فرهنگ امروز/ سارا فرجی:در آستانهی روز بزرگداشت حافظ و در ادامهی برنامهی یکسالهی درسگفتارهایی دربارهی حافظ، که روزهای چهارشنبه در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار میشود، شهر کتاب روز چهارشنبه، شانزدهم مهرماه، نشستی با موضوع «ذهن و زبان حافظ» برگزار کرد. تنها سخنران این نشست بهاءالدین خرمشاهی بود. پیش از این قرار بود در این نشست، محمود دولتآبادی و داریوش شایگان نیز حضور داشته باشند، اما این جلسه بدون حضور آنها برگزار شد.
خرمشاهی در این نشست به گفتمانهای موجود در اشعار حافظ، که موضوع تازهای است و تا پیش از این جایی مورد بحث واقع نشده بود، پرداخت.
توجه حافظ به معنا
خرمشاهی سخن خود را اینگونه آغاز کرد: سعی میکنم امروز از ناگفتههای حافظ بگویم و حرف تازهای بزنم یا حداقل هم اگر این حرفها زده شده است، من تا به حال نگفتهام. حافظ به تنوع مضامین و معانی معروف است. من عمداً بین مضمون و معنا فرق گذاشتم. مضمون چیزی است که به جهان شعر مربوط است؛ یعنی درون جهان شعر است، اما معنا به زندگی انسانها و زندگی واقعی ربط دارد و چون حافظ زیاد به این مسئله پرداخته است (یعنی بیشتر به معنا پرداخته و کمتر به مضمون)، به همين دليل، بیش از هرکس دیگری با ما حرف زده است. موضوعی که من میخواهم امروز بحث کنم این است که گفتمانهای حافظ چیست؟ گفتمان معادل انگلیسی «discourse»، در معنای امروزی، یعنی مبحث و مقال. من امروز میخواهم با شما گفتمان داشته باشم، نه گفتوگو، چون گفتوگو یعنی بحث، ولی گفتمان یعنی مبحث. نکتهي مهم اینکه مبحث با بحث فرق دارد. امروز مبحث ما گفتمانهاي حافظ است، اما گفتوگوی ما دربارهي حافظ و دوطرفه است و من به مشارکت شما در بحث بسیار امید بستهام.
گفتمانهای شعر حافظ از نظرگاه خرمشاهی
وی در راستای تقسیمبندی گفتمانهای شعر حافظ، اینگونه ادامه داد: من قرار است در جلسهي امروز، چهارده گفتمانی که در اشعار حافظ پیدا کردم با شما در میان بگذارم و امید دارم که شما هم به من در این بحث کمک کنید و به تعداد آن بیفزایید. من این گفتمانها را از کتاب «جمع پریشان: طبقهبندی موضوعی اشعار حافظ»، نوشتهي علیاکبر رزاز، که خود بنده هم ویراستار آن بودم، استخراج کردهام. فعلاً در صحبتهای امروزم ترتیب خاصی ندارد، ولی در آینده اگر بخواهد در قالب یک مجموعهي جامع دربیاید، از نظر بیشینه و کمینه مرتب میکنم که از کدامیک از اینها بیشتر استفاده شده است. در ذیل هرکدام از این گفتمانهایی که من به آنها اشاره میکنم، حدود صد تا دويست بیت شعر از حافظ وجود دارد.
1. آخرتاندیشی، اندیشهي ایمان و دینورزی، قصص قرآن از آدم تا خاتم، غایبگرایی و اعتقاد به آخرالزمان: «یعنی بیا که آتش موسی نمود گل/ تا از درخت نکته توحید بشنوی»
حافظ شك شیرین هم دارد. سخن زیبای مطهری نيز بازگوكنندهي همین موضوع است كه میگوید: «شك گذرگاه خوبی است، اما منزلگاه خوبی نیست.» در دیوان حافظ، سخن از حضرت مریم، موسی، یعقوب و ابراهیم نیز آمده است. شک چیز بسیار خوبی است، چون تا کسی شک را تجربه نکرده باشد، نمیداند ایمان چیست.
عدهای موضوع آخرالزمان در شعر حافظ را به این بیت «کجاست صوفی دجال فعل ملحدشکل/ بگو بسوز که مهدی دینپناه رسید» ارجاع میدهند و میگویند حافظ شیعه بوده است، در حالی که اینجا منظور از مهدی، شاه منصور است. از طرف دیگر، اهل سنت به مهدی نوعی و آخرالزمان اعتقاد دارند. با این تفاوت که آنها تعیین فرد نمیکنند، اما شیعیان تعیین فرد میکنند و فرزند امام حسن عسگری (ع) را مهدی صاحبالزمان میدانند. اما من بیتی در اینباره پیدا کردم که تا به حال کسی به آن اشاره نکرده و آن هم این بیت است: «به پیش خیل خیالش کشیدم ابلق چشم/ بدان امید که آن شهسوار بازآید»
2. اخلاق و اخلاقیات، پندگیری و پندپذیری، بیاعتباری جهان و ذم بخل و بخیل: «نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر/ هر آنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر»
استغنا و عزت نفس: «این چه استغناست یا رب، وین چه قادر حکمت است؟/ کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست!» این استغنا، استغنای الهی است، ولی استغنای بشری هم وجود دارد.
راز پوشیدن و عیب پوشیدن: «به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات/ بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن»
حقشناسی: «ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو/ کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما»
3. عنایت در عرفان و توکل: «تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافری است/ راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش»
4. امیدواری و خوشبینی، امیدبخشی و شادی: به خاطر امیدبخشی و شادمانی است که فال میگیریم و هروقت ملالی داشته باشیم، سراغ حافظ میرویم که بخوانیم و حالمان خوب شود.
«مجلس انس و بهار و بحث شعر اندر میان/ نستدن جام می از جانان گران جانی بود»
«اگرت سلطنت فقر ببخشند اي دل/ كمترين ملك تو از ماه بُوَد تا ماهي»
5. حسن عاقبت: «چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدی است/ آن به که کار خود به عنایت رها کنند»
6. طبیعتگرایی، باد صبا، وصف بهار، گل و بلبل: «اگرچه زندهرود آب حیات است/ ولی شیراز ما از اصفهان به»
7. بادهستایی و بادهگرایی: ما به غیر از دیوان حافظ، دیوان دیگری نداریم که این همه در آن صحبت از بادهستایی شده باشد. یک نکته هم در همین رابطه و در مورد ساقی وجود دارد و آن هم اینکه ساقی در اشعار حافظ سه وجه دارد: ساقی میخانه، یار انسانی و دیگری هم حضرت حق. «خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟/ ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست»
8. عشق و وصف عشق و معشوق، لولی: این مورد خیلی واضح و مشهود است، چون بدنهي دیوان حافظ از عشق است. یکی از نکات مهم در دیوان حافظ این است که در دیوان حافظ، اصلاً حرفی از زن و دختر نیامده است، جز اشارهای که در این بیت به همسر خودش دارد: «مرا در خانه سروی هست کاندر سایهي قدش/ فراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارم»
اما یکی از ابیات عاشقانهي حافظ که خیلی زیباست بیت زیر است: «دلم رمیدهي لولیوشی است شورانگیز/ دروغوعده و قتالوضع و رنگآمیز»
9. عرفان، حال و مقام و حجاب خودی و خانقاه و صومعه: «نقدها را بود آیا که عیاری گیرند/ تا همه صومعهداران پی کاری گیرند»
10. حکمت و یأس فلسفی: «چیست این سقف بلند ساده بسیار نقش/ زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست»
11. دوست و دوستی و مدارا: «درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد/ نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد»
12. انتقاد و اصلاحگری اجتماعی و تندی با پادشاهان و شاهان زمانهي خود: «چه شکرهاست در این شهر که قانع شدهاند/ شاهبازان طریقت به مقام مگسی»
13. اغتنام فرصت و غنیمت شمردن ایام: «فرصت شمار صحبت کز این دوراههي منزل/ چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن»
14. رندی و ملامتگری: «قصر فردوس به پاداش عمل میبخشند/ ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس»
نظر شما