شناسهٔ خبر: 61235 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

گزارشی از همایش بزرگداشت یعقوب لیث صفاری و آغاز رستاخیز زبان پارسی؛

خروش سیستان؛ خروش زبان فارسی

یعقوب لیث خالقی مطلق: یکی از کسانی که برای زبان فارسی کوشش کردند، یعقوب لیث صفار است. آن‌گونه که بایدوشاید اهمیت جمله (آنچه من اندر نیابم، چرا باید گفت؟) در ظرف زمان خودش بیش از آن چیزی است که ما می­گوییم. درزمانی که شاعران و دانشمندان بر عربی تسلط داشتند، قطعاً یعقوب هم بر عربی تسلط داشت، اما این سخن او معنای دیگری دارد و نشان از علاقه او به میهنش است.

فرهنگ امروز: همایش بزرگداشت یعقوب لیث صفاری و آغاز رستاخیز زبان پارسی در روز ۱۰ دی‌ماه ۱۳۹۸ در سالن فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شددر ابتدای همایش داوود دشتبانی، دبیر همایش گفت: این مراسم بزرگداشت یک شخصیت ملی است. او علاوه بر اینکه از نخستین سرداران ایرانی است که پس از حمله اعراب مسلمان، حکومتی ایرانی تشکیل داد، بلکه با زنده کردن زبان فارسی رستاخیزی را در عرصه فرهنگ و هویت ایرانی پدید آورد. او با جمله‌ای خطاب محمد بن وصیف سیستانی، به احیای دوباره زبان فارسی کمک کرد. دشتبانی ادامه داد: زبان فارسی علاوه بر اینکه تیره‌های ایرانی را متحد می‌کند، انتقال‌دهنده اندیشه ایرانی است و ما امروز مفتخریم که به زبانی تکیه زده‌ایم که متون بیش از هزارساله آن پیوستگی خود را حفظ نموده و برای ما قابل‌خواندن استمدیرمسئول هفته‌نامه وطن یولی تأکید کرد: یعقوب به‌واسطه آن حکایت احیای پارسی، بر ایرانی بودن خود تأکید نمود. آنچه آن روز یعقوب را به آن ماجرا واداشت، امروز ملت ایران را متحد نگاه داشته است. کما اینکه در این همایش، انجمن‌هایی از کرمانشاه و لرستان و سیستان و بلوچستان و آذربایجان و... در کنار هم جمع شده‌اند.

دکتر محمدتقی درخشانی:

سیستان ازلحاظ اساطیری نیز جایگاه بسیار مهمی دارد / خروش سیستان برای آزادی میهن از ابتدای فتح اسلامی این سرزمین آغاز شد

در ادامه دکتر محمدتقی رخشانی عضو انجمن سیستانی‌ها به‌عنوان سخنران نخست نشست، سخن خود را بااهمیت سیستان، چنین آغاز نمود: منطقه سیستان جلگه­ای است وسیع که در پیش‌ازتاریخ جایگاه ویژه خود را داشت که شهر سوخته نمونه بارز آن است. در شهر سوخته آثار تمدنی بسیار ازجمله اولین جراحی سر انسان و چشم مصنوعی به‌دست‌آمده است.

وی بابیان اینکه سیستان درگذشته سه نام عمده زرنگ «درنگیانه»، نیمروز «موقعیت جغرافیایی جنوب» و سکستان «سیستان» داشته است، توضیح داد: سیستان از لحاظ اساطیری نیز جایگاه بسیار مهمی دارد که زادگاه خاندان پهلوانی نریمان، سام، زال و رستم بوده است. در دوران تاریخی هم هنگامی‌که کراسوس رومی درراه فتح ایران افتاد، ارد اشکانی، سورنا سردار سیستانی را با ۱۰ هزار سپاهی سیستانی راهی جنگ با او کرد و سورنا چنان شکستی به رومیان وارد کرد که تا یک قرن به‌سوی ایران نیامدند.

وی اضافه کرد: خروش سیستان برای آزادی میهن از همان ابتدای فتح اسلامی این سرزمین آغاز شد. از زمان فتح اسلامی سیستان در سال ۳۰ هجری تا ۱۵۸ هجری، در سیستان ۵۶ حاکم عوض شد که نشان‌دهنده آشوب این سرزمین علیه دستگاه خلافت است. مردم سیستان در کنار مقاومت خود در برابر اشغالگران، آیین‌های ایرانی را نیز حفظ می‌نمودند.

رخشانی اضافه کرد: یعقوب درزمانی زاده شد که حمزه آذرک سیستان را از قلمرو خلافت به در آورده بود. مردم در نشست‌ها، داستان‌های پادشاهان ایرانی را تعریف می‌کردند و یعقوب نیز در چنین محیطی رشد یافت. یعقوب در چنین زمینه‌ای بزرگ و یک گروه عیار تشکیل داد. وقتی بر تمام سیستان مسلط شد، یک اتفاق ساده او را تکان داد. او در مرکز شهر زرنگ تختی برپا نمودند بود و به مشکلات مردم رسیدگی می­کرد. پیرزنی از او یاری خواست و یعقوب او را یاری نمود. پیرزن گفت که کاش خراسان هم مانند سیستان یعقوبی داشت. یعقوب جویای اوضاع خراسان شد. پیرزن که مهاجری خراسانی بود وصف اوضاع خراسان گفت. یعقوب از این زمان دیگر عیار نبود. یک سردار ملی بود. او سپاه عیاران را فراخواند و به‌سوی خراسان تاخت و در آغاز هرات را آزاد ساخت. در بازگشت از هرات، شاعری به عربی برای او شعر گفت. یعقوب گفت: آنچه من اندر نیابم چرا باید گفت؟ بدین ترتیب محمد بن وصیف سیستانی برای او به پارسی شعر سرود و سرایش شعر فارسی آغاز شد.

این عضو انجمن سیستانی‌ها بیان داشت: در رابطه با یعقوب، به دلیل واقعه‌ای که در فتح نیشابور پیش آمد. برخی او را زیر سؤال می­برند. یعقوب پس از هرات، کرمان و بلخ و نیشابور و کابل و فارس و خوزستان را آزاد ساخت. خلیفه برای او حکم امارت فرستاد، اما این به معنای مزدوری یعقوب برای خلیفه نبود. نگاه یعقوب در نگاه اول سیستان بود. بعد نگاه او ایران شد اما در این هنگام متوجه شد مشکل از عمال خلافت نیست، بلکه مشکل خود خلیفه است که نتیجه آن نبرد دیرالعاقول بود.

دکتر جلال خالقی مطلق:

یعقوب لیث صفاری آغازگر جنبش احیای زبان فارسی بود

استاد جلال خالقی مطلق ادیب، پژوهشگر و شاهنامه پژوه ایرانی دومین سخنران همایش بود: ایشان بر طبق تخصص خود به زبان فارسی و نقش یعقوب لیث در احیای آن پرداخت و گفت: روزی در آلمان یک دانشجوی آلمانی پرسید، آیا درست است که اگر شاهنامه نبود، زبان فارسی باقی نمی‌ماند؟ واقعیت این است که نباید در هیچ زمینه‌ای غلو نمود. غلو در یک زمینه، بی‌انصافی در مورد دیگران است. بسیار افرادی برای استمرار و پایداری زبان فارسی پیش از فردوسی و پس از فردوسی کوشش کردند اما شاهنامه نقطه اوج آن بود. بسیاری از ایشان را نمی‌شناسیم، چراکه آثار آن عصر بسیار اندک است.

وی افزود: یکی از کسانی که برای زبان فارسی کوشش کردند، یعقوب لیث صفار است. آن‌گونه که بایدوشاید اهمیت جمله (آنچه من اندر نیابم، چرا باید گفت؟) در ظرف زمان خودش بیش از آن چیزی است که ما می­گوییم. درزمانی که شاعران و دانشمندان بر عربی تسلط داشتند، قطعاً یعقوب هم بر عربی تسلط داشت، اما این سخن او معنای دیگری دارد و نشان از علاقه او به میهنش است.

این شاهنامه پژوه برجسته اضافه کرد: این جمله یعقوب به معنای بر حذر داشتن شاعران از عربی سرایی و رسمیت فارسی است. این جمله یعقوب گرزی بود بر سر شاعران عربی سُرای. پس از یعقوب افرادی بودند که راه او را ادامه دادند، یعنی سامانیان که تفسیر قرآن را به فارسی ترجمه نمودند؛ یعنی کاری که پانصد سال بعد لوتر در آلمان انجام داد. چنین کاری در آن عصر جرئت بسیار می‌خواست.

خالقی مطلق ادامه داد: پس از ایشان هم کسانی دیگر آمدند که پشتیبان زبان فارسی بودند؛ مانند ابوالعباس اسفراینی وزیر دربار غزنوی که دستور دادنامه‌های خلیفه را به فارسی ترجمه کنند. همچنین حکیمی داریم بنام حکیم میسری که کتاب رازی را به فارسی ترجمه کرده است. اولین کسی که این نهضت را آغاز نمود، یعقوب لیث صفار بود که دیگران راه او را ادامه دادند و فردوسی آن را به نقطه اوج رساند.

دکتر اصغر دادبه:

زبان فارسی ۱۴۰۰ سال زبان ملی ایرانیان است

هویت ملی ایرانیان چهار سده پس از حمله اعراب شکل گرفت

دکتر علی‌اصغر دادبه استاد فلسفه اسلامی و ادبیات عرفانی دانشگاه علامه طباطبایی و مدیر گروه ادبیات دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی دیگر سخنران این همایش گفت: اینکه گفته می‌شود سرایش شعر فارسی پس ازجمله معروف وی به محمد بن وصیف سیستانی آغاز شد سخن دقیقی نیست. سخن یک فرد نمی‌تواند تحول عمده ایجاد کند. معنی سخنم من این است که جامعه ایران در دوران پس از اسلام به نقطه‌ای رسیده بود که چنین چیزی را می‌خواست و یعقوب نماینده خواست ملت ایران بود و به نمایندگی از ملت ایران این سخن را گفت و تأثیر کرد و کاروان شعر فارسی به را افتاد. فردوسی بزرگ هم نمایندگی از ملت ایران را داشت.

وی بابیان اینکه بعضی می‌گویند مردم عربی صحبت می‌کردند اشتباه است و افزود: تنها عده‌ای افراد تقرب جوی و فرصت‌طلب به عربی سخن می‌گفتند، افرادی که آن زمان بودند اکنون هم هستند و در آینده هم خواهند بود. اگر مردم به عربی صحبت می‌کردند که دیگر زبان فارسی بازگشتی نداشت.

استاد دانشگاه علامه طباطبایی تأکید کرد: برخی از به‌اصطلاح محققان می‌گویند که یعقوب عربی صحبت می‌کرد و به عربی هم علاقه داشت اما باید پرسید یعقوب صفار که کارگری می‌کرد در کجا عربی آموخته بود؟ از سوی دیگر اگر بحث دین را جدا بدانیم هیچ‌گاه مردم مهاجم را دوست نداشتند و نسبت به داشته خودشان توجه نشان می‌داند.

وی با تأکید بر سخن گفتن مردم ایران به زبان فارسی در دوره اشغال ایران به دست اعراب بیان کرد: مردم هیچ‌گاه عربی صحبت نمی‌کردند و آن دو قرن سکوت که استاد بزرگ عبدالحسین زرین‌کوب می‌گوید دریافت دیگری از سکوت دارد. سکوت نه به این معنی که مردم سخن نیم گفتند یا شعر نمی‌گفتند و به این منظور است که مردم در این ۲۰۰ سال سخن می‌گفتند اما ثبت نمی‌شد. چرا ثبت نمی‌شد؟ به این دلیل که ما حکومت ملی نداشتیم و چون حکومت ملی نداشتیم زبان ملی هم انتخاب نشده بود و زمانی که صاحب حکومت ملی شدیم زمینه برای انتخاب زبان ملی فراهم شد.

دادبه اضافه کرد: من طرحی تنظیم کرده و در آن نوشته‌ام که در ۴۰۰ سال پس از حمله اعراب پدران ما هم نبرد نظامی و هم نبرد سیاسی کردند و در سده چهارم آنچه باید شکل می‌گرفت گرفت. «بازشناسی و تنظیم هویت ملی» آن چیزی بود که پس از سده چهارم محقق شد و ازنظر من هویت ملی همانند مثلثی است که سه ضلع داشت و دارد. مهم‌ترین ضلع این مثلث زبان و ادبی ملی است و در ضلع دوم و سوم به ترتیب تاریخ و اساطیر ملی و حکمت ملی قرار می‌گیرد.

مدیر گروه ادبیات دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی افزود: آن چیزی که در قرن چهارم با فردوسی بزرگ تشخص پیدا کرد «چون در شاهنامه به هر سه ضلع پرداخته شده است» بعدتر با سهره وردی در زمینه حکمت ملی ادامه پیدا کرد؛ بنابراین یعقوب سنگ بنای هویت ملی را گذاشت و سپس به دست دیگران ادامه یافت.

وی با طرح این پرسش که چرا هویت ملی این‌قدر اهمیت دارد پاسخ داد: هویت ملی یعنی زبان ملی. اگر زبان ملی را برگیریم هویتی باقی نمی‌ماند. کسی با زبان محلی مخالف نیست. این‌ها سیاسی بازی است و ریشه بیشتر آن‌ها در تهران است. همین‌ها هستند که می‌خواهند شهریار را مصادره کنند درحالی‌که پس از ملک‌الشعرای بهار بیشترین شعر میهن دوستانه و برای زبان فارسی از آن شهریار است.

استاد دانشگاه ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی بابیان اینکه زبان ملی یک‌شبه خلق نمی‌شود افزود: اگر پیش از اسلام را در نظر نگیریم ۱۴۰۰ سال است که زبان فارسی‌زبان ملی ایرانیان است. همان‌طور که مرحوم مطهری می‌گفت زبان فارسی‌زبان دوم اسلام است حتی من معتقدم که گاهی زبان اول اسلام بوده است.

دکتر محمد بقایی ماکان:

در دانشگاه‌ها و رسانه ملی کشور به زبان فارسی اهانت می‌شود

در پایان این نشست دکتر محمد بقایی ماکان نویسنده و اقبال‌شناس ایرانی گفت: یکی از اشکالات فرهنگی که بر ایرانیان وارد است، این است که تعدادی از بزرگان خود را می‌بینیم و آنان را بزرگ می‌داریم، اما دیگر بزرگان این مملکت را فراموش می‌کنیم.

وی ادامه داد: یکی از افرادی که فراموش شده است همین یعقوب لیث است. آیا در کشور ما حتی یک کوچه به نام او هست؟ یعقوب حق داشت برای زبان فارسی فریاد وااسفا سر در دهد. نباید ازجمله معروف او خطاب به محمد بن وصیف سیاسی به‌سادگی گذشت. این سخن او مفتاحی است بر گنجینه ذهن یعقوب. او خود را به ساسانیان منسوب می‌کرد و به دنبال زنده کردن همه هویت ایرانی بود و می‌گفت چرا همه را در ظرف زبان نگنجانم؟

بقایی ماکان بابیان اینکه جمله معروف او را باید بر سر در فرهنگستان زبان فارسی نوشت، گفت: وقتی محمد بن وصیف به‌فرمان شهریار خود شروع می‌کند به سرودن شعر فارسی، آغازگر حرکتی برای احیای زبان فارسی می‌شود. البته نیم‌قرن پیش از محمد بن وصیف، عباس مروزی برای مأمون شعر فارسی سروده بود و از همین روی محمد بن وصیف اولین شاعر پارسی سرای نیست.

وی بابیان اینکه امروز هم لازم است که یعقوبی فریاد وااسفا برای زبان فارسی سر دهد تا محمد بن وصیف پیدا شود، تصریح کرد: متأسفانه زبان فارسی همچون طفل بی‌سرپرستی شده که از هر سوی شقاوت و نامهربانی می‌بیند و مورد تحقیر و تحریف قرار می‌گیرد.

این استاد زبان و ادبیات فارسی تأکید کرد: در دانشگاه‌های این کشور به زبان فارسی اهانت می‌شود؛ و زمینه ‌این اهانت آن‌قدر فراهم است که در رسانه ملی آزادانه می‌گویند که این زبان، زبان اهل دوزخ است؛ و با مجوز وزارت ارشاد کتاب‌هایی علیه زبان فارسی و بزرگان فارسی سرا منتشر می‌شود.

این اقبال شناس برجسته با ابراز تأسف از عملکرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بیان کرد: در همین دو سال اخیر در مورد جعفر پیشه‌وری سه کتاب مجوز گرفته و منتشر شده است و شما می‌بینید که در مسابقات فوتبال چه اهانت‌ها به زبان فارسی و خلیج‌فارس نمی‌شود. چراکه در رسانه ملی کسی دغدغه زبان فارسی و هویت ایرانی ندارد.

وی در خصوص راهکار جلوگیری از قوم‌گرایی و تجزیه‌طلبی گفت: اگر رسانه ملی از کارشناسان واقعی زبان و تاریخ دعوت کند تا برای مردم روشنگری انجام دهند، جلوی قوم‌گرایان و تجزیه‌طلبان گرفته می‌شود.

نظر شما