شناسهٔ خبر: 37625 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

مروری بر سوانح ایام جلال آل‌احمد

نكته‌ای كه در زندگی آل‌احمد جالب توجه است، زندگی مستمر ادبی او است. اگر حیات ادبی این نویسنده با دیگر نویسندگان هم‌عصرش مقایسه شود این موضوع به خوبی مشخص می‌شود.

 

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه اعتماد؛ جلال‌الدین سادات آل‌احمد، معروف به جلال آل‌احمد، فرزند سیداحمد حسینی‌طالقانی در محله سید‌نصرالدین از محله‌های قدیمی شهر تهران به دنیا آمد، او در سال ١٣٠٢ پس از هفت دختر متولد شد و نهمین فرزند پدر و دومین پسر خانواده بود. پدرش در كسوت روحانیت بود و از این رو جلال دوران كودكی را در محیطی مذهبی گذراند. تمام سعی پدر این بود كه از جلال، برای مسجد و منبرش جانشینی بپرورد.

جلال پس از اتمام دوره دبستان، تحصیل در دبیرستان را آغاز كرد، اما پدر كه تحصیل فرزند را در مدارس دولتی نمی‌پسندید و پیش‌بینی می‌كرد كه آن درس‌ها، فرزندش را از راه دین و حقیقت منحرف می‌كند، با او مخالفت كرد:

پس از ختم تحصیل دبیرستانی، پدر او را به نجف نزد برادر بزرگش سید محمد تقی فرستاد تا در آنجا به تحصیل در علوم دینی بپردازد، البته او خود به قصد تحصیل در بیروت به این سفر رفت، اما در نجف ماندگار شد. این سفر چند ماه بیشتر دوام نیاورد و جلال به ایران بازگشت.

پس از بازگشت از سفر، آثار شك و تردید و بی‌اعتقادی به مذهب در او مشاهده می‌شود كه بازتاب‌های منفی خانواده را به دنبال داشت.

در سال ١٣٢٤ با چاپ داستان «زیارت» در مجله سخن به دنیای نویسندگی قدم گذاشت و در همان سال، این داستان در كنار چند داستان كوتاه دیگر در مجموعه «دید و بازدید» به چاپ رسید. آل‌احمد در نوروز سال ١٣٢٤ برای افتتاح حزب توده و اتحادیه كارگران وابسته به حزب به آبادان سفر كرد آل‌احمد كه از دانشسرای عالی در رشته ادبیات فارسی فارغ‌التحصیل شده بود، تحصیل را در دوره دكترای ادبیات فارسی نیز ادامه داد، اما در اواخر تحصیل از ادامه آن دوری جست و به قول خودش «از آن بیماری (دكتر شدن) شفا یافت.»

به علت فعالیت مداومش در حزب توده، مسوولیت‌های چندی را پذیرفت.

در سال ١٣٢٦ به استخدام آموزش و پرورش درآمد. در همان سال، به رهبری خلیل ملكی و ١٠ تن دیگر از حزب توده جدا شد. آنها از رهبری حزب و مشی آن انتقاد می‌كردند و نمی‌توانستند بپذیرند كه یك حزب ایرانی، آلت دست كشور بیگانه باشد. در این سال با همراهی گروهی از همفكرانش طرح استعفای دسته جمعی خود را نوشتند.

در سال ١٣٢٦ كتاب «از رنجی كه می‌بریم» چاپ شد كه مجموعه ١٠ قصه كوتاه بود و در سال بعد «سه تار» به چاپ رسید. پس از این سال‌ها آل‌احمد به ترجمه روی آورد. در این دوره، به ترجمه آثار «ژید» و«كامو»، «سارتر» و «داستایوسكی» پرداخت و در همین دوره با دكتر سیمین دانشور ازدواج كرد. «زن زیادی» نیز به این سال تعلق دارد.

آل‌احمد در صحنه مطبوعات نیز حضور فعالانه و مستمری داشت و در این مجلات و روزنامه‌ها فعالیت می‌كرد.

نكته‌ای كه در زندگی آل‌احمد جالب توجه است، زندگی مستمر ادبی او است. اگر حیات ادبی این نویسنده با دیگر نویسندگان هم‌عصرش مقایسه شود این موضوع به خوبی مشخص می‌شود.

جلال در سال‌های فرجامین زندگی، با روحی خسته و دلزده از تفكرات مادی به تعمق در خویشتن خویش پرداخت تا آنجا كه در نهایت، پلی روحانی و معنوی بین او و خدایش ارتباط برقرار كرد. او در كتاب «خسی در میقات» كه سفرنامه حج اوست به این تحول روحی اشاره می‌كند، این نویسنده پر توان كه همواره به حقیقت می‌اندیشید و از مصلحت‌اندیشی می‌گریخت، در اواخر عمر پر بارش، به كلبه‌ای در میان جنگل‌های اسالم كوچ كرد.

جلال آل‌احمد، نویسنده توانا و هنرمند دلیر به ناگاه در غروب روز هفدهم شهریور ماه سال ١٣٤٨ در ٤٦ سالگی زندگی را بدرود گفت.

 

نظر شما