شناسهٔ خبر: 45404 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

دیگ پلوی آزادی خواهی/ پشت پرده تحصن در سفارت انگلیس

اینکه چرا حرکت خودجوش عدالت ‌خواهی ملت ایران در اثر تحصن جمعی از مردم تهران در سفارت انگلیس، به حرکت وارداتی «مشروطه» بدل شد، پرسشی است که مرحوم علی ابوالحسنی (منذر) به تحلیل آن پرداخته است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ مرحوم استاد علی ابوالحسنی معروف به منذر (وفات ۱۳۹۰) از نوادگان دختری شیخ فضل الله نوری که هم در سلک روحانیت بوده و هم از تاریخ پژوهان معاصر بود. وی دیدگاه‌های متفاوتی در مسایل مختلف تاریخی به ویژه مشروطه داشت که اسناد و مدارکی برای آنها ارائه می‌داد. آنچه در پیش رو دارید گفتاری از وی درباره مسئله تامل برانگیز تحصن مشروطه خواهان در سفارت انگلیس است که با اسناد و مدارک تاریخی به برخی دلایل آن اشاره شده است.

این گفتگو که در سال ۸۸ با مرحوم علی ابوالحسنی انجام شده است، برای اولین بار در قالب یادداشت شفاهی منتشر می شود.

حرکت ‌ها و جنبش‌ های اجتماعی در معنای عام آن همواره از جوانب مختلف داخلی و خارجی در معرض آسیب و انحراف قرار دارند. اینکه چرا حرکت خودجوش عدالت ‌خواهی ملت ایران در اثر تحصن جمعی از مردم تهران در سفارت انگلیس در صدر مشروطه به حرکت وارداتی «مشروطه» بدل شد، پرسشی است که تامل در آن می ‌تواند الگویی از ناکامی ‌و کامیابی این قبیل حرکت ‌ها را فراهم سازد.

بررسی عوامل ذی ‌نفوذ، الگوهای ارتباطی و زمان مقرر و مورد نیاز آن و نهایتا تاثیرات و نتایج خواسته و ناخواسته برنامه ‌های اجرا شده مجموعاً درکی عمیق ‌تر از فراز و فرودهای نیازهای اصیل ملت ایران پدید می ‌آورد. در این نوشتار با اشاره به گزارش منتشرنشده از پشت پرده تحصن در سفارت انگلیس، چنین بستری فراهم آمده است.

تحصن‌ جمعی‌ از مردم‌ تهران‌ در سفارت‌ انگلیس‌ در صدر مشروطه، یکی‌ از حوادث‌ مرموز و پیچیده‌ تاریخ‌ کشورمان‌ در قرن‌ اخیر است‌ که‌ شرح‌ چگونگی‌ آن، با اشاره‌ به‌ تاثیر تعیین ‌کننده ‌ای‌ که‌ بر اوضاع‌ و وقایع‌ کشورمان‌ داشت، به‌ اجمال‌ یا تفصیل‌ در خلال‌ تواریخ‌ مشروطه‌ و اسناد و گزارش‌ های‌ منتشر شده‌ داخلی‌ و خارجی‌ آمده‌ است.

مطالعه‌ و بررسی‌ دقیق‌ این‌ صحنه‌ شگفت‌ تاریخی‌ (یعنی، تحصن‌ جمعی‌ از مردم‌ تهران‌ در سفارت‌ انگلیس‌ در پگاه‌ مشروطه) برای‌ آشنایی‌ محققان‌ با حقیقت‌ وقایع آن‌ عصر، به ‌ویژه‌ زدوبندها و تحرکات‌ سیاست ‌های‌ خارجی، بسیار مفید و ضروری‌ است.

۱ــ  محمدمهدی‌ شریف‌ کاشانی، از فعالان‌ و سردمداران‌ مشروطه که‌ در ماجرای‌ تحصن‌ سفارت‌ انگلیس، رابط‌ بین‌ سفارت‌ با انگلوفیل‌ هایی‌ بود که‌ در هجرت‌ کبرای‌ علما به‌ قم‌ (در صدر مشروطه)، خود را میان‌ مهاجران‌ جا زده‌ بودند، نوشته است:«من‌ بنده‌ هم، به‌ واسطه‌ سابقه‌ بستگی‌ به‌ سفارت‌ بهیه‌ (=سفارت‌ انگلیس‌ در تهران)، یک‌ روز رفتم‌ قلهک، جناب‌ وزیرمختار و شارژدافر و چرچیل‌ صاحب‌ را ملاقات‌ کرده، مذاکرات‌ لازمه‌ کرده، عود به‌ شهر کردم.» او در ملاقاتش‌ با علما در قم، «از اقدامات‌ کارکن‌ های‌ سری...» سخن‌ گفته است.

۲ــ  میرزا محمدخان‌ وکیل ‌الدوله، منشی‌ مظفرالدین ‌شاه،‌ نیز در گزارش‌ های‌ زبان دار خویش‌ در مورد وقایع‌ صدر مشروطه به‌ ماجرای‌ پناهندگی‌ تجار، کسبه‌ و...‌ به‌ سفارت‌ انگلیس، پذیرایی‌ خدام‌ سفارت‌ از آنها، القائات‌ شارژدافر (=کاردار) سفارت‌ به‌ متحصنان و منشا پول‌ها و مخارج‌ تحصن‌ اشاره‌ ‌کرده و از تغییر عنوان‌ مجلس‌ شورای‌ «اسلامی» به‌ مجلس‌ شورای‌ «ملی» با پادرمیانی‌ و اصرار کاردار سفارت، پرده‌ برداشته است.

۳ــ  مهدی ‌قلی‌ هدایت‌ (مخبرالسلطنه)، که‌ خود و برادرش‌ (صنیع‌الدوله) از صحنه ‌گردانان‌ مشروطه‌ بود، نوشته است:«راهی‌ که‌ مردم‌ جستند توسل‌ به‌ سفارت‌ انگلیس‌ بود. از سفارت، منع‌ و تشویق‌ توأما می‌ شد. کاشف‌ به‌ عمل‌ آمد که‌ قبلاً عده‌ ای‌ مبال‌ (=مستراح) در سفارت‌ تدارک‌ شده‌ بود. حاج‌ محمدتقی‌ بنکدار با مقداری‌ دیگ‌ و دیگ‌بر و ملزومات‌ دیگر و اسباب‌ پخت‌ و پز (به‌ دو معنی) وارد سفارت‌ شد. خیمه ‌ها برپا کردند و دیگ ‌ها را بار؛ از طبقات‌ مختلفه، معتکف‌ سفارت‌ شدند. امتیاز درستی‌ هم‌ بین‌ متحصن‌ و تماشاچی‌ داده‌ نمی ‌شد. عنوان، تقاضای‌ عدالت خانه‌ است؛ باغ‌ مصفا، آش و پلو مهیا، مشتری‌ بسیار، انگشت ‌ها در کار. شبی‌ صنیع ‌الدوله، حاجی‌ محمدتقی‌ شاهرودی‌ و نگارنده‌ به‌ سفارت‌ رفتیم. در زاویه‌ پله‌ جنوبی‌ درویشی‌ پرده‌ فقر کشیده‌ بود و عنکبوت‌ مانند پشت ‌پرده‌ خزیده، برخاست‌ و از پشت ‌پرده‌ بیرون‌ آمد. مردی‌ مسن‌ بود، سیه‌چرده، ریش‌ سفید و گیسوی‌ پریشان، با خاطری‌ مجموع، گفت‌ اینها حرف‌ می ‌زنند، ما مشروطه‌ می ‌خواهیم؟ باقی‌ معلوم‌ است. مخارج‌ آن‌ بساط‌ از کجا می ‌رسید معلوم‌ نشد. همه‌ قسم‌ حدس‌ می ‌شود زد؛ دم‌ خروس‌ هم‌ پیداست.»

۴ــ  مرحوم‌ استاد محیط‌ طباطبایی، در مجله‌ وزین‌ «محیط» (تحت‌ عنوان‌ فرمان‌ مشروطه‌ از کیست؟) اظهارات‌ مهم‌ و تکان‌ دهنده‌ ای‌ دارد. وی‌ نوشته است:«مرحوم‌ پدرم‌ (سیدابراهیم‌ فنأ طباطبایی) که‌ یکی‌ از متحصنان‌ آن‌ زمان‌ بود نقل‌ می ‌کرد که‌ نخستین ‌بار کلمه‌ «شرط» و «مشروطه» در مقابل‌ فرمان‌ عدالت‌ خانه، از بستگان‌ سفارت‌ به‌ خصوص‌ شارژدافر (= کاردار) شنیده‌ شد و پیش‌ از آن‌ در گفتن‌ و نوشتن‌ ابداً کسی‌ این‌ لفظ‌ را به‌ کار نمی ‌برد و پیدایش‌ آن‌ مربوط‌ به‌ همان‌ ایام‌ تحصن‌ سفارت‌ انگلیس‌ است.»

باز همان‌ مرحوم‌ در وجیزه‌ ای‌ که‌ به‌ سال‌ ۱۳۵۰ هـ .ق راجع‌ به‌ سرگذشت‌ زندگانی‌ خود برای‌ این‌ جانب‌ نوشته‌ اظهار می‌ دارد:«... مخفی‌ نماناد که‌ در اول‌ ورود ملت‌ ایران‌ به‌ سفارت، همه‌ بی‌ خبر از عنوان‌ مشروطیت‌ بودیم؛ فقط‌ معدلت خانه‌ عُظمی ‌یا عدالت خانه‌ کبری‌ و شبه‌ ذلک‌ از دولت، خواهان‌ بودیم. رفته ‌رفته‌ به‌ واسطه‌ شب ‌نامه ‌های‌ بسیار که‌ نفوس‌ مطلعه‌ در سفارت خانه‌ انداختند و خوانده‌ شد، دانسته‌ و فهمیده‌ شد که‌ عنوان، مرام‌ مشروطه‌ است. گرچه‌ از شب ‌نامه‌ ها معلوم‌ می ‌شد، ولی‌ صراحتاً‌ از شارژدافر و نایب‌ سفارت‌ به‌ ملت، سرا تلقین‌ و تفهیم‌ گردید....»

مرحوم‌ محیط‌ پس‌ از نقل‌ عبارت‌ فوق‌ چنین بیان کرده است:«این‌ شهادت‌ کسی‌ است‌ که‌ در دوره‌ عمر خویش‌ حتی‌ برای‌ مصلحت‌ هم‌ حاضر به‌ گفتن‌ یک‌ کلمه‌ خلاف‌ واقع‌ نشد و در نتیجه‌ مجبور به‌ گوشه ‌نشینی‌ و انزوا در روستای‌ زواره‌ گشت....»

۵ــ آقای‌ شمس ‌الدین‌ رشدیه، فرزند میرزا حسن‌ رشدیه‌ مشهور، با اشاره‌ به‌ تحولات‌ صدر مشروطه، سخن‌ جالبی‌ دارد که‌ دریغ‌ است‌ از ذکر آن‌ درگذریم:«در اواخر سال‌ ۱۳۲۲هـ .ق، در قسمت‌ شمال‌ باغ‌ سفارت‌ انگلیس، نزدیک‌ دیوار، دو، سه‌ چاهی‌ زدند و رها کردند. پس‌ از شش‌ ماه، مجاور دیوار شمالی، دالانی‌ به‌ عرض‌ دو متر و نیم‌ ساختند و به‌ فاصله‌ یک‌ متر چاله ‌هایی‌ کندند، و به‌ چاه‌ بزرگ‌ مربوط‌ کردند و رها کردند. شش‌ ماه‌ بعد، بین‌ چاله ‌ها دیوار کشیدند. آن‌ دالان‌ به‌ اتاق‌ های‌ کوچک‌ چاله ‌دار تقسیم‌ شد. درهایی‌ هم‌ در جنوب‌ شهر، بازار نجاران،‌ ساخته‌ و پرداخته‌ شد. روزی‌ هم‌ درها را به‌ آنجا انتقال‌ داده‌ به‌ اتاق‌ ها گذاشتند. البته‌ بناها هر دفعه‌ هم‌ غیر از بناهای‌ دفعه‌ پیش‌ بودند. در روزهای‌ تحصن‌ مردم‌ در سفارت، این‌ اتاق ‌ها مستراح‌ های‌ حضرات‌ شد. چنین‌ کنند بزرگان‌ چو کرد باید کار! فاعتبروا یا اولی‌الالباب.»

۶ــ حسین‌ امید، از دموکرات ‌های‌ صدر مشروطه‌ و از موسسان‌ اولیه‌ حزب‌ کمونیست‌ در ایران، زمان‌ تحصن‌ دوازده سال‌ داشته‌ و همراه‌ پدرش‌ کراراً به‌ میان‌ متحصنان‌ رفته‌ است. وی که‌ ‌کوشیده تا حدودی‌ به‌ لایه ‌های‌ زیرین‌ ماجرا نزدیک‌ شود، خاطرنشان‌ ساخته است:«در باغ‌ بزرگ‌ سفارت‌ برای‌ هر یک‌ از اصناف، خیمه‌ و خرگاه‌ اختصاصی‌ برپا شده‌ بود و نام‌ صنف‌ و غرض‌ از تجمع‌ و تحصن‌ را در اشعاری‌ شیوا گنجانده‌ در مقام‌ خیام‌ خود نصب‌ کرده‌ بودند، اشعار هر صنف‌ را با علاقه‌ مندی‌ در جنگی‌ جمع ‌آوری‌ کرده‌ بودم‌ متاسفانه‌ از دست‌ دادم. جمعیت‌ متحصنین‌ سفارت‌ انگلیس‌ را تا ۲۵ هزار هم‌ گفته ‌اند، ولی‌ این‌ جمعیت‌ شب ‌ها تقلیل‌ پیدا می ‌کرد و کسانی‌ که‌ سرپرست‌ مردی‌ در خانه‌ نداشتند به‌ منازل‌ خود می ‌رفتند. دیگ ‌های‌ پلو شب‌ و روز در سفارت‌ سر بار و چای‌ و غلیان‌ در گردش، و از متحصنان‌ و همراهان‌ آنها با نظم‌ و ترتیبی‌ که‌ از توانایی‌ ایرانی‌ خارج‌ بود پذیرایی‌ گرم‌ و شایان‌ به‌ عمل‌ می‌ آمد.»

محل‌ تامین‌ مخارج‌ تاکنون‌ جز اسرار مانده‌ است. آنهایی‌ که‌ تصور می‌ کنند حاج‌ محمدتقی‌ معروف‌ به‌ سفارتی‌ و حاج ‌محمدحسین‌ بنکدار که‌ ناظر خرج‌ بودند یا حاج‌ امین ‌الضرب‌ و سایر تجار یا رجالی‌ که‌ با عین‌ الدوله‌ مخالفت‌ داشتند به ویژه‌ میرزا علی ‌اصغرخان‌ امین ‌السلطان،‌ که‌ داعیه‌ تجدید صدارت‌ خود را داشت و طرفداران‌ او، تحمل‌ این‌ مخارج‌ گزاف‌ را می‌ کردند، تصور می‌ کنم‌ در اشتباه‌ باشند. درست‌ است‌ که‌ در آن‌ تاریخ‌ جامعه‌ ما به‌ درجه‌ امروز آلوده‌ به‌ فساد نبوده‌ و مردم‌ خیری‌ وجود داشتند، ولی‌ چنانچه‌ خرجی‌ کرده‌ بودند اختفای‌ آن‌ علت‌ نداشت‌ و برای‌ کسب‌ افتخار و بزرگداشت‌ خود افشا می‌ کردند و استبعادی‌ هم‌ نداشت‌ در مقام‌ مطالبه‌ برآیند.

شادروان‌ دولت ‌آبادی‌ کتاب‌ «حیات‌ یحیی»، محل‌ خرج‌ را مجهول‌ دانسته‌ و متذکر شده‌ است:«بعضی‌ معتقدند دست‌ سیاست‌ خارجی‌ کمک ‌های‌ مادی‌ می ‌نماید، تا چه‌ اندازه‌ صحیح‌ باشد.» با این‌ حال‌ در حاشیه‌ آمده است:«تحقیقات‌ بعد نگارنده، محقق‌ داشت‌ هیچگونه‌ کمک‌ مادی‌ از خارج‌ نشده‌ و قسمت‌ عمده‌ این‌ مخارج‌ را روسا و تجار، طرفداران‌ و کارکنان‌ امین ‌السلطان‌ برای‌ سرکار آوردن‌ او می ‌داده ‌اند و شاید از پول‌ خود امین ‌السلطان‌ هم‌ بوده‌ است؛ دیگران‌ هم‌ به‌ مقاصد مختلف، کمک‌ هایی‌ می ‌کرده ‌اند.»

همچنین‌ در صفحه‌ ۱۲۴ جلد اول‌ حیات‌ یحیی‌ مندرج‌ است‌ که‌ انجمن‌ اتحاد اسلامی اسلامبول‌ که‌ علیه‌ دستگاه‌ استبدادی‌ تجهیز و فعالیت‌ می‌ کرد، نامه‌ های‌ سری‌ خود را توسط‌ برادر میرزا شیخ‌ علی،‌ منشی‌ اول‌ سفارت‌ انگلیس‌ در تهران‌ که‌ در سلک‌ تجار بود جزو مکاتبات‌ رسمی سفارت‌ به‌ وسیله‌ غلام‌ مخصوص‌ سفارت‌ می‌ فرستاده، بی‌ آنکه‌ انگلیسیان‌ دخالت‌ یا اطلاع‌ داشته‌ باشند. البته‌ سیاست‌ اقتضا داشته‌ چنین‌ وانمود شود انگلیس‌ ها اطلاع‌ نداشته‌ اند، ولی‌ واقعیت‌ آن‌ قابل‌ تصدیق‌ نیست.

آنچه‌ گفتیم‌ اشاراتی‌ نوعاً کوتاه‌ و فشرده‌ درباره‌ پشت‌ صحنه‌ تحصن‌ در سفارت انگلیس از زبان‌ شاهدان‌ عینی‌ بود. تایید این‌ امر را در منابع‌ خارجی‌ (روسی) نیز می ‌توان‌ دریافت. مسیو ب. نیکیتین، عضو کنسولگری‌ روسیه‌ در رشت‌، تبریز و... (در مشروطه‌ دوم) درباره‌ تحصن‌ کلام‌ جالبی‌ دارد:«انقلابیون‌ ایران،‌ یعنی‌ کسانی‌ که‌ بر ضد سلطنت‌ استبدادی‌ قاجار نهضت‌ کرده‌ بودند، موقتاً‌ در این‌ پارک‌ (پارک‌ «قشنگ‌ سفارت‌ انگلیس») پناهنده‌ شده بودند و با دیگ ‌های‌ پلو پذیرایی‌ می‌ شدند و ماژور (= ظاهرا کلنل اسمارت بعدی است)، آتاشه‌ نظامی سفارت،‌ هم‌ در میان‌ پناهندگان‌ می‌گردید و از آنها می ‌پرسید: آیا شما مشروطه‌ می ‌خواهید؟ چنین‌ نیست؟ خلاصه‌ اسم‌ شب‌ این‌ طور بود و به زودی‌ هواخواهان‌ مشروطیت‌ را به‌ دور آن‌ جمع‌ کرد.» حتی‌ در منابع‌ انگلیسی‌ نیز (به رغم‌ تلاشی‌ که‌ برای‌ سرپوش‌ نهادن‌ بر تحرکات‌ پشت‌ صحنه‌ تحصن‌ وجود دارد) جای‌ جای‌ اشاراتی‌ تامل ‌برانگیز به‌ این‌ امر شده است که پژوهندگان‌ تیزبین‌ را به‌ تامل‌ فرامی ‌خواند.

نظر شما