شناسهٔ خبر: 24253 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

نقدی بر کتاب «نگاهی به فلسفه روشنگری و بازتاب آن در هنر»: عنوانی هیجان انگیز و تلخیصی نامناسب

انتشار کتابی تالیفی از محمد ضیمران در میان خیل عظیم ترجمه‌هایی که در زمینه فلسفه‌هنر وجود دارند، اتفاق مهمی است. امیر مازیار عضو هیات علمی دانشگاه هنر نقد و تحلیل خود را بر «نگاهی به فلسفه روشنگری و بازتاب آن در هنر» در قالب یادداشتی ارائه کرده است. وی معتقد است این کتاب از انسجام و یکپارچگی لازم برخوردار نیست.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتاب «نگاهی به فلسفه روشنگری و بازتاب آن در هنر» (نفش جهان ،۱۳۹۳)عنوانی هیجان‌انگیز دارد. جدا از اهمیت اندیشه دوره روشنگری به طور کلی، این دوره منشا بسیاری از نظریه‌ها و اندیشه‌های جدید در حوزه زیبایی و هنر است. 

زیبایی‌شناسی در این دوره پدید آمده و می‌توان گفت تامل و اندیشه در باب هنر بخشی اساسی از تفکر همه فیلسوفان و متفکران این دوره است. شوق و شعف خواننده، آن زمان که با فهرست فصول کتاب روبه‌رو شود، بیشتر می‌شود. 

عناوین فصول همه دل انگیزند خصوصا که به جز آرای فیلسوفانی چون لاک و هیوم و کانت فصل‌های قابل توجهی از کتاب به اندیشمندان رمانتیک و ایده‌باوران (فیخته، هردر، هامان، یاکوبی، شیلر، شلگل و شلینگ ) اختصاص دارد، اندیشمندانی که مطالب اندکی درباره آنها به فارسی موجود است. 

جایگاه مولف کتاب مشخص نیست!
در روی جلد کتاب پس از عنوان چنین آمده: پژوهش و گزارش دکتر محمد ضیمران. در صفحه عنوان کتاب اسم برخی نویسندگان و محققان نام‌دار اندیشه روشنگری آمده است: فردریک بایزر، آندره بوی، دن بیری زیل، مایکل فاستر و... این‌بار نقش دکتر ضیمران چنین مشخص شده: اقتباس و برگردان. 

طبعا گمان می‌کنیم این اثر باید تقریر دکتر ضیمران باشد از برخی آثار برجسته در این حوزه که نوعی ترجمه و تلخیص و گزارش است. در هیچکدام از فصول کتاب عنوان نویسنده مشخص نشده و این معنا را منتقل می‌کند که نویسنده یا گزارش‌گر همه فصول دکتر ضیمران است.

متاسفم که بگویم وقتی شروع به خواندن کتاب می‌کنیم یکباره همه عمارت باشکوه عنوان و فصول کتاب در هم می‌ریزد. به سرعت متوجه می‌شویم فصول کتاب کاملا فاقد انسجام نگارشی‌اند و تکّه‌پاره‌هایی‌اند از متون مختلف که به شکل ترجمه و تلخیص فراهم آمده‌اند و بعد کنار هم نشسته‌اند.

مطالب تکراری با تیترهای متفاوت
گزارشگر یا اقتباسگر حتی این زحمت را به خود نداده که مطالب تکراری، نامرتبط یا متناقض را یکدست کند. در بعضی فصول چنین به نظر می‌آید که هر دو سه صفحه متن از جایی آمده‌اند و بعد با تیتری فرعی مطلب جدا شده و ترجمه و گزارشی از متنی دیگر آمده است. یعنی در بیشتر فصول مطالب از چند کتاب ترجمه و تلخیص شده و به هم دوخته شده‌اند. 

گزارشگر دقیقا مشخص نکرده که متون اصلی کدام‌ها هستند، اما پس از چند پاراگراف پانوشتی قراردارد که به نظر می‌رسد منبع متنی است که ترجمه و گزارش شده‌ است. در لابه‌لای این گزارش‌ها گاهی توضیحاتی از گزارشگرآمده که دو متن را به هم می‌چسباند. مثلا در فصل مربوط به «هِردر» پس از گزارشی یک صفحه‌ای از منبعی که با توجه به پانوشت می‌توان حدس زد دانشنامه فلسفه راتلیج است، گزارشگر آورده «یکی از مهمترین دست‌آوردهای هِردر نظریه تفسیر اوست مایکل فاستر خصلت ها و محورهای اصلی بحث هردر را به شرح زیر خلاصه کرده است»(ص ۲۰۹) و بعد گزارشی از کتاب فاستر آمده بعد دوباره تکه‌ای از دانشنامه راتلیج بعد فقره‌ای از متن «بایزر» و... 

گاهی این تکّه‌ها همان مطالب قبلی را تکرار می‌کنند، گاهی اساسا بی‌ربط به متن قبلی‌اند و گاهی دربردارنده تفسیری متفاوت از اندیشه فیلسوف هستند و گزارشگر بی‌اعتنا به همه اینها خونسرد و آرام به کارش ادامه می‌دهد. جالب است بعضی وقت‌ها افزوده‌های گزارشگر که برای پیوند دادن دو پاره از متن، اضافه شده، اشتباهات فاحش و عجیبی نیز دارند. مثلا در فصل «جان لاک» در بخش تاثیر اندیشه جان لاک بر زیبایی‌شناسی مدرن پس از یک گزارش خلاصه و شکسته-بسته از آرای «هاچسن» گزارشگر به سراغ «شافتسبری» می‌رود و می‌خواهد از منبعی دیگر آرای او را گزارش کند.

یک اشتباه بارز
پیوند دهنده این دو بخش این جملات هستند: «به زعم وی (شافتسبری) رویکرد به هنرها مستقل از اخلاق نیست. به همین دلیل شافتسبری نیز جستاری در خاستگاه ایده زیبایی و فضیلت ما(۱۷۲۵) نوشته «فرانسیس هاچسن» را به دقت مطالعه کرده و تبیین وی درباب حسِ‌درونی را در تحلیل زیبایی به کارگرفته است»(ص۷۶). چند سطر بالاتر از این عبارات گزارشگر سال تولد و مرگ «شافتسبری» را درج کرده است. شافتسبری در سال ۱۷۱۳ در گذشته و اساسا در سال ۱۷۲۵ که نخستین ویرایش کتاب «هاچسن» منتشر می‌شود، اصلا زنده نبوده تا از آن تاثیر پذیرد. 

البته همه آشنایان با تاریخ زیبایی‌شناسی می‌دانند که این «هاچسن» بوده که از آثار «شافتسبری» تاثیر پذیرفته و در مقدمه همین کتاب با نام‌بردن از «شافتسبری» لازم دانسته که آرای او به جهانیان شناسانده شود و اصطلاح و مفهوم حسِ‌درونی وامی بود که «هاچسن» به «شافتسبری» داشته است. طبیعتا دکتر ضیمران هم از این نکته غافل نبوده‌است و وقوع این اشتباه فاحش علتی ندارد جز شتاب‌زدگی در پیوند دادن برخی یادداشت‌برداری‌های پراکنده‌ای که از آثار گوناگون در اختیار ایشان بوده‌است.

آشفتگی و ناپیوستگی مباحث
فصل مربوط به هیوم شکل و شیوه این کتاب را به خوبی نشان می‌دهد: در ابتدا خلاصه‌ای از زندگی و اندیشه‌های معرفت‌شناختی و دیدگاه‌های متافیزیکی هیوم از یک متن گزارش‌شده است و سپس با تیتر فرعی «زیبایی و هنر از دید هیوم»، کاملا بی‌ارتباط با مطالب قبلی، گزارشی از منبعی جدید درباره این موضوعات آمده است. در همین گزارش دوبار تاکید شده که نگاه هیوم متاثر از اندیشمند فرانسوی «ژان باتیست دوبو» بوده است (ص ۱۰۵) و درست یک صفحه بعد بدون هیچ انقطاعی در متن آمده است: «نظریه ذوق هیوم را باید الهام یافته از نوشته‌های «جوزف ادیسون» و «فرانسیس هاچسن» محسوب داشت.»(ص ۱۰۶) البته اشکالی ندارد که نویسنده‌ای از چند نفر متاثر باشد اما نمی‌توان در صفحه‌ای نوشت که رویکرد زیبایی‌شناختی هیوم از «دوبو» متاثر بوده و درست در صفحه بعد نظریه «ذوق» هیوم را الهام‌گرفته از دونفر دیگر معرفی کرد و هیچ توضیحی یا حتی قیدی مانند «هم» اضافه نکرد! 

مساله این است که منبع این عبارت دو متن مختلف با دو دیدگاه مختلف هستند که در این فصل به آسودگی در کنارهم نشسته‌اند. در ادامه فصل هم، دو سه گزارش خلاصه و حاوی تکرارهایی از دو سه منبع دیگر آمده است، بی که هیچ تلاشی برای انسجام‌بخشی به متن و محتوا آنها صورت گرفته باشد. 

متاسفانه با نگاهی به تمام فصول کتاب درمی‌یابیم که این کتاب اساسا به این شکل گرد آمده است. از این‌رو چندان قابل استفاده نیست. خوب بود دکتر ضیمران که فضل و توان رجوع و استفاده از این منابع خوب را دارند، ترجمه آنها را در اختیار خوانندگان می‌گذاشتند یا به تلخیصی منسجم و سامانمند از هرکدام از این منابع، در فصول جداگانه دست می‌یازیدند تا با این آشفتگی و ناپیوستگی در متن کتاب مواجه نباشیم. 

درباره امیر مازیار

امیر مازیار متولد ۱۳۵۶ و استادیار گروه فلسفه و عضو هیات علمی دانشگاه هنر است و تاکنون ترجمه‌های کتاب‌های «فلسفه علم» نوشته دیوید پاپینیو، «دیالکتیک برون و درون: پدیدارشناسی خیال» نوشته گاستون باشلار‌، «فلسفه‌هنرهایدگر» نوشته جولیان یانگ، «معرفت‌شناسی» نوشته گربلینگ، «نقد هنر» نوشته کالین لایس، «هنر، احساس و بیان» نوشته رابرت ویلکینسون و همکاری در ترجمه چندین عنوان کتاب را در کارنامه خود دارد.

معرفی دو کتاب دکتر محمد ضیمران در ایبنا را در این بخش بخوانید:
«نگاهی به فلسفه روشنگری و بازتاب آن در هنر»
«مبانی فلسفی نقد و نظر در هنر»

نظر شما