شناسهٔ خبر: 61234 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

مروری بر جایگاه روزنامه پرچم، ماهنامۀ همایون و نشریۀ پیمان در عرصه جریان اصلاح دینی؛

از اسلام‌گرایی تا اسلام‌ستیزی

رسول جعفریان اصلاح‌طلبی کسروی، در مقایسه با آنچه در همایون منتشر می‌شد، جنس متفاوتی داشت، ضمن آنکه شامل جنبه‌های شیعی نیز می‌شد. وی زمانی که از همۀ خط قرمزها عبور کرده و حس کرد صحبت‌کردن‌ها و اشارت گذشتۀ او به صورت کلی در حوزۀ اصلاح مذهب منتج به نتیجه‌ای مشخص نشده، در سال ۱۳۲۲ شیعی‌گری را نوشت. سابقاً هم جسته‌گریخته در لابه‌لای آثارش انتقادهای گزنده‌ای از تشیع کرده بود، اما به این روشنی مطلب را ننوشته بود.

فرهنگ امروز/ رسول جعفریان:

احمد کسروی در سال ۱۳۱۹ از دور شدن متدینین از نشریۀ پیمان خود یاد می کند و می نویسد: «در آغاز پیدایش پیمان، ما چون یاد دین می‌کردیم، اینان پنداشتند با ایشان هم‌باور می‌باشیم، و آن گفتارهای استوار را دربارۀ دینی که ایشان می‌شناسند، می‌نویسیم و کنون که چگونگی را دیگر دیده‌اند، رنجیدگی می‌نمایند». (پیمان، سال ششم، شمارۀ ۵ / ص ۳۰۲). راستش او راهش را جدا کرده بود، گرچه از اول هم منتقد بود. باید توجه داشت که در کل و دست‌کم در ظاهر، نشریۀ پیمان در این دوره، از جهاتی، یک نشریۀ دینی اما اصلاحی تلقی می‌شد و برخی از روشنفکران مذهبی هم تلاش می‌کردند مقالات خود را در آن به‌چاپ برسانند. علاقۀ کسروی به سیدَین سندین یعنی سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی تا بعد از شهریور بیست هم محفوظ بود و عکس آنها را در بالای صفحات روزنامۀ پرچم می‌گذاشت که سال ۱۳۲۰ برای شرح اخبار سیاسی و اجتماعی منتشر می‌شد.  کسروی در پیمان، به هر نوع اصلاحی که به نظرش می‌رسد، می‌پرداخت و در این راه از نوشته‌های دیگر هم‌فکران خود نیز بهره می‌برد. در واقع، مثل یک فیلسوف (هرچند از این کلمه بسیار بدش می‌آمد)، در مسائل الهیات، مثل یک دانشمند علوم اجتماعی در مسائل اجتماعی و فرهنگی، و به‌سان یک متخصص ملل و نحل در امور ادیان و فرق اسلامی و هر آنچه که تصور شود، مداخله می‌کرد. علاوه‌بر اینها، حوزۀ تاریخ و نقد ادبی، و لغت‌سازی و غلط‌خوانی کلمات هم موضوعاتی است که به آنها می‌پرداخت. جالب است که برای مثال، به تفسیر قرآن هم می‌نشست و بحثی که دربارۀ حجاب، با عنوان «مادران و خواهران ما» در پیمان، سال دوم، شمارۀ ۴ (صص ۲۱۸ ـ ۲۳۴) نوشت، به شرح و بسط آیات قرآن در این باره نشست. کسروی این سال‌ها، تصورش بر این است که به مرحلۀ یک مصلح کل رسیده، مصلحی که می‌باید مبتنی‌بر دانشی که کسب کرده، در مقام یک اصلاح‌گر، جامعه را از هر جهت اصلاح کند. ضمن آنکه حتی به مفاسد اخلاقی و مسائل بهداشتی جامعه هم توجه دارد، و فرضاً برای امراض تناسلی هم بارها و بارها به معرفی کتاب‌ها و مقالات پرداخته  است. (برای مثال: پیمان، ش ۱۱، ۲۸ ـ ۳۲).  و اما سابقۀ رفاقت با دین‌داران هم تا این مرحله قوی و در سال‌های نخستین انتشار پیمان، هنوز ارتباط وی هم با دوستان روحانی‌اش برقرار است. از سال‌های ۱۳۱۶ به بعد، پیمان به‌طور انحصاری محل نشر افکار خودش شده و شمار نویسندگان آن کاهش یافته است. در واقع، بیش از همه حکم چاپ کتاب‌های خود او را دارد که تدریجاً می‌نویسد و سپس در یک کتابچه منتشر می‌شود. رنگ دین هم در آن کمتر و کمتر می‌شود. زین پس دیگر نام همکارانی که از قم یا برخی از شهرهای دیگر می‌نوشتند، در آن دیده نمی‌شود. رفتارهای او دراین زمان، به‌خصوص در سال ۱۳۱۹ بسیار تند شده و علیه تشیع به‌طور مداوم می‌نوشت. دربارۀ کتاب‌سوزی هم توصیه می‌کرد.  این نشریه مشتریان خاص خود را داشت، کسانی که هم آن را می‌خواندند و هم برای آن مطلب می‌نوشتند. یک بار «دانشمند گرامی آقای برقعی» که باید علی اکبر برقعی باشد، نامۀ ستایشی در وصف پیمان به کسروی نوشت که کسروی در پاسخ گفت: اگر نبود که در ستایش پیمان است، به چاپش می‌پرداختیم و سرلوحۀ نگارش‌ها می‌ساختیم». (پیمان: ۱۱/۳۴ ـ ۳۵). از همین برقعی، در سال دوم پیمان، شمارۀ یکم، ص ۵۲ ـ ۶۶ مقاله‌ای با عنوان «رهبر» منتشر شده است. ارسال یادداشت‌ها و مقالات از قم به پیمان بر اساس آنچه در شماره‌های مختلف درج شده، نمونه‌ای از ارتباط‌های فکری میان پیمان و قم است. انتشار این افکار در تهران و در محافل مختلف، با توجه به باز بودن شرایط برای نشر این قبیل آثار، می‌توانست روی ذهن بسیاری از افراد اثر بگذارد و از جمله کسانی که در این زمینه تحت‌تأثیر قرار گرفت، علی اکبر حکمی‌زاده و شماری از دوستان وی در آن وقت در قم بودند. حکمی‌زاده خواهرزادۀ مرحوم سید محمود طالقانی بود، هم‌مدرسه‌ای آقای طالقانی بود، همراه او به تهران می‌رفت و در جلساتی شرکت می‌کرد که در منزل عباسقلی بازرگان و با حضور سید ابوالحسن علوی طالقانی [پدر بزرگ مادری‌اش] و شماری از متدینان تجدّدخواه تشکیل می‌شد. نمی‌دانیم در آنجا با کسروی آشنا شده یا صرفاً از طریق نشریۀ پیمان به او و اندیشه‌هایش علاقه‌مند و وصل شده است. نوعی حلقۀ روشنفکری دینی آن محیط، با بودن پدر مرحوم آقای طالقانی، پدر بازرگان و نیز ارتباط‌هایی که با شریعت سنگلجی و خرقانی و جز اینها بود، در این وقت در تهران وجود داشت که روی آقای طالقانی هم تأثیر گذاشت. میرزا جعفر اشراقی از رفقای آن وقت آقای طالقانی از جلسات رفاقتی میان آقای طالقانی و شریعت یاد کرده و می‌گوید: شریعت «از رفقای آقای طالقانی بود». [یادآور، ش ۹ ـ ۱۲، ص ۴۲ ـ ۴۳. همان‌جا می‌گوید: شریعت هم در آغاز کار ولایتش بد نبود. روضه‌ای می‌خواند که شمر را می‌گریاند]. دامنۀ این حلقه طبعاً به قم هم کشیده شده  و ، کسروی هم در این میان نقشی دارد و این البته زمانی است که هنوز از اسلام، حمایت و ستایش می‌کند. آن وقت‌ها، مؤسسه‌ای هم برای بحث و مناظره و تبلیغ دینی، ازسوی ابوالحسن طالقانی برپا شده بود که اسنادی از آن برجای مانده که در جای دیگری چاپ کرده‌ایم (پیام بهارستان، دورۀ دوم، سال اول، شمارۀ ۴، ۱۳۸۸، مقالات تاریخی، دفتر نوزدهم، ص ۴۳ ـ ۵۲). هر چه بود، نُه ماه بعد از آن، یعنی در مهر ماه ۱۳۱۳ حکمی‌زاده، نشریه‌ای به نام همایون به همان قطع و اندازه و صفحات، در قم منتشر کرد. این نخستین نشریه در قم و اولین نشریۀ مذهبی است که پس از تأسیس حوزۀ علمیه ازسوی یک جمع روحانی منتشر می‌شود. البته همان زمان، هفته‌نامۀ استوار که نشریۀ خبری بود، در قم انتشار می‌یافت. ارتباط کسروی با حکمی‌زاده در این مرحله، استوار بود، به‌طوری که کسروی در نخستین شمارۀ سال دوم پیمان، یادداشتی یک صفحه‌ای دربارۀ «همایون» با عنوان «مهنامۀ همایون» نوشت. در این وقت، سه شماره از همایون منشتر شده بود: «این نامۀ گرامی هنوز تازه به راه افتاده ولی خود پیداست که یکی از بهترین نامه‌های سودمند شرق خواهد بود. همایون، یک نامۀ شرقی است که رنگ اروپایی بسیار کمتر دارد. کسانی که هنوز فرق شرق و غرب را درنیافته‌اند، این نامه را با آن دسته از روزنامه‌های ایران که بنیاد آنها اروپایی‌گری و همۀ نگارش‌های آنها به‌شیوۀ اروپاییان است، بسنجند و آن فرق را هویدا و نمایان بینند».  آن‌گاه کسروی ادامه می‌دهد: «سال‌ها است که بی‌مغزی بیشتری از روزنامه‌های ایران، آن گفتارهای پوچ و بی‌خردانه و آن ترجمه‌های پست و بی‌سوادانه و آن رمان‌های لوس و بی‌ارج و آن زبونی‌ها و فرومایگی‌ها که در هر گامی از زیر نگارش‌ها پیدا است، بر غیرت ایرانی‌گری من برخورده، همیشه اندیشۀ آن را داشتم که تودۀ ساده‌دل ایران از این نگارش‌ها چه بهره بردارد، و انجام این کار مردم با آن نگارش‌ها چه باشد و همواره آرزویم بود که روزی هم خردمندان و دانایان  به نگارش پردازند و جبران آن ناسزاکاری‌ها کنند. خدای را سپاس که کنون گام‌هایی را در راه آن از روی خود برداشته می‌بینم. با یکایک مقاله‌های همایون کار ندارم، روی هم رفته آن بسیار نیکو و بسیار ارجمند است. به‌ویژه نگارش‌های دوست گرانمایۀ ما آقای برقعی در زمینۀ شعر که چشم‌های من از آن نگارش‌ها روشن است و امیدوارم که این رشته را پیوسته دارند و ریشۀ این ناسزاکاری‌ها را گسسته کنند و از پروردگار توانا فیروزی برای آنان می‌طلبم. کسروی». (پیمان، سال دوم، شمارۀ ۱/۶۷). در شمارۀ هفتم سال دوم هم باز در میان سؤال و جواب‌هایی که دربارۀ رواج اخبار دروغ در منابع حدیثی است، کسروی در پاسخ، اشاره به مجلۀ همایون در قم دارد و می‌نویسد: «چیزی که هست نامۀ همایون که در مرکز علمی قم نشر می‌شود، در این بحث وارد شده، و ما بسیار خشنود خواهیم شد. اگر ببینیم آقایان علما و طلاب این زمینه را دنبال می‌کنند، و برای جدا کردن خبرهای درست از نادرست تلاش می‌برند». (پیمان، سال دوم، شمارۀ ۷/ص ۴۵۳). حکمی‌زاده دلبستگی‌های آخوندی خود را داشت، پدرش از بزرگان شهر قم بود، حاج شیخ عبدالکریم در وقت ورود، بر منزل آنان وارد شده بود و او در مدرسۀ رضویه، طبعاً زیر سایۀ پدرش کارهای مدرسه را انجام می‌داد و منبر روز عاشورا با جمعیت بزرگ، زیر پای او بود. پیش از آن نیز سخت زاهد بود و سعی می‌کرد، پا جای پای پدرش بگذارد، اما وقتی فکرش عوض شد، همۀ این حرف‌ها به کناری رفت. این عوض‌شدن، می‌توانسته در سایۀ ارتباط با مجلۀ پیمان و یا حتی به دلیل رفتن به محفل شریعت سنگلجی هم باشد. تقریباً نباید شک کرد که افکار کسروی و شریعت، روی ذهن او تأثیر گذاشته است. این امر را از انتقاداتی که او در مقالات خویش و در نهایت در کتابچۀ اسرار هزار ساله دارد، می‌توان به‌خوبی دریافت. کسروی در پیمان، سال ۷ (۱۳۲۱ش)، شمارۀ ۷/ص ۴۴۹، بحثی با عنوان «اسلام امروز با این پندارهای بی پا پایدار نیست»، نکاتی را به عنوان انتقاد از اسلام رسمی عنوان می‌کند. وی این نکات را  شماره شماره بیان می‌کند. وقتی اینها را با سیزده سؤال اسرار هزار ساله مطابقت می‌دهیم، احساس می‌کنیم به هم نزدیک است. کسروی در شمارۀ اول از انتقادهای خود از «توحید» سخن می‌گوید. مورد دوم، ثواب‌های ذکر شده برای عزاداری است، سوم دربارۀ غیب‌گویی پیامبر است، چهارم دربارۀ خلافت و امامت است. این موارد اساساً همان مطالبی است که اندکی بعد حکمی‌زاده در اسرار هزار ساله نوشت. پنجم، دستور قرآن در عدم پیروی از ظن است، و این که اکنون چه‌قدر حدیث هست که همه چیز را باید در سایۀ ظن دید. موارد ششم دربارۀ طهارت اهل کتاب است. مورد هفتم، دربارۀ قوانین اسلامی به‌جز عبادات است که حکمی زاده هم این بحث را دارد. البته این موارد کاملا منطبق بر مطالب حکمی‌زاده در اسرار نیست، اما روال بحث بسیار به آن نزدیک است. این مقایسه را برای آن گفتم که اشاره به تأثیر کسروی در قم دارد. اصلاح‌طلبی کسروی، در مقایسه با آنچه در همایون منتشر می‌شد، جنس متفاوتی داشت، ضمن آنکه شامل جنبه‌های شیعی نیز می‌شد. وی زمانی که از همۀ خط قرمزها عبور کرده و حس کرد صحبت‌کردن‌ها و اشارت گذشتۀ او به صورت کلی در حوزۀ اصلاح مذهب منتج به نتیجه‌ای مشخص نشده، در سال ۱۳۲۲ شیعی‌گری را نوشت. سابقاً هم جسته‌گریخته در لابه‌لای آثارش انتقادهای گزنده‌ای از تشیع کرده بود، اما به این روشنی مطلب را ننوشته بود. از سوی دیگر، کسروی گرچه بخشی از آراءش مربوط به جنبه‌های مذهبی می‌شد، اما خود را فراتر از این مطالب می‌دانست. برای او تمدن جهانی، دنیای شرق و سپس دنیای اسلام ایران محل توجه بود. بنابرین این‌طور نبود که تمام همّ و غمش تشیع باشد. از این جهت، سنخ مطالبی که او در پیمان یا پرچم می‌نوشت، با آنچه در همایون به عنوان یک نشریۀ مذهبی درج می‌شد، متفاوت بود.

نظر شما