شناسهٔ خبر: 42010 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

حامد صفاریان/ یادداشتی بر «لغت‌نامۀ تاریخی فلسفه»؛

لغت نامه تاریخی فلسفه؛ تالی چرخش فکری غرب

ریتر آنچه درون‌مایۀ «لغت‌نامۀ تاریخی فلسفه» را شکل می‌دهد، نه خود زبان و جنبۀ درزمانی آن یا ترسیم زبان‌شناسیک و فیلولوژیک واژگانِ آن در حوزۀ فلسفه، بلکه به‌واقع ترسیم صیرورت و تطور مفاهیم در بستر تاریخ و همچنین پراکندگی هم‌زمان معانی این مفاهیم در نزد فیلسوفان مختلف و نیز در حوزه‌های گوناگون است که خود تالی همان چرخش نگاهی‌ است که از قرن هجدهم به بعد در جهان فکری غرب روی نمود.

فرهنگ امروز/حامد صفاریان:

 

 

 

Wie kommt es, daß die Philosophie eine Geschichte hat?

- Hegel

 

 

چگونه است که فلسفه، تاریخ دارد؟

- هگل[۱]

Wenn wir die mitunter sehr lange Geschichte von Begriffen nicht kennen, können wir auch nicht, daran anschließend, systematisch weiterdenken.

- Gottfried Gabriel

اگر تاریخ بعضاً بسیار طولانیِ مفاهیم را نشناسیم، آن‌گاه نخواهیم توانست متکی بدان، به‌طور نظام‌مند به اندیشیدن ادامه دهیم.

- گوتفرید گابریل[۲]

 

 

 

 

«لغت‌نامۀ تاریخی فلسفه» عنوان مجموعه‌ای سیزده‌جلدی است که در آن بیش از ۱۵۰۰ نویسنده در مدت‌زمانی افزون بر چهل سال، به نوشتن مقالاتی درباب ۳۶۷۰ مفهوم فلسفی مشغول بوده‌اند. لغت‌نامه‌ای که در مجموع، بودجه‌ای معادل پانزده میلیون یورو صرف آن شده است.[۳] اثری به‌تعبیر والتر تینر، یادآور قصر بویلاکوا.[۴] لغت‌نامه‌ای که روزنامۀ «تورینگیشه لاندزتسایتونگ»[۵] آن را اثری دوران‌ساز و آخرین ناوگان‌سالارِ کهکشانِ کهنِ گوتنبرگ نامیده است.[۶]

اما بزرگی این کار را نباید در مشخصات و مختصات خیره‌کنندۀ آن به‌عنوان یک پروژه جست، بلکه عظمت آن را باید در جایی دیگر سراغ گرفت. در عنوان این مجموعه، واژه‌ای کلیدی به چشم می‌خورد که به نظر من، گرانیگاه تمامی این پروژۀ عظیم بر کانون آن استوار شده است: واژۀ «تاریخی».

اگر پیش‌تر، «معنا» امری کمابیش ازلی و ابدی تصور می‌شد، این تصور به‌طور مشخص از قرن هجدهم به بعد جای خود را به درکی تازه داد؛ درکی که براساس آن، صیرورت و تطور یک مفهوم در بستر تاریخ، خود، ذاتیِ آن مفهوم و جزء جدایی‌ناپذیر معنای آن به‌شمار می‌رود. بیش از یک سده است که بررسی «تاریخ مفاهیم»[۷] در کنار دو روش نوین دیگر، یعنی بررسی «تاریخ مسئله‌ها»[۸] و «تاریخ ایده‌ها»[۹] به یکی از روش‌های مهم در تدوین تاریخ فلسفه بدل شده است. روشی که علی‌الظاهر میان صورت‌بندی آن توسط گوستاو تایشمولر[۱۰] (به سال ۱۸۷۴) و تکوین آن در لباس لغت‌نامۀ تاریخی فلسفۀ یوآخیم ریتر، بیش از صد سال زمان لازم بوده است.[۱۱]

اگرچه در حوزۀ زبان‌شناسی، تأکید بر جنبۀ «درزمانیِ» زبان در کنار سویۀ «هم‌زمانی» آن، با فردینان دوسوسور به اوج خود رسید و تصور مبتنی بر صُلبی و سختی و ازلی و ابدی بودن زبان را برای همیشه برانداخت، بااین‌حال آنچه درون‌مایۀ «لغت‌نامۀ تاریخی فلسفه» را شکل می‌دهد، نه خود زبان و جنبۀ درزمانی آن یا ترسیم زبان‌شناسیک و فیلولوژیک واژگانِ آن در حوزۀ فلسفه، بلکه به‌واقع ترسیم صیرورت و تطور مفاهیم در بستر تاریخ و همچنین پراکندگی هم‌زمان معانی این مفاهیم در نزد فیلسوفان مختلف و نیز در حوزه‌های گوناگون است که خود تالی همان چرخش نگاهی‌ است که از قرن هجدهم به بعد در جهان فکری غرب روی نمود.

خاستگاه این دگرگونی و این چرخش نگاه را می‌توان در پیدایش و کاربرد واژۀ «تاریخ مفهوم»[۱۲] دانست. واژه‌ای که به‌گواهی خود «لغت‌نامۀ تاریخی فلسفه»، اولین‌بار توسط هگل در درس‌گفتارهای او پیرامون فلسفۀ تاریخ به ‌کار رفته است.[۱۳] این هگل بود که اولین‌بار عبارات غریب و درعین‌حال بدیع و شگفت‌انگیزی چون کار و جنبش مفهوم،[۱۴] وحدت تحقق بالفعلِ[۱۵] مفهوم با خودِ آن در جهان خارج به‌مثابۀ ایده و تشبیه آن به وحدت روح و جسم[۱۶] به‌مثابۀ جانی اندام‌وار[۱۷] را در میان آورد و آن‌گاه با اشارۀ انگشتی، امور بالفعل را در رودخانۀ زمان فروانداخت و براساس آن، تاریخ‌مندی را ذاتی امور انضمامی و حقیقی، من‌جمله ذاتی مفاهیم دانست و پرده از جمود فهم در دریافتن این معنی برکشید و زمین سفت زیر پای قوۀ فاهمه را به لرزه انداخت و مفاهیم را در کورۀ عقل، پیش چشم فهم ذوب کرد و روان گردانید.[۱۸]

بااین‌حال نمی‌توان «لغت‌نامۀ تاریخی فلسفۀ» یوآخیم ریتر را تجلی تمام‌وکمال این رویکرد هگلی به‌شمار آورد. این تمایز خود را در انتخاب آگاهانۀ عبارت «لغت‌نامۀ تاریخی»[۱۹] به‌جای «لغت‌نامۀ تاریخ مفاهیم»[۲۰] آشکار می‌کند. یوآخیم ریتر در مقدمۀ خود بر جلد نخست لغت‌نامه (به سال ۱۹۷۰) می‌نویسد: «اگر این لغت‌نامه با عنوان لغت‌نامۀ تاریخ مفاهیم عرضه می‌شد، موجب سوءتفاهم می‌گشت، [زیرا] با این تعریف، متناسب با وظیفۀ محولۀ خود نمی‌بود و هم از نظر محتوایی و هم از نظر روش، از عهدۀ آن برنمی‌آمد. به همین دلیل، تحت عنوان لغت‌نامۀ تاریخی فلسفه عرضه می‌گردد که گویای این نکته است که موضوع این لغت‌نامه، فلسفه و مفاهیم آن در افق تاریخ و نیز خاستگاه تاریخی آن‌هاست و تنها جایی دست به انتخاب شرحی تاریخی زده است که این شرح برای درک یک مفهوم، ضروری یا مطلوب بوده است.»[۲۱]

بااین‌حال، در ورای چنین لغت‌نامه‌ای به‌واقع (و در اصل) آگاهی‌ای فلسفی در حرکت است که در اندیشیدن به مفاهیم خود، به مقام خودآگاهی نائل گشته و در هیئت چنین اثری تجلی یافته است؛ به ‌خود اندیشیدنی که به‌تعبیر هگل، «هر قوم بدون آن، فاقد شخصیت[۲۲] خواهد بود.»[۲۳] ما با درک ضرورت چنین اثری و دیدن عظمت آن و نیز پیش چشم آوردن راه درازی که برای خلق آن طی شده، ای‌بسا سر در گریبان تأمل فروبریم و در این پرسش مهم درمانیم که آیا ما هم روزی خواهیم توانست اثری هم‌سنگ «لغت‌نامۀ تاریخی فلسفه» در زبان فارسی و برای سنت مفاهیم فلسفی خود پدید آوریم یا در این وادی نیز باید کماکان به ترجمۀ آثار دیگران دل خوش داریم و آگاهی به «خود» را به «دیگری» واگذاریم.

 

منابع:

 

Gabriel, Gottfried: Der Autor verschwindet hinter dem Werk: Gespräch mit Gottfried Gabriel, in: Thüringische Landeszeitung, Jena: Freitag, ۲۷.۰۷.۲۰۰۷.

Hegel, Georg Wilhelm Friedrich: Vorlesungen über die Geschichte der Philosophie I [VGP ۱]. Werke in ۲۰ Bänden (Theoretische Werksausgabe) [TWA]. Bd. ۱۸. Auf der Grundlage der Werke von ۱۸۳۲-۱۸۴۵ neu edierte Ausg. Redaktion Eva Moldenhauer und Karl Markus Michel. ۲. Aufl. Frankfurt: Suhrkamp ۱۹۸۹.

--------: Grundlinien der Philosophie des Rechts oder Naturrecht und Staatswissenschafl im Grundrisse [GPR]. Werke in ۲۰ Bänden (Theoretische Werksausgabe) [TWA]. Bd. ۷. Auf der Grundlage der Werke von ۱۸۳۲-۱۸۴۵ neu edierte Ausg. Redaktion Eva Moldenhauer und Karl Markus Michel. ۲. Aufl. Frankfurt: Suhrkamp ۱۹۸۹.

Pozzo, Ricardo; Sgarbi, Marco (Hg.): Eine Typologie der Formen der Begriffsgeschichte, Felix Meiner Verlag, Hamburg: ۲۰۱۰

Ritter, Joachim; Bien, Günther; Gründer, Karlfried; Gabriel, Gottfried; Kranz, Margarita; Hühn, Helmut; Eisler, Rudolf (۱۹۷۱-©۲۰۰۷): Historisches Wörterbuch der Philosophie [HWPh]. Basel: Schwabe.

Tinner, Walter: Das Unternehmen Historisches Wörterbuch der Philosophie, in: Eine Typologie der Formen der Begriffsgeschichte, Felix Meiner Verlag, Hamburg: ۲۰۱۰.

 

ارجاعات:


[۱]. Hegel, GPR, ۱۴.

[۲]. نک: Gabriel ۲۰۰۷؛ گوتفرید گابریل سومین و آخرین سرویراستار «لغت‌نامۀ تاریخی فلسفه» است. این لغت‌نامه در ابتدا زیر نظر یوآخیم ریتر آغاز شد و پس از مرگ او زیر نظر کارلفرید گروندر ادامه یافت و سرانجام زیر نظر گوتفرید گابریل به پایان رسید.

[۳]. Pozzo, ۲۰۱۰, ۱۳.

[۴] . Palazzo Bevilacqua: نام قصری است در شهر ورونای ایتالیا، اثر معمار پرآوازۀ رنسانس، میکِله سانمیکِلی. نک: Tinner, ۲۰۱۰, ۹.

[۵]. Thüringische Landeszeitung

[۶]. Gabriel ۲۰۰۷.

[۷]. Begriffsgeschichte

[۸]. Problemgeschichte

[۹]. History of ideas

[۱۰]. Gustav Teichmüller

[۱۱]. Pozzo ۲۰۱۰, ۷.

[۱۲]. Begriffsgeschichte

[۱۳]. HWPh Bd.۱, ۷۷۸.

[۱۴]. Arbeit / Bewegung des Begriffs

[۱۵]. Verwirklichung

[۱۶]. Körper und Seele

[۱۷]. Organisch

[۱۸]. آنچه من در اینجا به‌طور فشرده آوردم، می‌توان با استفاده از مفاهیم به‌کاررفته، در جای‌جای آثار هگل بازیافت.

[۱۹]. Historisches Wörterbuch

[۲۰]. Begriffsgeschichtliches Wörterbuch

[۲۱]. „Daher wäre es ein Mißverständnis, wenn dieses Wörterbuch als «begriffsgeschichtliches Wörterbuch» auftreten wollte; es würde in dieser Bestimmung seiner Aufgabe nicht gerecht und wäre zugleich methodisch und inhaltlich überfordert. Deshalb wird es unter den Titel ‹Historisches Wörterbuch der Philosophie› gestellt, der anzeigt, daß es die Philosophie und ihre Begriffe im Horizont der Geschichte und ihrer geschichtlichen Herkunft zum Gegenstand hat und dort die historische Darstellung wählt, wo diese für das Verständnis eines Begriffes notwendig oder wünschenswert ist.“ (HWPh Bd. ۱, ۸).

[۲۲]. Persönlichkeit

[۲۳]. Hegel, GPR, ۹۳f.

نظرات مخاطبان 0 7

  • ۱۳۹۴-۱۱-۱۲ ۱۸:۳۳ 0 4

    ای کاش چنین درکی در دانشگاههای ما و رشته های ما شکل می گرفت. مملکتی که کمترین اهمیت را به تاریخ و فهم مفاهیم از طریق فقه اللغه و هرمنوتیک می دهذ می خواهد راه به کجا برد؟ جایی که همه چیز از زمین یکدفعه سردراورد امیدی به سرسبزیش نیست. در وزارتخانه ها هم که یک سری دکتر مهندسند که فکر می کنند برای علوم انسانی توانایی اندیشیدن دارند.
                                
  • ۱۳۹۴-۱۱-۱۶ ۱۹:۴۶ 4 7

    نام این بیماری که یک نوشته ۸۰۰ کلمه ای ۲۳ ارجاع! دارد و شش منبع! چیست؟ درباره این مجموعه به زبان انگلیسی ریویوهای عالی وجود دارد که فرهنگ امروز می تواند به ترجمه آنها مبادرت ورزد.
    با عرض پوزش باید بگویم این نوشته های انشاء گونه با ۵۰۰ تا ارجاع هم اسمش تولید علمی و پژوهشی نیست! اخیرا مد شده که با ارجاع زیاد می خواهند خواننده را مرعوب کنند! یک نوشته باید متناسب با موضوع و منابعش حرفی برای گفتن داشته باشد نه این که قصه تعریف کند.
                                
  • ۱۳۹۴-۱۱-۱۸ ۱۳:۵۵حامد صفاریان 1 4

    برخلاف برخی که شأن خود را اجلّ پاسخ دادن به انتقادات دیگران می‌دانند و از آنجا که من سعی می‌کنم اهل دیالوگ باشم و نه اهل مونولوگ، پاسخی می‌دهم به محتوای کامنتی که در بالا نکاتی را مطرح کرده است. اگرچه دیالوگ، اساساً با یک شخص امکانپذیر است و نه با یک «کامنت»، اما چه می‌توان کرد که «اخیرا مد شده [!]» برخی بُزدلانه خود را پشت نام‌های مستعار یا حتی پشت هیچ نامی مخفی می‌کنند.
    انتقاد بالا از این نظر وارد است - و همین دلیل پاسخ دادن من است – که بواقع نسبتی میان حجم نوشته و پی‌نوشت‌ها و منابع وجود ندارد. از طرفی این نکته هم کاملاً درست است که این "یادداشت" «تولید علمی و پژوهشی نیست» و قرار هم نبوده که باشد. «ریویوهای عالی» به همۀ زبان‌ها هم در اینباره هست و این سخن هم درست است.
    اما دلیل کوتاهی این یادداشت، چارچوبی است که برای نگارنده از پیش تعیین شده بود و دلیل تعدد پی‌نوشت‌ها و منابع، پایبندی نگارنده در ارجاع دادن به هرنکته‌ایست که حاصل کار فکری خود او نبوده و او آن نکته را از جایی استفاده کرده است و دلیل ترجمه نکردنِ یکی از آن «ریویوهای عالی» هم این است که من بدلایل فراوان، تألیف و تحقیق را -هراندازه ناچیز باشد یا بنماید- به سنت "ترجمه‌خواهی" و "ترجمه‌خواری" که آن هم «اخیرا مد شده [!]»  ترجیح می‌دهم.
    نویسندۀ کامنت بالا اگر نقدی به محتوا دارد، مستدل عنوان نماید.
                                
  • ۱۳۹۴-۱۱-۲۰ ۰۴:۲۴ 3 4

    حضرت والا که بنده را بزدل! خوانده اید چون دوست نداشته ام نامم را بنویسم و این موضوعی است که به خود من مربوط است و شما هم به جای بزدل خواندن من می توانستید به کامنت بی نام پاسخ ندهید! اما لابد حقیقت آزار دهنده ای در این کامنت مختصر من بوده که حضرتعالی چنین برآشفته شدید! وقتی کامنت من دربردارنده اشکالاتی است که حضرتتان در پاسخ به آن آن اشکالات را می پذیرید دیگر چه نیازی به دانستن نام و نشان من و توهین به من است؟ شاید من نخواهم و نیاز نداشته باشم نام و نشان خود را در کوی و برزن فریاد بزنم! خب من نمی دانستم این یک انشاء سفارشی است و الا ایراد اصلی را متوجه آنانی می کردم که فکر می کنند با سفارش علم و تحقیق می توان علم و تحقیق تولید کرد. البته این ایراد به حضرتتان هم وارد است که گمان میبرید با گرفتن سفارش می توانید تالیف و تحقیقی! هر اندازه ناچیز به ثمر برسانید. متاسفانه چیزی از محتوا به جز تک جمله پایانی از آن تالیف و تحقیق شما نیست که من بخواهم نقدی بر آن بنویسم که البته بدان نیز میتوان نقد زد. اما جز آن یک جمله شما به من بگو کدام جمله از متن بالا تالیف حضرتتان است تا من نقد کنم. اما نقد به فرم همچنان باقی است که خب این از تبعات طبیعی شوق مولف بودن و مولف شدن با یک جمله است! البته همان هم که به فارسی انتقال دادید خالی از ایراد نیست. برای نمونه: جمله اول جز این که بی معنی است حاوی یک داده غلط به خواننده است که احتمالا ناشی از ضعف انشاء نویسی شما و نفهمیدن اصل مطلب است! 1500 نویسنده در مدت زمانی افزون بر چهل سال به نوشتن مقالات این لغت نامه مشغول نبوده اند چون تعداد قابل توجهی از آنها در جریان تالیف این اثر ندای مرگ را لبیک گفتند! موفق باشید جناب مولف!
                                
  • ۱۳۹۴-۱۱-۲۰ ۱۵:۴۸حامد صفاریان 1 2

    نه همه اما برخی انتقادات کامنت‌های بالا را، که به بخشی از آن در کامنت قبلی خودم اشاره کردم، می‌پذیرم و سعی خواهم کرد اشکالات کار خودم را در آینده و در کارهای بعدی مرتفع کنم. به موارد جدلی و پلمیک پاسخی نمی‌دهم. کماکان معتقدم نقد حاوی عناصر جدلی و پلمیک، بدون رونمایی از هویت خود، نوعی "بزدلی" است، زیرا هدف آن نه یاری به کسی برای بهبود کار خود –که در اینصورت، بله، شاید نیازی به نام نباشد-، بلکه هدف آن اسقاط و اسکات حریف است و این دومی البته "دلیری" می‌طلبد.
                                
  • ۱۳۹۴-۱۲-۰۶ ۲۲:۵۱رضا 0 0

    این دو نویسندۀ «ایرانی» و «بافضیلت»، چرا متن خویش را به خشونت می آرایند؟ این مِیل به خوارداشتِ دیگریِ نزدیک از چه برمی خیزد؟  
                                
  • ۱۳۹۵-۰۱-۲۵ ۱۱:۲۷امیرحسین 1 1

    با سلام.
    من انتقادات جنابِ/سرکار «» رو نامنصفانه می‌دونم. چون ظاهرا ایشون پیشفرضی دارن به این صورت که «هر نوشته‌ای لزومن باید محققانه باشه و به تولید چیزی جدید در میدان علم کمک کنه». در صورتی که این فرض بنظر من توجیه‌پذیر نیست. بله قطعا ما با مشکل تولید علم مواجه ایم اما این نکته اثبات نمی‌کنه که بنابراین به هر کسی که بخواد یادداشتی کوتاه در معرفی کتابی یا جریانی بنویسه یا دیدگاهِ شخصیِ خودش رو مطرح کنه بتازیم!
    در کنار اون، این ۲۳ تا پانوشت همه ارجاع به متون نیستن، بلکه خیلی‌هاشون همسنگِ آلمانی یا انگلیسی اصطلاحات به‌کاررفته در متن هستن.
    و در آخر، بنظر من این حجم از وسواس و دقتِ علمی از سوی آقای صفاریان جایِ تحسین و تشویق داره، نه نکوهش! این نوشته یک نوشته‌ی جدلی نبوده که ما بینگاریم جهتِ ارعاب و اسکات خصم حجمِ ارجاعات بالا رفته.
    
    شما اگه نگاهی به «ترجمه/تفسیر» بخشهایی از پدیدارشناسی روح که نگارنده‌ی یادداشت بالا فراهم کرده بیندازید متوجه دقت و زحمتی که ایشون بر خودشون هموار می‌کنن می‌شید.
    
    امیدوار ام با بازنگری و بازاندیشی در نقدها و دیدگاهاتون موضعی منصفانه‌تر و معتدل‌تر برگیرید.
                                

نظر شما