجوی همیشگی ‌هایدگر، درباره معنای هستی، دارای اهمیت بسزایی است، اما به هر حال به نظر ‌هایدگر مرگ به خودی خود موضوع جستار نیست و منطقی نیست بگوییم که وی فلسفه‌ای درباره مرگ بیان کرده است.

با این همه درک دیدگاه وی درباره مرگ، کلید فهم فلسفه وی درباره هستی است. به علا‌وه این درک، خود بدون فهم ارتباط میان مرگ و نیستی، میسر نیست. درباره درک این ارتباط میان هستی و نیستی، بدین نتیجه می‌رسیم که درک مفهوم هستی و به همراه آن درک ماوراءالطبیعه به درک و برداشت صحیح و واقعی از مرگ بستگی دارد.

هستی و زمان، اثر و متن اصلی‌ای است که‌ هایدگر در آن، موضوع مرگ را مورد بررسی قرار می‌دهد. در این اثر، جست‌وجو در پی مرگ و هستی، از طریق مطالعه‌ای بر شیوه تامل انسان درباره وجود، انجام می‌گیرد. احساس بودن همراه با هشیاری و آگاهی کامل نسبت به آن.

هایدگر می‌گوید: هنگامی‌که مویه می‌کنیم، از آن روست که متوفا جهان ما را وانهاده و آن را پشت سر نهاده است، پس همیشه بر حسب آن جهان است که ما غصه‌دار می‌شویم وگرنه می‌توانیم بکوشیم درباره زندگی همچون امری بیندیشیم که به تحقق می‌رسد، مانند میوه‌ای که کاملا‌ رسیده و به زمین می‌افتد. ولی این قیاس نیز کمکی به ما نمی‌کند. با پختگی میوه خود را به <تحقق> می‌رساند. اما آیا مرگی که دازاین به آن می‌رسد، به این تعبیر، تحقق به شمار می‌آید؟ دازاین با مرگ خود <سیر خود را به تحقق> رسانده است. ولی آیا با انجام دادن این کار، لزوما توانایی‌های ویژه خود را به پایان رسانده است؟ به بیان دیگر آیا این توانایی‌ها دقیقا آنچه نیستند که از دازاین دور می‌شوند؟ حتی دازاین <تحقق نیافته> نیز پایان می‌گیرد. از سوی دیگر، به پختگی رسیدن دازاین تنها با مرگش چنان پیش‌پا افتاده است که دازاین می‌تواند پیش از پایان، تمامی ‌پختگی خود را از سر گذرانیده باشد.

به عبارت دیگر دازاین در مرحله تحقق‌نایافتگی پایان می‌گیرد، وگرنه با فرو پاشیدن و مصرف شدن، برای مردن همیشه یا بسیار جوانید یا بسیار پیر. طبق نظر ‌هایدگر، برداشت ما از روند شخصی زندگی تا مرگ است که تجربه بنیادی ما را از وجود شکل می‌دهد و این مواجهه با مرگ مواجهه با نیستی نیز هست.‌ هایدگر معتقد است : عدم که ترس‌آگاهی ما را از مواجهه با آن باز می‌دارد، آشکار کننده پوچی و عدم اعتباری است که به وسیله آن شالوده وجود تعریف می‌شود و این شالوده، خود شبیه به افتادن به دامن مرگ است.

با ترس‌آگاهی و مواجهه با مرگ است که ما حقیقت نیستی را درک می‌کنیم و یا به عبارت دیگر، نیستی، <حقیقت> و نیز پوچی و عدم اعتبار خود را می‌فهمیم و در ترس‌آگاهی مان <معلق می‌مانیم>، روشن‌تر بگوییم: ترس‌آگاهی ما را به حالت تعلیق درمی‌آورد، چرا که کلیت موجودات را از کف‌مان می‌رباید. در این امر نیز مضمون است که ما خودمان این انسان موجود <هستنده> را نیز در زمره دیگر موجودات از کف می‌دهیم. بنابراین در اساس چنان است که گویی <بر من> یا <بر تو> نیست که حال خوف و غرابت می‌رود، بل بر <کس> است که چنین می‌رود. در آزمون لرزان این تعلیق که در گذران آن هیچ دستاویزی برای تمسک وجود ندارد، تنها دازاین محض است که هنوز آنجاست. ترس‌آگاهی کلا‌م را در دهان میخکوب می‌کند زیرا موجودات از کف برون می‌سرند و در کل فرو می‌روند و هم از این رو، عدم از هر سو هجوم می‌آورد و در برابر آن ادای لفظ <هست> از هر نوعی خاموش می‌گردد. اینکه ما در حالت خوف و غرابت ترس‌آگاهی می‌کوشیم تا پرده سکوت تهی را با سخنانی بی‌اختیار پاره کنیم، تنها نشانی از حضور عدم است.

در  این دوره درسگفتارها با تکیه بر متن هستی و زمان سعی بر آن است تا خوانشی از مفهو مرگ در اندیشه هایدگر ارائه نماییم و جایگاه نیستی و ارتباط آن با هستی و دازاین را در چهارچوب هستی شناسی هایدگر تبیین نماییم.

نظر شما