شناسهٔ خبر: 15609 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

«فن کریتکا» از منظر ميرزا فتحعلی آخوندزاده؛

کریتیک بی‌سرزنش و بی‌استهزاء نوشته نمی‌شود!

نقد به تجارب حکمای یوروپا و براهین قطعیه به ثبوت رسیده است که قبایح و ذمایم را از طبیعت بشریه هیچ چیز قلع نمی‌کند مگر کریتکا و استهزا و تمسخر. اگر نصایح و مواعظ موثر می‌شد، گلستان و بوستان شیخ سعدی رحمت‌الله وعظ و نصیحت است، پس چرا اهل ایران در مدت ششصد سال، هرگز ملتفت مواعظ و نصایح او نمی‌باشند؟

 

فرهنگ امروز: ميرزا فتحعلي‌­خان آخوندزاده (1295 – 1228 ه.ق) به گفته­‌ي اكثر پژوهشگران پيشگام نقد علمي است. او نخستين رساله­‌ي انتقادي خود بر سنت تاريخ‌­نويسي را در سال 1279 ه.ق تحت عنوان رساله‌­ي ايراد به نگارش درآورد. اين رساله كه در واقع نقدي است بر شيوه‌­ي تاريخ‌­نويسي رضا قلي خان هدايت، بر پايه‌­ي گفتگوي فرضي بين آخوندزاده و هدايت شكل گرفته است. او در نامه‌­ای که به علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه نگاشت، از او درخواست چاپ رساله­‌ی ایراد را در روزنامه دولت علیه ایران کرد. آخوندزاده در اين نامه ملاحظه­‌ای در پیرامون “نقد” نوشت که نشان از میزان درک روشنفکران این عصر نسبت به مقوله نقد به معنای غربی آن دارند؛

 

«این قاعده در یوروپا متداول است و فواید عظیمه در ضمن آن مندرج. مثلاً وقتی شخصی کتابی تصنیف می‌­کند، شخص دیگری در مطالب تصنیفش ایرادات می­‌نویسد به شرطی که حرف دل آزار و خلاف ادب نسبت به مصنف در میان نباشد و هر چند گفته آید به طریق ظرافت گفته شود. این عمل را قریقا، به اصطلاح فرانسه، کریتیک، می­‌نامند.»[1]

 

مقاله‌ی پیش رو چند قطعه از نامه‌‌های آخوندزاده به میرزا محمدجعفر قراچه‌داغی در سال 1871 م. است که باقر مومنی در کتابی با عنوان مقالات آخوندزاده به چاپ سپرده و عنوان را نیز خود برگزیده است.[2]

 

برادر مکرم و مهربان من 

میرزا محمدجعفر، اطال‌الله عمرکم...

؛ انديشه‌­هاي ميرزافتحعلي آخوندزاده،

 

در خصوص مکتوبات کمال‌الدوله اشاره نموده‌اید که هنوز نخوانده‌اید. پس از کجا می‌دانید که به طور کج‌خلقی نوشته شده است؟ کج‌خلقی وجود ندارد. اما عیب‌گیری و سرزنش وقوع دارد. این مساله، مساله بسیار بزرگ است، بیانش محتاج به شرح مطول است... مختصر می‌نویسم که شما باید از شروط کریتکا خبردار بوده باشید...

کریتکا بی عیب‌گیری و بی سرزنش و بی استهزا و بی تمسخر نوشته نمی‌شود. مکتوبات کمال‌الدوله کریتکا است، مواعظ و نصایح نیست. حقی که نه به رسم کریتکا، بلکه به رسم موعظه و نصیحت مشفقانه و پدرانه نوشته شود در طبایع بشریه بعد از عادت انسان به بدکاری هرگز تاثیر نخواهد داشت بلکه طبیعت بشریه همیشه از خواندن و شنیدن مواعظ و نصایح تنفر دارد. اما طبایع به خواندن کریتکا حریص است.

به تجارب حکمای یوروپا و براهین قطعیه به ثبوت رسیده است که قبایح و ذمایم را از طبیعت بشریه هیچ چیز قلع نمی‌کند مگر کریتکا و استهزا و تمسخر. اگر نصایح و مواعظ موثر می‌شد، گلستان و بوستان شیخ سعدی رحمت‌الله وعظ و نصیحت است، پس چرا اهل ایران در مدت ششصد سال، هرگز ملتفت مواعظ و نصایح او نمی‌باشند؟ ظلم و جور آنا فآنا در تزاید است نه در تناقص.

فن کریتکا در منشآت اسلامیه تا امروز متداول نیست... نهایت برای تربیت ملت و اصلاح و تهذیب اخلاق همکیشان و برای نظم دولت و انفاذ اوامر و نواهی آن نافع‌تر از کریتکا وسیله‌ای نیست...

آیا به سبب این نوع فضیلت کریتکا بر نصیحت و موعظه چیست؟ و آیا حرص تشنگی‌مانند به خواندن کریتکا از چه رهگذر است؟ سبب فضیلت این است که کریتکا بر سمت استهزا و تمسخر و سرزنش نوشته شده است و حرص به خواندن کریتکا از این رهگذر است. این سری‌ست خفی که حکمای یوروپا این را دریافت کرده‌اند. ملت من هنوز ازین سر غافل است... مثال فضیلت کریتکا بر وعظ و نصیحت در پیش نظر خود شماست، چرا دورتر می‌رویم. مثلن واعظی و ناصحی کتابی نوشته مشفقانه و پدرانه عدم وجود کیمیا را در عالم به مردم حالی می‌کند. از طرف دیگر شخصی پیدا شده نمی‌گوید که کیمیا وجود ندارد و نمی‌گوید که به وجود کیمیا اعتبار نباید کرد؛ فقط "حکایت ملا ابراهیم خلیل"[از آثار آخوندزاده منتشر به سال 1850] را بر سمت کریتکا و استهزا نوشته بین‌الناس منتشر می‌سازد. کدام یک از این دو نوع تصنیف در طبایع بشریه موثر است؟ آشکار است که حکایت ملا ابراهیم خلیل، چونکه به رسم کریتکا و استهزا نوشته شده است.

دیگر فرق کریتکا و نصیحت این است که نصیحت در ماده اصلاح و تربیت و تهذیب اخلاق معاصرین و اخلاف اصلن تاثیر ندارد. اما کریتکا در ماده اصلاح و تربیت و تهذیب اخلاق معاصرین هم بی تاثیر نیست و در ماده اصلاح و تربیت و تهذیب اخلاق اخلاف تاثیر کامل دارد و نتیجه مطلوبه می‌بخشد.

سبب اکملیت تاثیر کریتکا در مزاج اخلاف این است که مصنف کریتکا در زمان اخلاف گذشته است و ایشان را سببی نیست که نسبت به مصنف کریتکا بغض ورزیده از راه عناد و لجاجت به گفته‌های او عامل نشوند به علت اینکه عیبگیری و استهزای مصنف راجع به معاصرین بوده است نه به اخلاف، و ایشان افسوس خواهند خورد که معاصران مصنف به واسطه اعمال شنیعه و حرکتهای ناشایسته خودشان را مستحق ایراد او کرده‌اند بدین نیت اصلن در اعمال شنیعه و حرکتهای ناشایسته تقلید معاصرین مصنف را جایز نخواهند دید بلکه گفته‌های مصنف را در هر خصوص حق دانسته آنها را از جان و دل قبول خواهند کرد.

***

 

اگر من نیز نرم و ملایم و با پرده می‌نوشتم آن وقت تصنیف من نیز مثل تصنیف ملای رومی و شیخ محمود شبستری و عبدالرحمان جامی و سایر عرفای متقدمین ما می‌شد. از تصنیفات این اشخاص آیا تا امروز ثمره حاصل شده است؟ پس حقیقت نه در آن وضع و روش تصنیف است که این حضرات عالی درجات اختیار کرده‌اند. ایشان فیلسوفیت را خودشان فهمیده‌اند اما در بیانش به عامه ملت و به عامه نوع بشر بر مقتضای جبونی و کم جراتی رفتار کرده‌اند. از این جهت مراد ایشان تا امروز غیر منکشف مانده است و از تصنیفات ایشان هیچکس بهره‌ای ندیده است. اما همین فیلوسوفیت را وولتر فرنگی و بوقل انگلیسی و سایر حکمای یوروپا مانند آن حضرات فهمیده‌اند و به عامه‌ی مردم نیز بر طبق ادراک خودشان در کمال صراحت، بدون جبن و هراس و بدون پرده‌کشی و سرپوشی فهمانیده‌اند و بدین واسطه کوس بلندنامی را در عالم زده‌اند و باعث سیویلیزاسیون امروزی یوروپا شده‌اند.

***

 

اینقدر بدانید که نصیحت و وعظ خواه مشفقانه و پدرانه باشد، خواه تهدیدانه، از قبیل خوف جهنم و امثال ذلک، اصلن در مزاج انسانی تاثیر و فایده ندارد. جمیع دزدان و راهزنان و قاتلان و ظالمان و ستمکاران و مردم‌فریبان مکرر اوصاف جهنم را شنیده‌اند و مواعظ و نصایح کم و بیش استماع کرده‌اند، معهذا از عمل بد و خاصیت خودشان دستبردار نمی‌شوند. اما کریتکا و استهزا و تمسخر که متضمن رسوایی دربرابر امثال و اقران است مردم را از اعمال ناشایسته بازمی‌دارد...

***

 

جناب روح‌القدس در جایی می‌نویسد:

"مستشار مجلس – دولت انگلیس می‌خواهد که سیستان را جزء افغانستان بکند، چه باید کرد؟

ارکان مشورت – باید با میرزا آقای خویی مترجم سفارت انگلیس گرم گرفت.

مستشار مجلس – دولت یوروپا در حق دولت ایران چنان و چنان خیال را دارند، چه باید کرد؟

ارکان مشورت – ما هم سفرای ایشان را به مجلس تعزیه راه نخواهیم داد."

 

حالا، میرزا محمدجعفر، به سلیقه شما این مطلب را چطور باید کرد که هم ناصحانه و مشفقانه باشد و هم حالت ارکان مشورت بدین صراحت و بدین لذت و تاثیر بیان گردد؟

این اسناد بر ارکان مشورت شاید افتراست. من ایشان را ندیده‌ام و نمی‌شناسم. لکن بنابر اعتقاد روح‌القدس پاره‌ای اعمال از ایشان صادر می‌شود که گویا ایشان فی‌الواقع بدین عقل و شعور هستند؛ چنانکه نقل می‌کنند یکی از ارکان مشورت در مجلس مشاوره برای تعمیر طرق آهن ظاهرن گفته است "در صورت تعمیر طرق آهن همه شتران ما از مصرفیت خواهند افتاد. چگونه تعمیر این چنین طرق را تجویز می‌توان کرد؟"

برادر من، میرزا محمدجعفر! درجه عقل و شعور وزرای شاه عباس اول در حکایت یوسف شاه بر شما پوشیده نیست. نمی‌بینید که وزرای دولت و بزرگان قوم برای نجات دادن شاه عباس از تاثیر نحوست بی‌معنی کواکب چه تدبیر طفلانه به کار برده‌اند؟ این هم که افترا نیست، تاریخ عالم‌آرا دربرابر چشم شماست، نگاه توانید کرد. از دور شاه عباس تا این عصر برای ملت ایران در عالم تربیت از تاثیر عقاید باطله ترقیات رو نداده است. شاید تفاوتی بوده باشد، اما خیلی جزیی. در سیاست مفسدین با بیان چه حرکتهای خنک از اولیای سلطنت ناشی شده است که آدم از بی‌تربیتی و وحشی‌خصلتی ایشان انگشت تحیر به دندان می‌گزد. اگر این حرکت‌ها را خاطرنشان نکنی، آگاه و متنبه نمی‌گردند و در غفلت می‌مانند. اگر خاطرنشان می‌کنی تعرض شمرده می‌شود. پس چه باید کرد؟ اما صلاح ملک و ملت مقتضی آن است که خاطرنشان شود. فن کریتکا همین است. اینگونه مطالب را با مواعظ و نصایح بیان کردن ممکن نیست، وقتی که بیان کردی کریتکا خواهد شد، وعظش و نصیحتش نمی‌توانی نامید. امروز در هر یک از دول یوروپا روزنامه‌های ساطریق [ساتیریک، طنزآمیز] یعنی روزنامه‌های کریتکا و هجو در حق اعمال شنیعه هموطنان در هر هفته مرقوم و منتشر می‌گردد. دول یوروپا بدین نظم و ترقی از دولت کریتکا رسیده‌اند نه از دولت مواضع و نصایح، امم یوروپا بدین درجه معرفت و کمال از دولت کریتکا رسیده‌اند نه از دولت مواعظ و نصایح... مواعظ و نصایح در امزجه بشریه بعد از انقضای دور طفولیت و اوایل جوانی هرگز تاثیر و فایده ندارد... انشاءالله تعالی اگر در دولت ایران از یمن اهتمام وزارت عدلیه آزادی مطلق بر عمل چاپ داده شود، مکتوبات کمال‌الدوله و نوشتجات روح‌القدس کلن به چاپ رسیده فیمابین ملت منتشر گردد، بعد از پنجاه سال مملکت ایران نظیر ممالک منظمهِ یوروپا خواهد شد، به شرط صاحب سواد بودن عموم ملت، و مغایرت و نفاق باطنی از میان ملت و سلطنت برداشته شده برای اهل ایران روزگار سعادت و فرخندگی رو خواهد آورد و اخلاف ما نام کمال‌الدوله و روح‌القدس را همیشه با تعظیم و تکریم یاد خواهند کرد. و اگر گفته ایشان بر سمت کریتکا نبوده بر سمت مواعظ و نصایح باشد، هزار سال خواهد گذشت هیچ‌کس به حرف ایشان گوش نخواهد داد.

 

 

منابع:

[1]. آدمیت، فريدون؛  انديشه‌­هاي ميرزا فتحعلي آخوندزاده، تهران، خوارزمي، ۱۳۴۹، ص 244 – 243.

[2]. آخ‍ون‍دزاده‌، ف‍ت‍ح‍ع‍ل‍ی؛ م‍ق‍الات، گ‍ردآورده‌ ب‍اق‍ر م‍وم‍ن‍ی‌، تهران، آوا‏، ۱۳۵۱.

برچسب‌ها:

نظر شما