شناسهٔ خبر: 34253 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

تمثیل و اهمیت آن در مثنوی معنوی

اصولاً، طبع آدمی با تمثیل و قصه‏ پردازی موافقت و سازگاریِ فطری و ذاتی دارد. به همین مناسبت، یکی از شیوه ‏های تعلیمی و بلاغیِ بسیار مؤثرِ کتاب‏های آسمانی و پیامبران و مصلحان و مربیانِ بشریت، ارسالِ مَثَل بوده است؛ زیرا توسلِ به تمثیل‏های بجا و دلنشین از خشکی و ملال‏آوریِ سخن می‏کاهد و در نتیجه، در انتقال و ابلاغ پیام‏های معنوی و اخلاقی به مخاطبان و تسهیل درک مفاهیمِ دشوار در نظر آنها، می‏تواند بسیار کارساز باشد. (همانجا) که گفته‏اند: اَلاَمثال لِلقلوب کَالمراهًْ لِلعیون (مثل‏ها برای دل‏ها همانندِ آیینه برای چشم‏هاست).

 

فرهنگ امروز/ احمد کتابی:

 

ای برادر! قصه چون پیمانه‏ای است

معنی اندر وی مثالِ دانه‏ای است

دانه معنی بگیرد مردِ عقل

ننگرد پیمانه را گر گشت نقل۲

مثنوی، دفتر دوم: ۳۶۲۳-۳۶۲۲

 

درآمد

در میان سخنورانِ بزرگ فارسی ـ اعم از متقدمان و متأخران ـ کمتر کسی را می‏توان یافت که همانند مولانا جلال‏الدین محمد مولوی به نقش و تأثیر تمثیل ـ در تفهیم و انتقالِ مفاهیم به مخاطب ـ پی‏برده و از آن، به هوشمندانه‏ترین و مؤثرترین شیوه استفاده کرده باشد.

اهمیت تمثیل و قصه‏سرایی در مثنوی، به درجه‏ایست که اگر امثال و حکایات را از آن تفکیک کنیم، چیزی جز «شیرِ بی یال و دم و اِشکم» باقی نخواهد ماند. (زمانی، ۱۳۸۵، ص ۸۵۹)در این مقاله، نخست به ارائه تعریفی از تمثیل پرداخته می‏شود و سپس از اهمیت آن، به‏عنوان یک شیوه تعلیمی و بلاغی، سخن می‏رود و آنگاه ـ به استناد شواهد متعدد مستخرج از مثنوی ـ از اهداف و مقاصدی یاد می‏شود که مولانا از توسل به تمثیل در نظر داشته است.

 

۱-تعریف تمثیل

تمثیل، در لغت، به معانی: مثال آوردن، تشبیه کردن، صورت چیزی را مصور کردن و داستان یا حدیثی را به‏عنوان مثال آوردن است. (معین، ۱۳۵۲، ذیلِ تمثیل)؛ ولی در اصطلاحِ اهلِ ادب عبارت است از «تشبیه امری به امرِ دیگر [به دلیل وجود گونه‏ای همانندی یا درجه‏ای از مشابهت بین آنها] تا از آن، فایدتی حاصل آید.» (زمانی، همانجا)

 

۲-نقش و اهمیت تمثیل از دیدگاه مولانا

اصولاً، طبع آدمی با تمثیل و قصه‏پردازی موافقت و سازگاریِ فطری و ذاتی دارد. به همین مناسبت، یکی از شیوه‏های تعلیمی و بلاغیِ بسیار مؤثرِ کتاب‏های آسمانی و پیامبران و مصلحان و مربیانِ بشریت، ارسالِ مَثَل بوده است؛ زیرا توسلِ به تمثیل‏های بجا و دلنشین از خشکی و ملال‏آوریِ سخن می‏کاهد و در نتیجه، در انتقال و ابلاغ پیام‏های معنوی و اخلاقی به مخاطبان و تسهیل درک مفاهیمِ دشوار در نظر آنها، می‏تواند بسیار کارساز باشد. (همانجا) که گفته‏اند: اَلاَمثال لِلقلوب کَالمراهًْ لِلعیون (مثل‏ها برای دل‏ها همانندِ آیینه برای چشم‏هاست).

از قضا، مولانا هم، که در زمینه انسان‏شناسی تبحر خاصی دارد، به این گرایشِ فطریِ آدمیان به قصه و تمثیل وقوف و توجه کامل یافته و از این شیوه بیانی و تفهیمیِ مؤثر، بهره وافر جسته و در اکثر مسائل باریک و دور از ذهن و فهمِ عامه بدان متوسل شده است. به همین مناسبت، بخش اعظم مثنوی از انواع تمثیلات تشکیل شده است.

 

۳-انگیزه‏ها و دلایل توسل به تمثیل در مثنوی

تمثیل در مثنوی به گونه‏ها و شیوه‏های متفاوتی به کار رفته و اهداف و مقاصد گوناگونی را تعقیب می‏کرده است که ذیلاً تحت عنوان‏هایی جداگانه به بررسی آنها پرداخته می‏شود.

۳-۱- مولانا حکایات و امثال مثنوی را نقدِ حالِ آدمیان می‏داند نه افسانه سرایی

در تأیید این مدعا، شاهد مثال‏های عدیده‏ای در مثنوی قابل استناد است:

ـ مولانا در دیباچه داستان معروف پادشاه و کنیزک که از داستان‏های بسیار دلنشین و آموزنده مثنوی است، این حکایت را وصفِ حالِ همه انسان‏ها تلقی می‏کند:

بشنوید ای دوستان! این داستان

در حقیقت نقدِ حال ماست آن

دفتر اول: ۳۵

و در دفتر سوم، همین مدعا را تکرار می‏کند:

آنچه گفتم جملگی احوالِ توست

خود نگفتم صد یکی ز آنها درست

دفتر سوم، ص ۱۵۲، سطر ۲۶ (مثنوی مصحح رمضانی)

ـ در جایی دیگر ـ داستان حضرت موسی(ع) و فرعون ـ مجدداً براین نکته مُهرِ تأکید می‏نهد:

این، حکایت نیست پیشِ مردِ کار۳

وصفِ حال است و حضورِ یارِ غار۴

دفتر سوم: ۱۱۴۹

و نیز:

ذکرِ موسی بهر روپوش است لیک

نور موسی نقدِ توست ای مردِ نیک

موسی و فرعون در هستی توست

باید این دو خصم را در خویش جُست

همان دفتر: ۱۲۵۳-۱۲۵۲

ـ سرانجام در دیباچه دفتر چهارم، کسانی را که حکایت‏های مثنوی را افسانه می‏پندارند، افسانه می‏خواند:

هر کِش افسانه بخواندْ افسانه است

و انکه دیدش نقدِ خود مردانه۵ است

دفتر چهارم: ۳۴

۳-۲- مولانا، توسل به تمثیل را برای تفهیم مقصود به عامه مردم ضروری می‏بیند:

در این خصوص نیز، شواهدِ مثالِ متعددی از مثنوی در دست است:

ـ مولانا، در جایی، مَثَل را به مثابه ابزار یا واسطه‏ای تلقی می‏کند که بدون کمک آن، تفهیم مفاهیم و انتقال پیام‏ها و آموزه‏ها به عموم مردم امکان‏پذیر نیست.

این مثل چون واسطه است اندر کلام

واسطه شرط است بَهرِ فهمِ عام

دفتر پنجم: ۲۲۸

ـ در جایی دیگر، در تأیید همین معنی چنین استدلال می‏کند:

لیک تمثیلی و تصویری کنند

تا که دریابد ضعیفی هوشمند

دفتر ششم: ۱۱۷

و در موضعی دیگر، در عین اذعان به ناتوانی و نارسایی تمثیل در تبیین بعضی مفاهیم، آن را به منزله تلاشی اندک به انگیزه تفهیم تلقی می‏کند:

این مثل نالایق است ای مستدِل۶

حیله تفهیم را جُهد المُقِل۷

۳-۳- مولانا، در مواردی حتی از داستان‏های مستهجن و هزل‏آمیز هم، برای تفهیم مقصود و افاده منظور خود مدد گرفته است.

شایان توجه است که هزل مولانا، همان‏گونه که خود وی با صراحت بیان کرده است، «هزل تعلیمی» است و با هزل‏های متعارف تفاوتِ ماهوی دارد. بنابراین، شاید مناسب‏تر و صحیح‏تر آن باشد که از آن به «طنز» تعبیر شود. بیت‏های زیر مویّدِ این ادعاست:

در جایی، سخن هزل‏آمیز را به ویرانه‏ای تشبیه می‏کند که در آن گنج‏ها می‏توان یافت.

هزل‏ها گویند در افسانه‏ها

گنج می‏جو در همه ویرانه‏ها

دفتر سوم: ۲۶۰۳

و در جایی دیگر، هزل را ابزار و واسطه تعلیم تلقی می‏کند و به خوانندگان هشدار می‏دهد که فریفته ظاهرِ آن نشوند و به مقصد و پیام نهفته در آن گوش جان فرادهند.

هزل تعلیم است آن را جد شنو

تو مشو بر ظاهرِ هزلش گرو۸

هر جِدی هزل است پیشِ هازلان۹

هزل‏ها جد است پیش عاقلان

دفتر چهارم: ۳۵۵۹-۳۵۵۸

و نیز:

بیتِ من بیت ۱۰ نیست اقلیم است

هزلِ من هزل نیست تعلیم است

دفتر پنجم، دیباچه

و در پایانِ همان دیباچه تصریح می‏کند: ولو تا ملتَ فیه قلیلاً وجدتَ من نتایجه الشریفهًْ کثیراً (یعنی: اگر اندکی در آن تأمل کنی، از آن به نتایج ارزنده بسیاری دست می‏یابی)

و نیز:

این مثال آمد رکیک و بی‏ورود۱۱

لیک در محسوس از این بهتر نبود۱۲

دفتر ششم: ۴۶۳۳

ـ به عقیده مولانا، حتی افسانه‏های کودکان هم، می‏تواند حاویِ پندها و پیام‏هایی ارزنده و آموزنده باشد:

کودکان افسانه‏ها می‏آورند

درج در افسانه‏شان بس سِرُّ و پند

دفتر سوم: ۲۶۰۲

۳-۴- از دیدگاه مولانا، الفاظ و عبارات فرع‏اند و معانی و مفاهیم اصل

در این زمینه هم، شاهد مثال‏های فراوانی از مثنوی در دست است:

ـ مولانا، در جایی، سخن را به منزله پوست و معنی را به مثابه مغز می‏شمارد:

این سخن چون پوست و معنی مغزدان

این سخن چون نقش، و معنی همچو جان

دفتر اول: ۱۰۹۷

ـ در جایی دیگر از همان دفتر، الفاظ و اسامی را همانند دام‏هایی تلقی می‏کند که باید از آنها برحذر بود:

لفظ‏ها و نام‏ها چون دام‏هاست

لفظِ شیرین ریگِ۱۳آب عمرهاست

دفتر اول: ۱۰۶۱

ـ در یک موضِع، لفظ را ظرف و پیمانه و معنی را مظروف آن می‏داند:

گفت: این، پیمانه معنی بود

گندمی بستان که پیمانه است رد۱۴

زید و عمر از بهرِ اِعراب است ساز ۱۵

گر دروغ است آن تو با اعراب‏ساز

دفتر دوم: ۳۶۳۲-۳۶۳۱

ـ و در موضعی دیگر، از قول حکیم سنایی غزنوی، کسانی را که از قران فقط به ظاهرِ الفاظ و عباراتِ آن توجه و اکتفا می‏کنند، از زمره گمراهان می‏شمارد:

خوش بیان کرد آن حکیمِ غزنوی

بهرِ محجوبان۱۶مثالِ معنوی

که ز قران گر نبینند غیرِ قال

این عَجَب نبود ز اصحابِ ضلال۱۷

دفتر سوم: ۴۲۳۰-۴۲۲۹

بالاخره در جایی دیگر، با توسلِ به تشبیهاتی بدیع، همین معنی را موکد می‏سازد:

جسم‏ها چون کوزه‏هایِ بسته سر

تا که در هر کوزه چِبْوَد؟ آن نِگر

کوزه آن تن، پر از آبِ حیات

کوزه این تن پر از زهرِ مَمات۱۸

گر به مظروفش نظر داری شهی۱۹

ور به ظرفش بنگری تو گمرهی

لفظ را ماننده این جسم دان

معنی‏اش را در درون مانند جان

دیده تن دائماً تن بین بُوَد

دیده جان، جانِ پر فن۲۰بین بُوَد

دفتر ششم: ۶۵۴-۶۵۰

در پایان سخن این نکته را ناگفته نگذاریم که به باور مولانا، همان‏طور که قرآن می‏تواند برای برخی از آدمیان گمراه کننده باشد و برای بعضی دیگر هدایت کننده، مثنوی هم واجد همین خصیصه است:

پس ز نقشِ لفظ‏هایِ مثنوی

صورتی ضال۲۱است و هادی معنوی۲۲

در نُبی۲۳فرمود کین قران، ز دل

هادیِ بعضی و بعضی را مُضل۲۴

دفتر ششم: ۶۵۶-۶۵۵

از این‏رو، به خوانندگان مثنوی توصیه می‏کند از درگاه خداوند مسئلت کنند تا هنگام خواندن آن دچار لغزش نشوند و بتوانند به مقصد نهایی نائل آیند.

از خدا می خواه تا زین نکته‏ها

در نَلَغزی ورَسی در منتها

دفتر سوم: ۴۲۰۹

 

یادداشت ها:

۱- در تهیه این مقاله از کتاب میناگر عشق اثر استاد کریم زمانی و فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی اثر استاد صادق گوهرین و نیز از رهنمودهای ادیبِ ارجمند آقای دکتر علیرضا شعبانلو بهره بسیار برده‏ام.

۲- اشعاری که در این مقاله، به‏عنوان شاهد مثال، از مثنوی نقل شده، به استثنای یکی دو مورد، از مثنوی معنوی، به سعی و اهتمام رینولد اُلین نیکُلسون، چاپ چهارم، ۱۳۵۶، از انتشارات امیر کبیر منقول است.

۳- آنکه کارها را به وجه احسن انجام دهد

۴- کنایه از یار صادق

۵- مرد کامل، مرد خدا

۶- استدلال کننده

۷- جُهد به معنای طاقت و کوشش و مُقِل به معنای درویش و فقیر، بنابراین، جُهدالمُقِل به معنای کوششِ درویش و کنایه از سعیِ اندک است.

۸-مرهون، رهین، تابع

۹- هزل‏گویان، هزل‏گرایان

۱۰- در اینجا به معنای خانه است

۱۱- پروا، ملاحظه

۱۲- علاقه‏مندان به بررسی تحلیلیِ داستان‏های هزل‏آمیز و به ظاهر مستهجن مثنوی را به قرائت کتاب ارجمند بحر در کوزه اثر استاد فقید دکتر عبدالحسین زرّین‏کوب ـ که تا حدود زیادی مصداق گنجاندن بحر در کوزه است ـ دعوت می‏کنیم.

۱۳- به کنایه: فرو بَرَنده. ریگ اشاره به زمین‏های ریگزار است که به سرعت آب را در خود فرو می‏برد.

۱۴-ظرف و پیمانه فاقدِ اهمیت است. مهم، مظروفِ آنهاست.

۱۵- اشاره مولانا به جمله معروفی است که در صرف و نحوِ عربی بسیار متداول است: ضَرَبَ زِیدٌ عَمراً (زید عمر را مضروب کرد) که در آن، زید نقشِ فاعل را ایفاء می‏کند و بنابراین، اعرابِ حرف آخر آن تنوین مرفوع(ـٌ) است و عَمر نقش مفعول را عهده‏دار است و اِعرابِ حرفِ آخر آن تنوین منصوب (ـً) مراد مولانا این است که در عبارت مزبور مطلقاً موضوع ضارب بودن زید و مضروب بودن عَمر مطرح نیست بلکه با توسل بدان می‏خواهند قاعده مرفوع بودن فاعل و منصوب بودن مفعول را از نظر اِعراب با ذکر مثال راحت‏تر و بهتر تفهیم کنند. تمثیل‏های مثنوی هم، مشمول همین حکم است.

۱۹- آنان که از درکِ حقایق باز داشته شده‏اند (معین، فرهنگ فارسی)

۱۷- گمراهان

۱۸- مرگ کنایه از کشنده، قَتّال

۱۹- به کنایه: صاحب بصیرت و معرفت هستی

۲۰- جانی که درک و شناخت آن از حیطه حواس ظاهری بیرون است.

۲۱- موجب ضلالت، گمراه کننده

۲۲- کنایه از محتوا و معنا. مراد از کل بیت این است که الفاظ و عبارات مثنوی صورت و ظاهری گمراه کننده دارد ولی معنا و محتوایی هدایت کننده.

۲۳- قران

۲۴- ضلالت‏آور، گمراه کننده.

 

مآخذ

*زرین‏کوب، عبدالحسین (۱۳۸۹). بحر در کوزه، نقد و تفسیر قصه‏ها و تمثیلات مثنوی، چاپ چهاردهم، تهران.

*زمانی، کریم (۱۳۸۵). میناگر عشق، شرح موضوعی مثنوی معنوی، تهران: نشر نی.

*معین، محمد (۱۳۵۷). فرهنگ فارسی، ۶ جلد، چاپ دوم، تهران: انتشارات امیرکبیر.

*مولوی، مولانا جلال‏الدین محمد (۱۳۵۶). مثنوی معنوی، به سعی و اهتمام و تصحیح رینولد اُلین نیکلسون، چاپ چهارم، تهران: انتشارات امیرکبیر.

*گوهرین، سید صادق (۱۳۵۴-۱۳۳۷). فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی، ۷ جلد، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.

روزنامه اطلاعات

نظر شما