شناسهٔ خبر: 45701 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

رنگ انقلاب/ مرور نقد روزنامه‌های آلمانی بر اجرای «ایوانف» امیررضا کوهستانی

ایوانفِ کوهستانی، از یک‌سو، در ارتباط با زمانی روشن، قابل‌تشخیص و کنونی است. اینجا توییتر و فیس‌بوک هم پیدا می‌شود، شایعه‌ای که خانواده لِبِدِف روی مُبلِ میهمانی از خودش درمی‌آورد، در شبکه‌های اجتماعی‌ این دوره هم پژواک می‌یابند.

فرهنگ امروز/ روزنامه شرق؛

١ اشتفانی دِرِس، روزنامه هانوفر، ١٩ ژوئن ٢٠١٣: در شیوهِ اجرای نمایش‌نامه‌ «ایوانُف»، اثر چخوف سُنت اندوهی دلنشین با طعم چای وجود دارد. دسته‌جمعی، نشست دور سماور می‌تواند تصویر غم‌انگیزی باشد و این‌گونه هم‌دردی اصیل‌زادگانِ دارایی‌باخته با خودشان، از سوی کارگردان به تصویر کشیده می‌شود.
دردی میانِ تمامی‌ روشنفکران: نیکلای الکسیویچ ایوانُف، عضو اداره امورِ دهقانان و شخصیتی دوره‌گرد و بی‌سرپناه. از نظر اخلاقی سردرگم، بی‌هدف و بدهکار، مردی زمانی مُتمول، که در چنبرِ انتظار روزگار می‌گذرانَد. ساشا، دختر کوچک خانواده توانگر لِبِدِف نظرش را جلب کرده. می‌گذارد همسرش آنا به آرامی در مقابلش از بیماری‌ لاعلاجش تحلیل برود: سرطان، نشانِ صحنه تئاتر هانوفر است که جشنواره بین‌المللی «تِئاترفُرمِن» با نمایش‌ «ایوانف» در آن افتتاح می‌شود.
جایی چیزی کاملا متفاوت
مرد با ساق‌هایی پُرمو و نگاهی سرشارِ تسلیم، نشسته آنجا روی مبل خودش، پیچیده در پتویی چهارخانه. پشت‌سرش، همسرِ کارآمد و به همان اندازه سرخورده از زندگی زناشویی‌اش، ملحفه‌های سفید را یکی بعد از دیگری مرتب می‌پیچد. لحظه‌ای که قطعا فراسوی بی‌گناهی و شروعی دوباره قرار دارد.
هدفونی که آقای خانه روی گوشش داشت باعث می‌شد مثل میکی‌موس درحالی‌که بی‌حس‌وحال است به نظر بیاید. با واکمنش زبان انگلیسی یاد می‌گرفت؛ نکته‌هایی را در پس‌زمینه می‌یافت. زبان را به‌ناگزیر باید یاد گرفت که در آن‌صورت سرانجام مطمئنا می‌توان، زمانی، کاری کاملا متفاوت انجام داد؛ مثلا مهاجرت. هرچند نحوه نشستنش به‌خوبی نشان می‌داد: این کوه کسالتِ در خود فرورفته، ایوانُف، به هیچ سمتی حرکت نخواهد کرد. این ایوانف، آن‌گونه که اجرای گروه ایرانی «تئاتر مهر» او را نشان می‌دهد، حتی تلاشی هم برای حفظ ظاهر نمی‌کند. اینجا ضدقهرمان فقط شخصیت اصلی نیست، خیلی بیشتر از آن یک نگرش است، تجسمِ علامتِ یک بیماری‌ اجتماعی.
فیس‌بوک، توییتر و زمانِ حال
ایوانفِ کوهستانی، از یک‌سو، در ارتباط با زمانی روشن، قابل‌تشخیص و کنونی است. اینجا توییتر و فیس‌بوک هم پیدا می‌شود، شایعه‌ای که خانواده لِبِدِف روی مُبلِ میهمانی از خودش درمی‌آورد، در شبکه‌های اجتماعی‌ این دوره هم پژواک می‌یابند.
حکایاتِ تتوی شکمِ ایوانف به شیوه‌ای کاملا مدرن به سخره گرفته می‌شوند. این اجرای صحنه‌ای اما هم‌زمان در جهانی درونی‌شده و منحصربه‌خود هم بازی می‌شود. موقعیتِ جان و روانِ شخصیت‌ها پس‌زمینه واقعی‌ این اجرا هستند.
طرحِ چِخوف اینجا به‌مثابه گونه‌ای ماتریس استفاده می‌شود که در آن گاهی انسان‌ها رخدادِ درونی‌شان را فاش می‌کنند. جلوتر از همه حسنِ معجونی‌ است، به‌مثابه ضدقهرمانی عنوان‌دهنده. به‌ندرت دیده شده است که چگونه یک بازیگر تا این اندازه به روایت کردن درباره تَنِشِ منفی‌ اعضا تواناست یا چگونه کارکردِ حضور، بدون میمیک ممکن است. به‌واسطه این بی‌حس‌وحالی‌ِ پنهان بازی‌ِ دیگران هم پررنگ‌تر می‌شود. پیش از همه عملِ خودبنیانِ ساشا که در اجرای کوهستانی، ناتوانی آینده معشوقش را به‌مثابه راهنمای عمل می‌بیند.
در پیوند با طرحِ هوشمندانه نور، در پایانِ این ایوانفِ ایرانی خواستِ بالقوه سیاسی قرار دارد. معشوقه جوان به پیش آمده است، پاهای مصمم روی لبه تختخوابِ پَت‌وپَهن قرار دارند. سپس یک نورپردازی جای خواب را در نوری سبز فرومی‌برد.
٢ رونالد مِیر- آرلت در روزنامه هانوفر می‌نویسد (٢٠١٣,٢١.٠٦): «این ایوانفِ بیشتر آرام گفت‌وگوگر، زیبا تصویرشده، نمایان بی‌هیچ جلبِ توجهی، همچون ثبتِ لحظه‌ای از تئاترِ سرزمینی در حالِ رکود، مؤثر می‌افتد». به‌ویژه حسنِ معجونی در نقشِ اصلی‌ اثر درخشان است: «این‌چنین کم‌شوروشوق و این‌چنین تأثیرگذار - چیزی که فقط با مهارت می‌توان از پَس‌ آن برآمد».
٣ فلوریان آرنولد در روزنامه برانشویگ (٢٠١٣,٢١.٠٦) می‌نویسد: در اینجا به‌تفصیل درباره همدیگر حرافی می‌شود. «از آنجا که بازیگران به فارسی اجرا می‌کنند، ترجمه بالانویسِ صحنه اغلب از بازی‌ِ استادانه و واقع‌گرای کلاسیکِ آنها منحرف می‌شود». حسن معجونی «در نقشِ ایوانف علیرغم شانه‌های افتاده و صدایی یکنواخت‌ حضوری پُررنگ دارد؛ ‌بیزاری‌اش از خود و از جهان باورپذیر به پیش می‌آید».
اِوِلین بِیر هیجان‌زده این شبِ اجرا را در نوین پرِسِه (٢٠١٣,٢١.٠٦) این‌طور شرح می‌دهد: «تجربه دیدنِ ایرانی‌ها که این‌گونه متنِ چخوف را بازی می‌کنند، در خوابگاهی محقر روی مبل و تختخواب در حالِ گپ‌وگفت. «بی‌هیچ صحنه‌آرایی، کاملا زنده، مسحورکننده پیش از همه در قسمتِ دوم». تغییرِ نور، رَخت‌ولباس‌های کتانی و نوارهای نورانی تصاویرِ صحنه را جادو می‌کردند، «محیطِ زندگی‌ بدگو، مُصر و تحقیرکننده ایوانف را تجربه می‌کنیم، بیزاری‌اش را می‌فهمیم و برایش می‌خواهیم که شاید به بی‌عملی‌اش تکانی بدهد. تحلیلی تیره و منفی از موقعیت، که به‌هیچ‌وجه تنها به ایران مربوط نمی‌شود».
توضیح: نمایش «ایوانف» به کارگردانی امیررضا کوهستانی و با بازی حسن معجونی، نگار جواهریان و... این شب‌ها در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه می‌رود.

نظر شما