شناسهٔ خبر: 61713 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

گفت‌وگو با مترجم نمایشنامه «خروج ممنوع»؛‌ شخصیت‌ها در آثار سارتر چیزی را توضیح می‌دهند که او فکر می‌کند

بهرنگ اسماعیلیون ضمن بیان تشابه آثار کامو و سارتر، اشاره‌ای به شباهت نمایشنامه «در انتظار گدو» با «خروج ممنوع» کرد و گفت سارتر در قالب نمایشنامه و رمان‌، فلسفه اگزیستانسیالیسم را توضیح می‌دهد و از این رو نمایشنامه‌هایش جذابیت نمایشی ندارند؛ درواقع شخصیت‌های آثار سارتر به توضیح چیزهایی می‌پردازند که او فکر می‌کند.

‌شخصیت‌ها در آثار سارتر چیزی را توضیح می‌دهند که او فکر می‌کند

به گزاش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛  ژان پل سارتر را بیشتر با فلسفه اگزیستانسیالیسم می‌شناسیم و رمان‌هایی چون «سن عقل» و «تهوع». اما این فیلسوف، منتقد و ادیب علاوه بر نگارش رمان، در زمینه نماشنامه نیز دستی برقلم داشت و آثاری را نوشته و منتشر کرد که از جمله آن می‌توانیم به نمایشنامه «خروج ممنوع» اشاره کنیم. این اثر بارها توسط مترجمانی چون ناصر غیاثی با عنوان «در بسته»، سحر جعفری صرافی، با همین نام، حمید سمندریان با عنوان «دوزخ»، قاسم صنعوی با عنوان «خلوتکده»، امید جمشیدی با عنوان «اتاق بسته» و سعید عجم‌حسنی با عنوان «در بسته: دوزخ» ترجمه شده است. اخیرا نیز بهرنگ اسماعیلیون این نمایشنامه را با نام «خروج ممنوع» ترجمه کرده است که علاوه بر این نمایشنامه مقالاتی از روبی کوهن، والاس فاولی، ریموند ویلیامز و فردریک لاملی در کتاب گنجانده شده است. همچنین «خروج ممنوع» چندین بار با عناوین مختلف از سوی کارگردانانی چون عرفان بابایی و یاسمن خسروان، گیتی قاسمی و رضا اصغری روی صحنه رفته است.



صحنه این نمایش به گونه‌ای طراحی شده که در ابتدا گمان می‌کنیم که سه انسان قرار است زمانی را در کنار یکدیگر در خانه یا هتلی سپری کنند اما هرچه که پیش‌تر می‌رویم در می‌یابیم که این محیط نه یک و خانه و هتل بلکه جهنمی است برای شکنجه آن‌ها. جهنمی که کوهن آن را غیر دینی توصیف می‌کند و مترجم آن را به روابط و زندگی انسان‌های معاصر و امروزی غرب نسبت می‌دهد. هر کدام از این اشخاص نمایش که دو زن و یک مرد هستند سعی در فریب یکدیگر دارند و داستان مرگ خود را جور دیگری تعریف می‌کنند اما کم کم شخصیت واقعی خود را به نمایش می‌گذارند.

پس از نمایشنامه «خروج ممنوع» مقاله‌ای با نام «سارتر و خروج ممنوع» آمده که در آن روبی کوهن به بررسی این نمایشنامه پرداخته است. «سارتر» نیز عنوان دیگری است که در این کتاب به چشم می‌خورد و والاس فاولی آن را نگاشته و به خود ژان پل‌سارتر، سبک و شیوه نوشتارش و سه مفهوم مسئولیت، انزوا و آزادی بشر که در نوستار سارتر وجود دارد اشاره کرده است. همچنین مقاله‌ای با عنوان «سارتر: یاس و طغیان تراژیک» نیز به چشم می‌خورد که ریموند ویلیامز آن را نوشته است. در پایان نیز مقاله‌ای از فردریک لاملی با عنوان «ژان پل سارتر: وجود در نظریه» می‌خوانیم. با بهرنگ اسماعیلیون مترجم نمایشنامه «خروج ممنوع» گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.


بهرنگ اسماعیلیون


گمانم پیش از این  کتاب «خروج ممنوع» با ترجمه امید جمشیدی و قبل‌تر نیز این نمایشنامه با ترجمه حمید سمندریان با عنوان «دوزخ» و چند شخص دیگر منتشر شده بود، به نظر شما چه نیازی به بازترجمه آن وجود داشت؟
واقعیت این است که کتاب‌های نویسندگان مشهور و تاثیرگذار مانند ژان‌پل سارتر و امثالهم باید به صورت مداوم دیده و خوانده شوند. اگر در حال حاضر شما در بازار بگردید شاید نتوانید ترجمه‌های قبلی این کتاب را پیدا کنید. از این نمایشنامه ترجمه‌ای با عنوان «در بسته» انجام شده و نمی‌دانم این کتاب به سادگی در بازار کتاب یافت می‌شود یا خیر. این قبیل کتاب‌ها باید دائما ترجمه شوند، روی پیشخان باشند و مردم آن‌ها را بخوانند.

البته این را هم بگویم که ما سعی کردیم مقالاتی از منتقدین معروف به نمایشنامه «خروج ممنوع» بیافزاییم و به گونه‌ای این کتاب همراه با تحلیل و تشریح دیدگاه سارتر، بررسی این نمایشنامه و سایر آثارش باشد. به گمانم به طور کلی خواندن این نمایشنامه به همراه آن مقالات جذابیت بیشتری داشته باشد.
 
یادداشتی نوشته‌اید که در ابتدای کتاب قرار گرفته است، در آن درباره مذهب، کلیسا، ظهور مارتین لوتر و جان کالون صحبت کرده‌اید، همچنین اشاره کرده‌اید که نمایشنامه «خروج ممنوع» صحنه زندگی عمومی مردم غرب است؛ یعنی سارتر نمایشنامه‌ای نوشته که در ادوار مختلف قابل استناد است و مناسب آن زمان؟ و چرا صرفا آن را به زندگی غرب نسبت داده‌اید؟
راستش را بخواهید مقدمه کار من نیست و شاید «توضیح مترجم» عنوان جالبی نباشد، درواقع این متن توضیح ناشر است.  مقدمه به خواست ناشر و براساس ملاحظاتی که برای گرفتن مجوز داشتند، نوشته شده است. من معتقدم این نمایشنامه آینه‌ای از زندگی انسان امروز است، به طور کلی بشر در همه جای جهان.
 
لوتر یا کالون همان کاری را کرده که شیعه در اسلام انجام داده است. لوتر با آوردن مذهب پروتستان سعی کرد مسیحیت کلاسیک را پالایش کند؛ شیعه هم همین کار را در اسلام انجام داد. به همین دلیل است که معتقدم علی‌رغم این که این نمایشنامه در غرب نوشته شده و سارتر یک نویسنده غربی است تمام این اتفاقات و نوآوری‌هایی که در مذهب روی داده است باز هم همان مسیر را طی کرده است اما بشر همچنان مشکلات خود را دارد. از این رو همچنان به زعم سارتر و نظایر آن بشر تنهاست و در انزوا باید مسئولیت اعمال خود را بپذیرد.
 
از آنجا که سارتر یک فیلسوف خدا ناباور و به نوعی ملحد است سعی کرده مفاهیم دینی مانند بهشت و جهنم را به شکل زمینی و منطبق با زندگی زمینی بشر به تصویر بکشد. ناشر به نوعی نگران بود این دیدگاه اجازه چاپ نگیرد و در این موارد انتقادی به آن وارد شود. نوشتن این مقدمه و توضیح از این رو انجام شده است.



صحنه‌ای از نمایش «خروج ممنوع» به کارگردانی گیتی قاسمی

 
در بخشی که سخنان روبی کوهن درباره این نمایشنامه را آورده‌اید، او درباره کامو و سارتر و برخی از آثار این دو نفر صحبت می‌کند، این دو بر یکدیگر تاثیر و تاثراتی داشته‌اند؟
در اوایل قرن بیستم در سالن‌های تئاتر برادوی، تئاترهای پرهزینه با صحنه‌پردازی‌های آنچنانی تولید می‌شد که جریان روز بود. بعدتر جریانی پدید آمد با عنوان «اف. برادوی» و «اف.اف. برادوی» که امثال سارتر و کامو نیز جزوی از این جریان بودند. آن‌ها تئاتر را از آن حالت پر خرج خارج کرده و از سالن برادوی به سمت سالن‌های دیگر شهر رفته و در آن‌ها نمایش اجرا می‌کردند؛ علاوه بر تغییر سالن‌، نمایش‌ها با هزینه‌های‌ کمتر و صحنه‌های ساده‌تر اجرا می‌شد. همچنین نمایشنامه‌هایی تک‌پرده‌ای و با پرسوناژهای کم روی صحنه می‌رفت و به لحاظ محتوایی متفاوت از آثار دیگر بود. این دو نویسنده جزو این جریان هستند و هر دوی آن‌ها به لحاظ محتوایی به پوچی زندگی انسان اعتقاد دارند.
 
کامو و سارتر معتقدند زندگی بشر پوچ است و انسان باید به این پوچی آگاه شود و بعد از آگاهی نسبت به آن، خود فرد است که می‌تواند به این پوچی معنا ببخشد یا زندگی را تا حدودی از حالت پوچی خارج کند. همچنین این دو نویسنده در آثارشان شخصیت را در موقعیت قرار می‌دهند؛ در موقعیتی که اشخاص عمل می‌کنند و خود را با عمل و تجربه‌هایی انسانی و کاملا زمینی نشان می‌دهند. کامو و سارتر سعی می‌کنند اسطوره‌های تاریخی را در قالب شخصیت‌های امروزی تصویر کنند که ممکن است به گناه آلوده بوده و گذشته نه‌چندان روشنی داشته باشند و... درواقع زمانی که انسان‌ها به این پوچی آگاه می‌شوند شروع می‌کنند به کندو کاو در سرنوشت خود. این موارد برخی از شباهت‌هایی است که این دو نویسنده با یکدیگر دارند. البته سارتر مقداری سیاسی است و کامو بیشتر نگاه فلسفی دارد. همچنین سارتر نظر مثبتی نسبت به انقلاب و خشونت دارد در حالی که کامو طغیان و انقلاب را از یکدیگر متمایز می‌کند و بیشتر بر روی طغیان تاکید دارد.
 
در جایی دیگر نیز  کوهن اشاره می‌کند که سارتر اشخاص نمایشنامه را با اعمالشان معرفی می‌کند، در صحبت‌هایتان نیز به این امر اشاره کردید.
در نمایشنامه «خروج ممنوع» اشخاصی به ما معرفی می‌شوند که معتقدند اشتباهی رخ داده که آن‌ها به جهنم آمدند. این نمایشنامه سه شخصیت دارد که در جهنم گیر کرده‌ و در ابتدا بیان می‌کنند که جایشان آنجا نیست و اشتباهی روی داده است. اما در ادامه وقتی درباره گذشته و اعمالشان حرف می‌زنند متوجه می‌شویم که جای درستی آمده‌اند.

انسان در آثار سارتر در موقعیت‌هایی قرار می‌گیرد، انتخاب می‌کند و بعد براساس انتخاب‌ها مسئولیت رفتارش را می‌پذیرد. به طور کلی دیدگاه سارتر سه نشانه دارد. یکی انزوای بشر، دیگری آزادی بشر و سوم مسئولیت انسان است. سارتر معتقد است بشر در انزوای کامل است و نهایتا زمانی که می‌خواهد تصمیم بگیرد اتفاق مهمی قرار است رخ دهد انسان تنهاست. انسان این آزادی را دارد که درست انتخاب کند و این که شما چگونه انتخاب می‌کنید نشان می‌دهد که بعدها چطور زندگی می‌کنید؛ زیرا زندگی حاصل انتخاب‌های شماست و پس از انتخاب نیز باید مسئولیت آن را هم بپذیرید.
 


صجنه‌ای از نمایش «خروج ممنوع» اثر عرفان بابایی و یاسمن خسروان


والاس فاولی یکی دیگر از افرادی است که مقاله‌ای از او درباره سارتر را در این کتاب گنجاندید. او در این مقاله درباره نمایشنامه «در انتظار گودو» و شباهتش با «خروج ممنوع» صحبت کرده است. کمی در این باره توضیح می‌دهید؟ این موضوع نیز نشان‌دهند تاثیر ژان پل سارتر و ساموئل بکت بر یکدیگر است؟
به طور کلی می‌توان گفت در نمایشنامه بکت یک عده منتظر گدو هستند تا بیاید که در نهایت هم نمی‌آید. در نمایشنامه سارتر نیزعده‌ای منتظرند که به شکل فیزیکی شکنجه شوند ولی این امر رخ نمی‌دهد. در هر دو نمایشنامه افراد منتظر چیزی هستند که اتفاق نمی‌افتد. در نهایت همه چیز به همان صورتی که بوده قرار است دامه پیدا کند.
 
 کرادو یکی از شخصیت‌های نمایشنامه «خروج ممنوع» در انتها می‌گوید که بیایید ادامه دهیم. استل از دیگر اشخاص این نمایشنامه بعد از تمام اتفاقاتی که می‌افتد علی‌رغم این که می‌داند هیچ آینه‌ای در اتاق وجود ندارد باز در کیف خود و این‌جا و آنجا به دنبال آینه می‌گردد؛ و این نفر سوم خطاب به استل می‌گوید که مگر نمی‌دانی که ما مردیم. گویی مردن آخرین اتفاقی بود که می‌توانست بیافتد و ما دیگر نمی‌میریم. یک جمله‌ای هست که می‌گوید مرده‌ها نسبت به زنده‌ها مزیت بزرگی دارند و آن این است که دیگر نمی‌میرند. در «خروج ممنوع» ترس از مرگ وجود ندارد، قرار نیست اتفاق جدیدی رخ دهد و کسی به این سه نفر افزوده نمی‌شود. قرار است همچنان باشند و جهنم همین است.
 
از دیدگاه شما آیا سبک نوشتاری ژان پل‌سارتر در نوشتن نمایشنامه با رمان متفاوت است؟  
سارتر بیشتر یک فیلسوف است تا ادیب. او چه در قالب نمایشنامه و چه رمان‌هایش، فلسفه‌ای که مبدع آن است یعنی همان اگزیستانسیالیسم را توضیح می‌دهد و تشریح می‌کند. به همین دلیل هم نمایشنامه‌هایش خیلی نمایشی نیستند؛ بیشتر اشخاص آن جذاب هستند و خود نمایشنامه به طور کلی جذابیت نمایشی ویژه‌ای ندارد. دیالوگ‌ها سر راست هستند و درشان خشونت موج می‌زند. درواقع شخصیت‌ها چه در رمان و چه در نمایشنامه به توضیح  چیزهایی می‌پردازند که سارتر فکر می‌کند، همان انزوای بشر و آزادی و مسئولیت.



صحنه‌ای از نمایش«خروج ممنوع» به کارگردانی رضا اصغری

 
 انتشارات روزبهان نمایشنامه «خروج ممنوع» اثر ژان پل سارتر با ترجمه بهرنگ اسماعیلیون را در 134 صفحه، 1000 نسخه و با قیمت 33000 تومان منتشر کرده است.

نظر شما