شناسهٔ خبر: 40388 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

لحافی چهل تکه و ترجمه‌هایی در لباس تألیف!/ یادداشت کامیار عبدی

دکتر کامیار عبدی،باستان‌شناس در یادداشتی که در اختیار ایبنا قرار دده نوشته است: دیدگاه جامعه علمی ما به ترجمه است و مترجم به اندیشه مولف مدیون است. مولف آزاد است نظر خود را به هر شکل فصیح و روانی که مایل است بیان کند، در صورتی که در ترجمه علاوه بر تسلط بر زبان مبدأ و مقصد مترجم موظف است سطح نثر نویسنده را دریافته و نثر فارسی خود را مطابق آن تنظیم و تحریر کند.

 

لحافی چهل تکه و ترجمه‌هایی در لباس تألیف!/ یادداشت کامیار عبدی

 

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کامیار عبدی، باستانشناس: در بازار مکاره به اصطلاح «علم» حاکم بر کشور در این سال‌ها، که این ارزنده‌ترین دستاورد انسان به متاعی تبدیل شده که آن را با کمیت می‌سنجند نه به کیفیت، و معیار «دانشمند» بودن و پیشرفت در سیستم نابسامان حاکم بر علم و نظام آموزش عالی کشور تعداد مقالات ISI است که در نشریات به اصطلاح «علمی-پژوهشی» فارغ از کیفیت و اهمیت مطالب آنها، منتشر می‌کنند، این نگارنده ترجیح داده که در زبان فارسی و در داخل کشور بیشتر بر ترجمه همت گذارد، نه بر تألیف.

در این راه پر مخاطره انواع و اقسام طعنه‌ها و تحقیرها را از دوست و دشمن به جان خریده، تا بدانجا که همکارانی که ترجمه را دور از شأن اجل خود می‌دانند و به بهانه‌های آشکار (از جمله کمبود وقت و مشغله فراوان و نهان از جمله ناآشنایی با زبان‌های علمی بین‌المللی) از آن پرهیز می‌کنند و آن را وظیفه دانشجویان یا افراد کم سواد و بی‌بضاعت علمی چون صاحب این قلم می‌دانند در باستان‌شناس بودن این نگارنده ابراز تردید کرده و مرا یک «مترجم» خوانده‌اند، تو گویی که مترجم بودن ننگ است و ترجمه کاری سخیف و حقیر.

در برخی دیگر موارد کار بعضا بدانجا رسیده که گروهی از همکاران که علی‌رغم تسلط به حداقل یکی از زبان‌های فرنگی، به بهانه کم‌آشنایی با زبان مادری خود، که خود عذری است بدتر از گناه، نه تنها حتی سطری از زبان دیگری به فارسی ترجمه یا حتی تألیف نمی‌کنند، بلکه ترجمه نوشته‌های خود را به اعوان و انصار خود می‌سپرند تا از برّ خوش خدمتی نه وقت گرانبهای «استاد» صرف کار بیهوده‌ای چون ترجمه شود، بلکه از راه ترجمه تراوشات گهربار «استاد» به فارسی برای خود شأن و منزلتی دست و پا کنند.

برای تنویر افکار خوانندگان ریزبین و موشکاف و جلب‌توجه آنان بدین معضل فرهنگی حاکم بر جامعه خالی از لطف نمی‌بینم از شادروان رشید یاسمی (1275 تا 1330 خورشیدی)، مترجم زبردست و توانا و از فضلای قدیم کشور نقل کنم که گرچه بیش از هفتاد سال پیش به رشته تحریر درآمده، اما گویی به عینه حکایت وضعیت همین روزگار ماست: «هنوز از خواندن این کتاب [ایران در زمان ساسانیان] نپرداخته بودم که داعیه‌ای در باطن من پدید آمد و ترجمه آن وجهه همت قرار گرفت. بسی دریغ آمد که با وجود چنین خرمن مهیایی به خوشه‌چینی جدیدی دست برده شود و چون در نظر ظاهربینان ترجمان دون مصنفی است، از قبول عنوان مترجم دامن همت بالاگرفته آید، زیرا که در چشم حقیقت‌شناسان دو نکته مسلم است: یکی آن که ترجمه صحیح و مطابق به از تألیف مزور و منافق، و دیگر آن که بیشتر مصنفات زمان ما ترجمه‌هایی است در لباس تألیف و اقتباس‌هایی است با هزار گونه تحریف. پس سود فرزندان کشور و معرفی زحمات مولف دانشور [آرتور کریستنسن] را بر خرسندی دواعی نفسانی ترجیح نهادم و به ترجمه دست گشادم که دشوار آسان نمای و زحمت طاقت‌فرسای است.»
 
هر آنچه صاحب این قلم قصد داشت در مقاله‌ای به اطناب بازگو کند، زنده‌یاد یاسمی به فصاحت و صراحت در همین مختصر بیان کرده و مرا صرفا کفایت می‌کند که قدری آنها را بسط داده و با مثال‌های امروزی به روز کنم. برخلاف جریان توهم‌گرای حاکم بر فرهنگ و جامعه کشورمان که مدام از تولید علم و فناوری کشور داد سخن می‌زند، این نگارنده را نظر بر این است که ایران نه تنها حرف جدیدی برای گفتن در زمینه علوم دقیقه، طبیعی، و پرشکی و علوم کمّی به طور اعم ندارد، بلکه در این زمینه مصرف کننده‌ای بیش نیست. شاهد آن مشکلاتی که مسائل پیش پاافتاده‌ای مانند تولید خودرو را سال‌هاست دست به گریبان انواع و اقسام دشواری‌ها ساخته که به رغم لاف و گزاف‌های فراوان در زمینه پیشرفت علم و فناوری کشور  به نظر نمی‌رسد به این زودی‌ها مرتفع شود.

بنابراین، در زمینه علوم مادر چون ریاضیات، فیزیک، شیمی و امثالهم به عینه می‌بینید که عملا هیچ اثر تألیفی (اعم از مقاله یا کتاب)  منتشر نمی‌شود، بلکه همگی آثار ترجمه یا، همان‌گونه که زنده‌یاد یاسمی فرموده، ترجمه‌هایی است در لباس تألیف. واقع‌گرایانه نگاه کنیم فقط در رشته‌های علوم انسانی نظیر ادبیات، تاریخ، فقه و یکی دو رشته دیگر است که ما ایرانیان حرفی جدی و جدید برای گفتن داریم. حتی در رشته این نگارنده یعنی باستان‌شناسی نیز که به اشتباه بین علوم انسانی بُرخورده آنچه در دهه‌های اخیر برای گفتن داشته‌ایم به ندرت از گزارش توصیفی و سطحی بررسی فلان منطقه یا گمانه‌زنی در بهمان محوطه باستانی فراتر رفته و برای کارهای تحلیلی، نظری یا روش‌شناختی کماکان باید به سراغ ترجمه نوشته‌های خارجی برویم.

دو دیگر، باز همان‌گونه که زنده‌یاد یاسمی اشاره کرده، بیشتر ترجمه‌های امروزی مزور و منافق‌اند، زیرا مترجمان ما اکثرا ناکاربلدند و نه با زبانی آشنایند که از آن ترجمه می‌کنند و نه، مهمتر از آن، با زبان مادری خود. فی‌الواقع کم‌آشنایی و ناآشنایی با زبان فارسی، که به تأکید اهل ادب، به تولید گفته‌ها و نوشته‌های آشفته و  بی‌سروته در تمامی ابعاد جامعه، از وزیر و وکیل مملکت گرفته تا مجریان برنامه‌های صدا و سیما، تا ارباب جراید، نویسندگان و مترجمان ما به چنان آفتی شایع و خان‌و‌مان برانداز تبدیل شده که علی‌رغم دلسوزی و تلاش فراوان اهل ادب دیر یا زود تیشه به ریشه زبان فارسی خواهد زد.

در این بین، مترجمی که به هر زحمتی (اعم از دانش خود یا Google Translate) متنی را به فارسی ترجمه می‌کند بیشتر در آنجا می‌لنگد که می‌خواهد جمله‌ای به فارسی سلیس و شفاف و روان بنویسد، زیرا هنوز نمی‌داند که بیش از زبان مبدأ (انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، ...) باید بر زبان مقصد (فارسی) مسلط باشد  و آن نیز ممکن نیست مگر با آشنایی نزدیک با آثار برجسته ادبیات ماندگار یا آثار ممتاز فارسی امروزی، که بین عموم آنان که با خیالی آسوده دست به قلم می‌برند یا داد سخنوری می‌زنند مطالعه آنان کاریست تفننی نه ضروری.

دیگر مشکل عمیق که به جد به این بلوا دامن می‌زند فساد حاکم بر به اصطلاح علم و نظام آموزش عالی کشور است. چند تن از شخصیت‌های به اصطلاح علمی کشور (از جمله عده‌ای از وزرای دولت‌های پیشین) علنا به سرقت علمی محکوم شده‌اند، اما به دلیل نفوذ سیاسی محکومیتشان به فراموشی سپرده شد. استادی که کار دیگری را می‌دزد و با وقاحت تمام به نام خود به همان زبان و گاهی با خیال راحت به فارسی ترجمه و در داخل کشور منتشر می‌کند الگویی است برای دانشجویانی که از این ور و آن ور مطالبی را گردآوری و ترجمه کرده و لحافی چهل تکه به هم می‌دوزند و به مثابه کار پژوهشی یا پایان‌نامه کارشناسی ارشد یا رساله دکترا ارائه داده و مدرک خود را می‌گیرند و خوش و خرم به دنبال کار خود می‌روند.

استادی که نه با منابع آشنایی دارد که صحت و اصالت نوشته‌های دانشجویش را کنترل کند و نه حال و حوصله خواندن یا حتی تورق نوشته‌های او را، حتی از فاصله‌ای دور، بوی ترجمه را از تألیف تشخیص نمی‌دهد و صرفا به گذاشتن نام خود بر مقاله مشترک و انتشار آن در مقاله‌ای علمی-پژوهشی فکر می‌کند تا در سیستمی تاجرمسلک که کیفیت را فدای کمیت کرده ارتقاء بگیرد و خوش و خرم به دنبال کار خود برود. چنین است که سیستمی سراسر فاسد رضایت همگان را، از دانشجو تا استاد راهنما و استاد مشاور، تأمین و همگی را خوش و خرم راهی می‌کند تا گروهی دیگر از دانشجویان ساده‌دل را در این سراشیبی اغفال و فساد به دنبال خود به حضیض گمراهی کشند. این‌گونه است که جلسات دفاعیه بیشتر به مجلس بله‌برون شباهت می‌یابد و آنچه بیشتر از صحت و صقم مطالب ارائه شده اهمیت دارد نوع و میزان میوه و شیرینی برای پذیرایی از استادان و دیگر مدعوین است.

در نهایت، دیدگاه جامعه علمی ما به ترجمه است. همان‌گونه که زنده‌یاد یاسمی به ظرافت اشاره کرده ترجمه «دشوار آسان نمای و زحمت طاقت فرسای» است. در تألیف، اگر حتی فرض را بر این نهیم که تألیفی اصیل و نه سرقت ادبی و وصله‌پینه از چند اثر خارجی به یکدیگر باشد، تا زمانی که در چارچوب نثر و دستور زبان فارسی قلمفرسایی کند، مولف آزاد است نظر خود را به هر شکل فصیح و روانی که مایل است بیان کند، در صورتی که در ترجمه علاوه بر تسلط بر زبان مبدأ و مقصد (که در بالا به آن اشاره کردیم) مترجم موظف است سطح نثر نویسنده را دریافته و نثر فارسی خود را مطابق آن تنظیم و تحریر کند؛ نه باید نثری فاخر را به ترجمه‌ای عامیانه فروکاست داد و نه نثری ساده و روان را از برّ فخرفروشی به ترجمه‌ای مطنطن. مترجم به اندیشه مولف مدیون است و این یک از ده‌ها دلیلی است که ترجمه را به کاری بس دشوارتر از تألیف تبدیل می‌کند.

از این روست که صاحب این قلم نیز به پیروی از زنده‌یاد یاسمی «به ترجمه دست گشوده که دشوار آسان نمای و زحمت طاقت فرسای است...» تا بلکه از تألیفات مزور و منافق پرهیز، و از ترجمه‌هایی در لباس تألیف و اقتباس‌هایی با هزار گونه تحریف دوری و صرفا به این دل خوش کنم که به جای خوشه‌چینی جدید از خرمنی مهیا بهره برده و سود فرزندان کشور و معرفی زحمات مولفان دانشور را بر خرسندی دواعی نفسانی ترجیح نهم.» باشد که آیندگان در محیطی سالم‌تر «تألیفات» دانشمندان عصر ما را با ترجمه‌های این حقیر سراپا تقصیر قیاس کرده و خود به نتیجه رسند که کدام‌ یک برای پیشرفت باستان‌شناسی ایران بیشتر مثمر ثمر بوده‌اند.

نظر شما