شناسهٔ خبر: 50402 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

نگاهی گذرا به فیلم «مشق شب»/ آمد، نبودیم، رفت...

 «مشق شب» یکی از آن فیلم‌هایی است که می‌توان به‌خوبی تأثیر اقتصاد دوران جنگ را بر کودک به مثابه نسل جدید دید. چنین پرداختی مانند سرنگی عمل می‌کند که رویکرد خشونت انتقادی و سیستماتیک را آرام‌آرام به فیلم تزریق می‌کند و در انتها تصویر هولناکی از اجتماع آینده را ارائه می‌دهد.

فرهنگ امروز/ علی فرهمند:

١  «مرتضی آوینی» در ابتدای نقدی که بر فیلم «کلوزآپ» نوشته، سؤالی را مطرح می‌کند: «کیارستمی برای بزرگ‌ترها اما درباره بچه‌ها فیلم می‌سازد و وقتی کسی مخاطبش بچه‌ها نیستند، نمایش فیلم‌هایش در بخش کودکان و نوجوان چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟».
 طرح این پرسش به‌عنوان مدخل تعمق در فیلم، ناشی از رویکرد ذهنی منتقد است که همواره قواعد کلاسیک سینما را معیار نقد هر نوع فیلمی می‌داند و از روایت‌های جدید سر درنمی‌آورد. در صورتی که نقطه عزیمت رویکرد فیلم‌ساز نسبت به بیان معضلات نسل نو در «مشق شب»، همین پارادوکس است؛ تضادی که مخاطب را نیز سردرگم می‌کند و در نهایت مشخص نیست که انگشت اتهام فیلم‌ساز سوی چه کسی است؟ خانواده و دولتمردان (بزرگ‌ترها) یا کودکانِ بعضا بازیگوش؟ تنها آنچه پیداست، شیفتگی «عباس کیارستمی» به جهان کودکانه و بازیگوشی‌های بچه‌هاست؛  جهانی که با یک تصمیم غلط از سوی دیگران به ویرانی سوق پیدا می‌کند و کیارستمی دقیقا در صدد نشان‌دادن راه‌یابی جهان کودکان به دنیای پَستِ بزرگ‌ترهاست؛ دنیایی که آدم‌ها در آن برای حفظ منافع خود دست به ویرانی نفس می‌زنند، دروغ می‌گویند و ریا می‌کنند.
«مشق شب» درباره خشونت پنهانی است که به علت مسائل مختلف جوامع، راه به دنیای کودکان باز می‌کند. فیلم نه صرفا «برای بزرگ‌ترها» است و نه «درباره کودکان»، بلکه این فیلم درباره سیر تبدیل سفیدی به سیاهی یا پاکی به پلیدی است. «مشق شب» درباره فشاری است که آدم‌ها زیر سلطه متحمل می‌شوند و چه‌بسا برای رهایی از این‌ بار سهمگین، نفس خود را به سنگینی دروغ می‌آویزند که خود نوعی خشونت است؛
خشونتی پنهان.
٢  آن نوع خشونت ضمنی‌ و انتقادی‌ای که ژیژک در میان آثار فیلم‌سازانی مثل کیشلوفسکی جست‌وجو می‌کند و به نظر من در نهایت به بن‌بست می‌خورد –چون استدلال‌هایش از اساس نادرست هستند- را می‌توان به صورت معقولی در چند فیلم «عباس کیارستمی» یافت.
 «مشق شب» یکی از آن فیلم‌هایی است که می‌توان به‌خوبی تأثیر اقتصاد دوران جنگ را بر کودک به مثابه نسل جدید دید. چنین پرداختی مانند سرنگی عمل می‌کند که رویکرد خشونت انتقادی و سیستماتیک را آرام‌آرام به فیلم تزریق می‌کند و در انتها تصویر هولناکی از اجتماع آینده را ارائه می‌دهد.
 می‌توان این رویکرد را با «پنهان» ِ میشل هانکه مقایسه کرد که در پشت‌پرده‌های آن فیلم نیز تأثیر رسانه بر انسان معاصر بسیار دهشتناک به تصویر کشیده می‌شود. «عباس کیارستمی» این رویکرد را برای اولین بار در «گزارش» به معرض نمایش گذاشت و تصور مخاطب را با ارائه تصاویر غیرمتعارف از سوژه، برهم زد.
در «قضیه شکل اول، شکل دوم» این رویکرد به گونه‌ای دیگر به مستند-داستانی راه پیدا ‌کرد. تصور من این است که دوره نخست سینمای کیارستمی، با پخته‌ترین فیلمش در این دوره به اتمام می‌رسد و آن هم «مشق شب» است. «مشق شب» آمیخته‌ای از عنصر خیال‌انگیز و بیان سینمایی است و همان بی‌رحمی همیشگی دوربین کیارستمی را نیز دارد. بی‌رحمی دوربین کیارستمی در «مشق شب»،  من را یاد واپسین پلان «دشت گریان» ِ آنگلوپولوس می‌اندازد؛  صحنه‌ای که مادر بر بالین فرزند مرده‌اش اشک می‌ریزد و دوربین به جای کات به تصویر سیاه و تیتراژ پایانی، با بی‌اعتنایی از مادر می‌گذرد. کیارستمی و دوربینش نیز در «مشق شب» سایه‌ای سرد هستند بر کودک معصوم فیلم (نسل آینده). درواقع در فیلم، کارگردان در اتاقی تاریک قرار گرفته و با طرح پرسش‌های گوناگون کودکان را تحت فشار می‌گذارد و سیر تغییر شخصیت آنان را فقط با یک پرسش ساده نشان می‌دهد: «مشق» را بیشتر دوست ‌داری یا «کارتون»دیدن را؟ و پاسخی که کودکان می‌دهند، آب دهانی است سربالا که همه‌چیز را زیر سؤال می‌برد؛ وقتی کودکِ تحت فشار به‌دروغ می‌گوید: «مشق» را بیشتر دوست دارم و این‌چنین فیلم‌ساز نسلِ برخاسته از سیاست آن دوران را زیر سؤال می‌برد.
٣  بدفهمی‌های اکثر منتقدان پیشین از سینماهای پیشرو همواره مسئله‌ای در سینمای ایران بوده است. نادیده‌گرفتن آثار کیارستمی‌ها، چیزی جز افسوس را نصیب نسل آینده نکرده. خودمانیم، حالا که ٣٠ سال از ساخت «مشق شب» می‌گذرد، آیا پیش‌بینی «عباس کیارستمی» درباره نسل جدید درست
در نیامده است؟

روزنامه شرق

نظر شما