شناسهٔ خبر: 18198 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

گزارشی از همایش «تاریخ و علوم سیاسی»/بخش چهارم

ماکیاوللی همچون سقراط

رحمانیان-منوچهری ماکیاوللی با کتاب «شهریار» به تمام روند اندرزنامه‎نویسی تا زمان خودش پشت پا زد و به تعبیر برخی همچون سقراط که فلسفه را از آسمان به زمین آورد، او سیاست را از آسمان به زمین فرو کشاند، کاری که در دوره‎های بعد، کسانی دیگر در رشته‎های دیگر کار وی را ادامه دادند.

فرهنگ امروز/فاطمه امیراحمدی: به همت گروه تاریخ پژوهشکده‌ی تاریخ اسلام همایشی دو روزه با عنوان «تاریخ و علوم سیاسی» در این مرکز برگزار شد که در روز دوم این همایش موضوعاتی با عنوان «تاریخ به مثابه فلسفه سیاسی»، «نگاهی به رابطه علوم سیاسی و تاریخ در مقام دو رشته دانشگاهی»، «بایسته‎های پژوهش در تاریخ‎نگاری اندیشه سیاسی»، «دانش سیاسی به منزله تاریخ»، «جایگاه تاریخ در سینمای اندیشه‎ورز سیاسی ایران»، «نگاهی به همکاری تاریخ و علوم سیاسی در ایران» و .... مطرح شد. در ادامه مشروح سخنان «داریوش رحمانیان» با موضوع «ماکیاولی مورخ» و سخنان «عباس منوچهری» به عنوان مدیر این نشست می‎آید.

 

تاریخ فکر و پیوند بنیادین تاریخ و علوم سیاسی

در ابتدا عباس منوچهری عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس به سخن پرداخت و گفت: در ابتدا مقدمه‎ای در رابطه با موضوع خود همایش یعنی تاریخ و علوم سیاسی داشته باشم؛ این نشست به‌طور اخص یکی از شاخص‎ترین وجوه ارتباط بین این 2 حوزه‌ی مطالعاتی است که در بحث تاریخ فکر بیش از هرجای دیگر می‎شود، دید. اگرچه در مجلات و فضاهای دیگر در این خصوص یعنی ارتباط تاریخ و علوم سیاسی از جهات مختلف بحث‎های زیادی شده است، اما این نشست ازاین‌جهت خیلی شاخص و برجسته و حساس است که یکی از جاهایی که پیوند بنیادین بین تاریخ و علوم سیاسی است در بحث تاریخ فکر است. منتها در این ارتباط بنیادین اگر ما علم سیاست را به معنای جاری -نمی‎گویم فقط به معنای مدرن آن- به معنای یک علم پوزیتیویستی تجربه‎گرا و به شکلی که رایج هست، ببینیم، این نکته‎ای که عرض می‎کنم صادق نیست؛ یعنی رابطه‌ی تاریخ و علم سیاست با علم سیاست به معنای جاری آن، فکر در آن جایی ندارد که حالا بخواهد در ارتباط با علوم سیاسی با تاریخ این اهمیت را پیدا کند. منظور من از این ارتباط، یعنی بین تاریخ و فکر به‌خصوص تفکر سیاسی که اساس و بنیان علم سیاست بوده است، منتها در حال حاضر در حاشیه‎ترین کار در حوزه‌ی آکادمی، نه فقط در ایران تا حدی در دنیا، ولی در ایران شاید به‌طور جدی‎تر جنبه‎ی فکری در حوزه‌ی علوم سیاسی به حاشیه رفته است. البته در دنیا مجدداً در طی این 2 دهه‌ی اخیر بیش از قبل اندیشه‎ی سیاسی احیا شده است. از دهه‌ی 60 میلادی به این‌سو و در دو دهه‎ی اخیر، این موضوع بارز و جدی شده است. در ایران نیز ما خارج از حوزه‌ی دانشگاهی بسیاری از بحث‎های جدی در حوزه‌ی مدنی، عمومی و در سطح جامعه، بحث‎های فکری داریم با دیدگاه‎ها و ایدئولوژی‎هایی که وجود دارد.

عباس منوچهری در انتها گفت: در این روزها که به‌تازگی سالگرد درگذشت مرحوم شریعتی را داشتیم، در همایشی که به مناسب این روز برگزار شد بحث‎های جدی در حوزه‌ی اندیشه‌ی شریعتی مطرح شد و شریعتی به‌عنوان شاخص و مصداق از اهمیت فکر و اندیشه برای جامعه‎ی ما است. بحثی را که نیز آقاجری در ادامه خواهند داشت، کوزلک و پارادایم‎سازی است که تاریخ مفاهیم و تاریخ فکر (هم در حوزه‌ی تاریخ و هم در حوزه‌ی اندیشه) آثار و ادبیاتش بسیار تأثیرگذار بوده است و نیز بحث رحمانیان که در مورد ماکیاولی است، من شخصاً مشتاق هستم تا رابطه‎ی ماکیاولی را در کنار کوزلک بدانم.

 

ماکیاولی مورخ و تاریخ‎نگار

سپس داریوش رحمانیان عضو هیئت علمی دانشگاه تهران به سخن پرداخت و در ابتدای بحث ماکیاوللی مورخ گفت: دکتر منوچهری به نکته‎ی ظریفی اشاره کردند، نسبت و تفاوت علم و اندیشه و اندیشه‎ی سیاسی و نیز علم یا علوم سیاسی به معنای پوزیتیو کلمه، اصل است و باید لحاظ شود و بیان این نکته نیز لازم است که با بیان این موضوع در حوزه‎ی ماکیاوللی قرار نیست چیزی را روشن یا تبیین کنم، تنها می‎خواهم یادآوری کنم، چیزی را که شاید همهی علما و اندیشمندان که در حوزه‌ی علوم سیاسی و تاریخ کار می‎کنند، می‎دانند. در ادامه علت اینکه چرا روی این موضوع کار کردم را بیان می‎کنم.

این محقق در ادامه‎ی بحث عنوان داشت: ماکیاوللی از همان زمان که «شهریار» را نوشت تاکنون، به قول آن نوشته‎ای که می‎گفت کتاب‎ها بنیان را تغییر دادند، یکی از آن کتاب‎هایی بوده که دنیا را تغییر داده است. به معنای حقیقی کلمه، رایج شده است که ماکیاوللی با این جزوه‎ی کوتاه شهریار، یک انقلاب در اندیشه‎ی سیاسی انجام داده است. این امر پذیرفته است و به گمان بنده کسی در این موضوع شکی ندارد. ماکیاولی بعد از این کتاب مورد تفسیرهای گوناگون قرار گرفت، گروهی نام او را همراه با شیطان کردند و کتابش را جزء کتب ضاله دانستند، اما اندکی نیز بودند که در همان زمان‎های گذشته ماکیاوللی را ستایش کردند و در حال حاضر نیز شاید بتوان ادعا کرد که ستایشگران او بیشتر شده است. البته در این سخنان قصد ندارم، بگویم موضع من کجاست، می‎ستایم یا محکوم می‎کنم، ولی به نظرم یک نکته‎ی اساسی در این باره وجود دارد که در ابتدا گفتم، فقط می‎خواهم یادآوری کنم.

او ادامه داد: ماکیاوللی در کتاب یا جزوه‎ی «شهریار» یک اندرزنامهنویس است، ولی برخلاف سنت اندرزنامه‎نویسی که وجود داشت. از دنیای باستان تا زمان خودش، نخستین و قدیمی‎ترین اندرزنامه‎ای که برای بشر مانده است، برای تمدن مصر است، شما اگر آن را مطالعه کنید -گزارشی از آن در بعضی کتاب‎ها نیز هست- از آن دوره تا دوره‎ی ماکیاوللی همه‎ی اندرزنامه‎نویسان به‌اتفاق تأکید دارند بر آرمان‎ها، ارزش‎های اخلاقی و مقدسی که باید در سیاست باشد و سیاست‎مداران باید آن را رعایت کنند. ماکیاوللی در واقع با این کتاب به تمام روند اندرزنامه‎نویسی تا زمان خودش پشت پا می‎زند و به تعبیر برخی که من نیز این تعبیر را می‎پسندم، چون سقراط که فلسفه را از آسمان به زمین آورد، ماکیاوللی سیاست را از آسمان به زمین آورد، کاری که در دوره‎های بعد، کسانی دیگر ادامه دادند؛ «منتسکیو» در «روح‎القوانین» حقوق را از آسمان به زمین آورد، «آدام اسمیت» اقتصاد را از آسمان به زمین آورد، «کارل مارکس» جامعه و تاریخ را و «فروید» در مورد روان آدمی چنین کرد. این افراد در واقع انقلابیونی بودند که در حقیقت امر سیاسی، امر حقوقی، امر اقتصادی و امر اجتماعی را از منظومه‎ی تفکر دینی و اخلاقی جدا کردند و سپس شرایط امکان اینکه آن‎ها متعلق شناخت علمی به آن معنایی که دکتر منوچهری اشاره کردند، پدیدار شد؛ به این معنا که ماکیاوللی در حقیقت پدر اندیشه‎ی سیاسی جدید است و برخی نیز گفتند نباید وی را به‌عنوان پدر علم سیاست جدید دانست، بله، به این معنا درست است.

استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران افزود: ماکیاوللی با انقلابی که در اندیشه‌ی سیاسی کرد، راه را گشود که چنین علمی تأسیس شود؛ زیرا تا سیاست سکولار نمی‎شد چنین اتفاقی ناممکن بود، کمااینکه تا اقتصاد سکولار نمی‎شد، تا حقوق سکولار نمی‎شد، این اتفاق در آن رشته‎ها نیز رخ نمی‎داد. اساساً علم جدید، علوم انسانی، اجتماعی، کسانی که مدافع این هستند که این را ما باید در آن پارادایم انباشتگی و پیوستگی و تکامل‎گرایی نخوانیم؛ بله، باید بر پایه‎ی مفهوم گسست بخوانیم. در واقع نیاییم و یک روایت هلستیک از تاریخ علم ارائه دهیم و سپس بگوییم یک کل یک‌پارچه است و انباشت شده و جلو آمده است. به قول کوهن، باشلار، فوکو و امثال‌ آن‎ها، باید بر پایه‎ی گسست‎ها بخوانیم، گسست‎های انقلابی که رخ داده است، در قالب مفهوم پارادایم بخوانیم. این اتفاقی که افتاده باعث شده است تا علوم انسانی و اجتماعی پدیدار شوند. علوم انسانی و اجتماعی در دوره‎ی پیشامدرن وجود ندارد.

این عضو گروه تاریخ پژوهشکده‌ی تاریخ اسلام در ادامه‎ی صحبت‎های خود عنوان داشت: ماکیاوللی مورخ بود، او در نامه‎های خود امضا می‎کرد: ماکیاوللی مورخ، ماکیاوللی تاریخ‎نگار و تراژدی‎نویس؛ زیرا نویسنده و ادیب بود. ماکیاوللی وقتی که خاندان مدیچی در فلورانس روی کار آمدند به او مأموریت دادند که تاریخ فلورانس را بنویسد. می‎دانید که یکی از آثار ارزشمند او کتاب «تاریخ فلورانس» است.

رحمانیان افزود: در کتاب شهریار و در کتاب گفتارها، تمام مستندات ماکیاوللی، تاریخ است، از عصر کهن شروع می‎کند تا زمان خودش. یکی از قهرمانان کتاب ماکیاوللی سزار بورژیو است که او را به‌عنوان یک الگو می‎شناسد. از کوروش، موسی و خیلی از شخصیت‎های تاریخی در آثار او هم در شهریار و هم گفتارها مثال می‎آورد. البته ماکیاوللی از یک جهتهایی مورد انتقاد قرار گرفته است، کسانی که طبیعتباور و قانون‎باور نیستند؛ زیرا ماکیاوللی تقریباً مثل ابن‎خلدون که این جمله‎ی مشهور را در مقدمه‎ی خود دارد، «همانندی گذشته به اکنون از همانندی آب به آب بیشتر است»، ماکیاوللی نیز همین اعتقاد را دارد. ما از حوزه‎ی تاریخ‎باوری انتقاد می‎کنیم که آدمی و جهان آدمی را نمی‎شود طبیعت‎باورانه و طبیعت‎گرایانه دید و خواند. جهان انسانی و وجود آدمی وجودی است تاریخی، جهان سیاست جهانی است تاریخی. من در اینجا کاری با این نقد ندارم، اما صحبت من این است، ماکیاوللی اگر نگاه رئال به تاریخ نداشت، نمی‎توانست آن انقلاب را در اندیشه‌ی سیاسی رقم بزند، اساساً شهریاری به وجود نمی‎آمد.

او در مورد ستایشگران ماکیاوللی گفت: یکی از این ستایشگران، ژان ژاک روسو بود، دیگری اسپینوزا بود و یکی از ستایشگران اخیر ماکیاوللی، برتراند راسل بود. او در تاریخ فلسفه‌ی خود در آن فصلی که به ماکیاوللی می‎پردازد، می‎گوید ماکیاوللی آدمی پارسا بود، چون جرئت کرد و چیزی را گفت که همه می‎دانستند ولی جرئت گفتن آن را نداشتند، ماکیاوللی پرده‎دری کرد، اگر بشود به این تعبیر در زبان فارسی به کار برد به قرینه‎ی عصیانگری گفت عریانگری، در واقع عریانگری کرد، لخت کرد چیزی را که همه می‎پوشاندند و او این کار را با تاریخ انجام داد. چرا؟ زیرا سرشت تاریخ سکولار است، دانشی است که سرشت آن بیدارگری، پرده‎دری و عریانگری است. همیشه در سر کلاس‌های درس گفته‎ام، به نظر من 2 چیز یعنی هنر و معرفت، هیچ دُگمی را برنمی‎تابند. به نظر من یکی تاریخ و دیگری رمان، مثل بمبی است که زیر کلان‌روایت‎ها و نظریه‎ها می‎گذارید و آن‎ها را از هم می‎پاشند.

استاد دانشگاه تهران در ادامه تأکید کرد: من همیشه به کسانی که دچار دُگم شده‎اند، گفته‎ام تاریخ بسیار بخوانند یا اگر حوصله نمی‎کنند رمان بخوانند؛ زیرا آن‎ها ضد دُگم هستند، می‎شکنند و منفجر می‎کنند. ماکیاوللی با تاریخ، ساختار افلاطونی را از آسمان به زمین آورد و آن را فروپاشاند.

این محقق تاریخ در ادامه‎ی سخنان خود به نکته‎ای اشاره کرد و گفت: این نکته حسن ختام بحث من در اینجا باشد... من قصه‎ها را خیلی دوست دارم، آن‎ها خیلی مؤثر هستند، در واقع تمام آموزگاران تاریخ بشر از قصه به‌مثابه‎ی یک ابزار نیرومند استفاده کرده‎اند، کتاب‎های آسمانی، مثنوی، آثار گنجوی و ما نیز از آن‎ها یاد گرفته‎ایم. یکی از قصه‎های حیرت‎انگیز که کمتر به آن توجه می‎شود قصه‎ای عامیانه است که هانس کریستین آندرسن آن را بازپرداخت کرده است و آن قصه‎ی پادشاه لخت است که 2 رند او را گول زدند، لباس دروغین ساخته شد و به‌اصطلاح پادشاه پوشید و در ملأ عام ظاهر شد. همه به تعریف از این لباس دروغین پرداختند تا اینکه کودکی بانگ برآورد که پادشاه لخت است، پرده دریده شد و دیگران نیز جرئت کردند و حقیقت را بانگ زدند.

داریوش رحمانیان در انتها گفت: نکته‎ای در اینجا ذهن مرا درگیر کرده است که ماکیاوللی آن فرد رند بود یا آن کودک؛ ولی هرکدام که بوده باشد کاری که او کرد فقط با تاریخ ممکن بوده است. با هیچ رشته‎ی علمی دیگری، با هیچ آگاهی دیگری و با هیچ معرفت دیگری غیرممکن بود که این کار را بتوان صورت داد. به گمان بنده، این است راز پیوند تاریخ و دانش سیاسی.

ادامه دارد ...

نظرات مخاطبان 0 9

  • ۱۳۹۳-۰۴-۰۸ ۱۸:۴۵میثم 6 4

    متاسفانه این مطلب از حد چند جمله که مقدمه سطحی آشوری و صفحات ویکیپدیا گرفته شده - یا امثال این کتاب ها - فراتر نمی رود. بعید می دانم ایشان تاریخ فلورانس را دیده باشذ و بتواند ان را بخواند و از دیدگاه تاریخ نویسی تحلیل کند. اگر استاد تاریخ به این نکته نپردازد خواندن متن او وقت تلف کردن است که بود. این کلیات که علم نمی شود. ضمن این که درباره رابطه سیاست و تاریخ در اندیشه ماکیاوللی هیچ چیزی گفته نشده
                                
  • ۱۳۹۳-۰۴-۰۹ ۱۷:۲۷نانیریکا احمدی 2 5

    ایشان در ابتدای صحبتشان گفتند که قصدشان سخنرانی به معنای دیگران نیست. ایشان مدیر جلسه و دبیر علمی همایش بودند. به گفته خودشان تنها به قصد تذکر کلماتی گفتند. علم ایشان را کارهایشان مشخص می کند و سطح بالای تدریسشان در کلاس درس. 
                                
  • ۱۳۹۳-۰۴-۱۱ ۱۳:۱۴دانشجوی دکتری 4 2

    مطمئن باشید بعید است که ایشان حتی عنوان تاریخ فلورانس را اثر ماکیاولی را شنیده باشد تا چه رسد به خواندن آن . ایشان فراموش کرده اند که تاریخ اندیشه سیاسی عرصه ای است کاملا تخصصی و اظهار نظر در باره متفکران غرب در حیطه تخصص ایشان نیست. از قرار معلوم در سالهای اخیر نقل از اندیشمندان غربی آنهم از کسانی که نه زبان آن اندیشمند را می دانند و نه در حوزه تخصصی آنهاست وسیله ای شده است برای اینکه وانمود کنند که خیلی روشنفکر هستند. بدتر از این که در بهترین حالتش سخنان همان افراد را تکرار می کننند. آنهم به طور ناقص. 
                                
  • ۱۳۹۳-۰۴-۱۲ ۱۶:۳۴امیرمسعود 6 1

    برای اینکه دل آقای دکتر طباطبایی و شاگردان شان خنک شود من هم با ضرس قاطع میگویم که رحمانیان و آقاجری و قادری و هرکس که بگوید بالای چشم طباطبایی ابروست همه بیسوادند و تنها کسی در ایران که سواد دارد و بلد است فکر کند و ماکیاولی و دیگران را تفسیر کند آقای دکتر طباطبایی است و بس
                                
  • ۱۳۹۳-۰۴-۱۳ ۰۰:۳۱نائیریکا 0 6

    من هم عرض می کنم خاک بر فرق سر کسی که چشم و گوش بسته افکار یک ملت را به یک فرد تنزل می دهد و مریدوار عاشق سینه چاک طباطبایی می شود که چون هر انسانی نقاط ضعفی دارد از جمله هتاکی و عدم تساهل
                                
  • ۱۳۹۳-۰۴-۱۳ ۱۷:۲۵حسین 0 6

    انصافا رحمانیان مگر چه ادعایی کرد که اینقدر به او حمله میشود او خیلی با تاکید گفت که حرف خاص و تازه ای نمیخواهد بزند و فقط و فقط میخواهد یک موضوع مهم و اساسی را که دیگران - در این همایش - به آن توجه نکرده اند تذکر بدهد همین و بس. آیا او درباره تخصص و دانش خود اصلا هیچ ادعایی کرد؟ضمنا تا آنجا که من شاهد بودم خیلی ها از سخنرانی او لذت بردند و بر او آفرین گفتند.او به نظر من بر یک مسئله بسیار اساسی دست گذاشت ای کاش متن کامل سخنرانی او هر چه زودتر چاپ شود تا همه خود بخوانند و داوری کنند
                                
  • ۱۳۹۳-۰۴-۱۶ ۱۸:۳۰محسن 1 2

    پاسخ رحمانیان به طباطبایی را در آخرین شماره مهرنامه بخوانید و با مطالب شماره قبلی مقایسه کنید.بخوانید و داوری کنید.من درهمایش تاریخ و علوم سیاسی نبودم اما از تعدادی از همکلاسیها که بودند شنیدم. یکی میگفت مهمترین سخنرانی آن همایش سخنرانی خود رحمانیان بود
                                
  • ۱۳۹۳-۰۵-۰۲ ۱۷:۲۷سیما 0 0

    هر کس این مقاله آقای دکتر رحمانیان را خوانده و با آن جواب - یا فحش نامه - طباطبایی مقایسه ای کرده و آن سخنرانی زیبا و جذاب دکتر رحمانیان درباره ماکیاولی را شنیده همین نظر آقای محسن را داردواقعا قدر دکتر رحمانیان را بیاییم بیشتر بدانیم
                                
  • ۱۳۹۳-۰۵-۰۲ ۱۷:۳۸سعید 0 0

    حالا منتظر جوابیه طباطبابی به رحمانیان باشید تا درست و حسابی حالیش کند که دفاع از متحجرانی مثل سیدجمال و شریعتی چه اشتباه عظیمی است آقای رحمانیان دوره سید جمال و شریعتی خیلی وقت است سر آمده اینها از همان اولش هم فقط یاوه میگفتند
                                

نظر شما