شناسهٔ خبر: 41133 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

دگرگونی های سينما: چهره‌ در حال تغيير سينه‌فيليای جهان

«دگرگوني‌هاي سينما» كتاب شگفت‌انگيز و به‌غايت درگيركننده‌‌اي كه اين دو به اتفاق گردآوري‌اش كرده‌اند، جريان متناوب مصاحبه‌ها، نامه‌ها و نظرها را به قلم نويسندگان و نويسندگان مختلف، از شيگه‌هيكو هاسومي گرفته تا مهرناز سعيدوفا، ناتاشا دُرُويچُوا و كاترين بنامو آغاز مي‌كند.

فرهنگ امروز/  ديويد ارنشتاين/ترجمه‌ مهدي جمشيدي/ اظهارات از همان ابتدا برجسته مي‌شوند. ادرين مارتين مي‌نويسد: «سينماي آسيا و خاورميانه طي دهه‌هاي گذشته جايگاهي والا را در فرهنگِ سينماي جهان به ‌خود اختصاص داده كه بيست سال پيش قابل تصور نبود. » رُزنبام مي‌گويد: «نقطه تلاقي دو حوزه نقدِ دانشگاهي و بدنه كه دغدغه بزرگِ من است مساله دسترسي است؛ يعني وقتي فيلم‌ها به وقت لزوم در دسترس يا غيرقابل دسترس باشند» و چنين است كه «دگرگوني‌هاي سينما» كتاب شگفت‌انگيز و به‌غايت درگيركننده‌‌اي كه اين دو به اتفاق گردآوري‌اش كرده‌اند، جريان متناوب مصاحبه‌ها، نامه‌ها و نظرها را به قلم نويسندگان و نويسندگان مختلف، از شيگه‌هيكو هاسومي گرفته تا مهرناز سعيدوفا،  ناتاشا دُرُويچُوا و كاترين بنامو آغاز مي‌كند. اين‌ موضوع كه آسيا و خاورميانه برخي از قابل توجه‌ترين آثار سينمايي دهه‌ گذشته را ساخته‌اند بسيار مسلم است و به همين ميزان مساله در دسترس بودن آثار سينمايي، به‌ويژه در روزگاري كه دي‌وي‌دي و ويديو بخش زيادي از تاريخ سينما را به سرعت در اختيار بسياري از افراد قرار داده ‌است. اما صحبت از كتابي در ميان است كه با آسودگي خاطر عباس كيارستمي و تساي مينگ-ليانگ را فيگورهاي پانتئوني مي‌انگارد، به شيوه‌اي نه چندان متفاوت از مك‌ماهونيست‌هاي دهه شصتي كه لانگ، پرمينجر، لوزي و والش را مي‌پرستيدند. بديهي است كه كيارستمي، هو شيائو- شي‌ين و تساي مينگ-ليانگ از جهان سينمايي كاملا متفاوتي مي‌آيند. اما عشق به فيلم، عشق به حركت است و اين ناظر ناچار بيشتر حس يك تماشاگر بيرون گود را دارد تا يك بازيكن فعال. از وُنگ‌كارواي تنها يك‌بار به صورت گذرا ياد مي‌شود و از پاتريس شرو (كه به گمان من بزرگ‌ترين فيلمساز جهان است كه اپرا مي‌نويسد و تئاتر و فيلم نيز مي‌سازد و اين باور هرگز از سر فروتني نيست) هرگز نامي به ميان نمي‌آيد. «دگرگوني‌هاي سينما» به شايسته‌ترين شكل به ياد و خاطره سرژ دنه (۱۹۹۲ـ۱۹۴۴) و ريموند دورنيات (۲۰۰۲ـ۱۹۳۲) تقديم شده است. اكنون زمانه خوشي است كه قدر و بهاي دنه كه سهم آثارش در هنر و شيوه نقد آندره بازن را از سرير مقتدرش واژگون كرده، در دنياي نشر به كمال شناخته شده است. درونيات موضوع ديگري است؛ آنچنان «دقيق» و صريح- حتي در آخرين كتابش كه بر «رواني» نوشته است- مي‌نمايد كه شيفتگي‌ سخاوتمندانه (و بسيار به‌جاي) نثار دنه شده‌ را ربوده است. به سختي مي‌توان حدس زد كه او درباره كيارستمي و تساي مينگ‌-ليانگ چه نظري داشته است؛ شايد آثاري همچون «كلوزآپ» (ايران، ۱۹۹۰) و «طعم گيلاس» (فرانسه/ايران، ۱۹۹۷) را فرصتي براي بازنگري نئورئاليسم تلقي مي‌كرد. درباره‌ سايرِ فيلمسازان سخت مي‌توان اظهارنظر كرد. به نظر من دلايل بسياري براي ستودن اين سه فيلمساز وجود دارد. با وجود اين، شوق و ذوق بي‌قيدوشرط درباره تساي مينگ- ليانگ را دشوار مي‌توان در قياس با جنسيت‌گرايي مشابه و اصيل و قدرتمند موجود در آثار شرو درك كرد. روشن است كه لي كانگ-شنگ، آنا كارنيناي تساي مينگ-ليانگ است، اما توضيح واقعي و روشني در اين باره وجود ندارد. شايد زماني ديگر، كتابي ديگر... با اين‌همه، كاري جز تحسين و ستايش نمي‌توان كرد وقتي كه نيكل برنز مي‌نويسد: «به لطفِ افزايشِ ميزانِ دسترسي به ابزار‌هاي تكنولوژيكي، تنوعِ مدل‌هاي هنري و نيز نياز گسترده به تصوير، توليد به حد انفجار رسيده و از اين رو نوشتن تاريخ سينماي معاصر ضروري‌تر و دشوارتر به نظر مي‌رسد». در زمان‌هاي تيره و تار اين سخني اميدبخش است.

روزنامه اعتماد

نظر شما