شناسهٔ خبر: 61815 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

نوام چامسکی: بحران کرونا وشکست بزرگ قوانین بازار/ مشکلات جدی‌تر از کرونا داریم

چامسکی، زبان‌شناس آمریکایی گفت: در مقطع بسیار حساسی از تاریخ قرار داریم، نه به خاطر وجود کرونا بلکه به خاطر شرایطی که باید ما را به کاستی‌ها و ناکارآمدی سیستم اجتماعی و اقتصادی‌مان آگاه کند.

بحران کرونا وشکست بزرگ قوانین بازار/ مشکلات جدی‌تر از کرونا داریم

فرهنگ امروز/ احسان حاجیانی*: متن حاضر ترجمه‌ای است از به روزترین مصاحبه نوام چامسکی و سرچکو هوروات فیلسوف کروات، نویسنده و بنیان گذار .DiEm۲۵ TV این مصاحبه در ۲۸ مارس ۲۰۲۰ برای اولین بار درسایت یوتیوب از طرف DiEm۲۵ TV بارگذاری شده است و ماحصل آن گفتگویی است راجع به بحران ویروس کرونا و سایر بحران‌های زیست محیطی که از زبان شناس برجسته در پاسخ به سوالات هوروات بیان می‌شود. این گفتگو را می‌توانید در لینک زیر مشاهده کنید:

https://www.youtube.com/watch?v=t-N۳In۲rLI۴

*هوروات: به دنیای دیگر بعد از ویروس کرونا خوش آمدید!

بسیار خوشحال و مفتخر هستم بخاطر این اپیزود بخصوص، چون مهمان بخصوصی امروز در این برنامه حضور یافته است. این مهمان ویژه نه تنها قهرمان من بلکه قهرمان بسیاری از نسل هاست. هردوی ما متأسفانه خودمان را در قرنطینه‌ی خانگی حبس کرده‌ایم و از این لحاظ موقعیت بسیار ویژه ای است. بدون هیچ معرفی بیشتری تصور می‌کنم بیشتر شما که در حال دیدن این مصاحبه هستید با نوآم چامسکی آشنایی دارید و من بسیار خوشحالم که نوآم امروز در این مصاحبه به ما ملحق شده است. سلام نوآم. الان کجا هستید؟ شما هم خودتان را قرنطینه کرده‌اید؟ و برای چه مدتی؟

نوآم چامسکی: بله، من الان در توکسان در آریزونا هستم و در حال حاضر در قرنطینه به سر می برم.

هوروات: بسیار خب، شما نوشته‌اید که در ۱۹۲۸ به دنیا آمده‌اید و تا آن جایی که می دانم اولین مقاله تان را زمانی نوشته‌اید که فقط ده سال داشتید. مقاله‌ای که راجع به جنگ داخلی اسپانیا بوده است، در واقع بعد از تصرف بارسلونا که در سال ۱۹۳۸ اتفاق افتاد و به نظر می‌رسد از زمان حال حاضر ما و هم نسلان من فاصله‌ی بسیار زیادی دارد. شما از جنگ جهانی دوم جان سالم به در بردید، شاهد واقعه‌ی هیروشیما بوده‌اید و همچنین شاهد بسیاری از اتفاقات سیاسی و تاریخی مهمی از جنگ ویتنام گرفته تا بحران نفت، سقوط دیواربرلین و قبل از آن رخداد چرنوبیل و بعد در دهه‌ی نود شاهد رویدادی بوده‌اید که درنهایت به حادثه نهم سپتامبر انجامید، حادثه‌ای که یک اتفاق جهانی بود. و اخیراً (البته من دارم سعی می‌کنم تاریخچه‌ی زندگی فردی مثل شما را بسیار کوتاه معرفی کنم) بحران مالی سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸. بنابراین با در نظر گرفتن پس زمینه‌ی چنین زندگی پرباری و به عنوان کسی که شاهد و تجربه گر این مراحل مهم تاریخی بوده‌اید، بحران حال حاضر ویروس کرونا را چگونه می‌بینید؟ آیا این پدیده یک اتفاق تاریخی بی سابقه است و شما را شگفت زده کرده است؟ و در کل سوال من این است که چه نگاهی به آن دارید؟

نوآم چامسکی: باید بگویم خاطراتی که الان به ذهن من خطور می‌کند به دهه‌ی ۳۰ برمی گردد. مقاله‌ای که شما راجع به تسخیر بارسلونا به آن اشاره کردید به طور مشخصی در مورد فراگیر شدن و پایان یافتن طاعون فاشیسم سنگدلی بود که داشت تمام اروپا را در بر می‌گرفت. من بعدها، وقتی که اسناد و مدارک فاش شد فهمیدم که تحلیل گر سیاسی دولت ایالات متحده در آن زمان و سالهای بعد از آن، پیشاپیش انتظار این را داشته است که با تمام شدن جنگ، دنیا به مناطق تحت کنترل هوایی آمریکا و مناطق تحت کنترل آلمان تقسیم شود. بنابراین ترس‌های دوران بچگی من چندان بیجا نبوده‌اند. و این خاطرات الان دارند به ذهن من بر می‌گردند. می‌توانم بخاطر بیاورم وقتی بچه بودم و از رادیو به سخنرانی‌های هیتلر در گردهمایی‌های نورمبرگ گوش می‌دادم، کلمات را که خب البته نمی‌فهمیدم اما راحت می‌شد حالت و شکل تهدید آمیز حرف‌های او را تشخیص داد. باید بگویم همین امروز که به حرف‌های ترامپ در سخنرانی‌هایش گوش می‌کنم همان حالت‌ها و کلمات مشابه را احساس می‌کنم. نه اینکه او فاشیست باشد، نه، اصلاً او چیزی به اسم ایدئولوژی ندارد بلکه آدمی جامعه ستیز است که فقط به خودش فکر می‌کند.

ترس‌ها در واقع همان ترس‌های قدیمی است و اینکه سرنوشت یک کشور و یک دنیا در دستان یک لوده‌ی نادان و جامعه ستیز است تکان دهنده است. ویروس کرونا به اندازه‌ی خودش مسئله‌ای جدی است اما جا دارد به خاطر بیاوریم که موضوع وحشتناک‌تری دارد به سراغ ما می‌آید. ما داریم با سرعت هرچه تمام تر به سمت مرزهای مصیبتی می‌دویم که از هر اتفاقی در طول تاریخ زندگی بشر فاجعه‌آمیزتر است. دونالد ترامپ و مطیعان او در صف اول این مسابقه‌ی سرعت برای افتادن درون چاله‌ای وحشتناک هستند.

در واقع ما با دو تهدید بی نهایت خطرناک روبرو هستیم. یکی خطر در حال رشد جنگ هسته‌ای که وضعیت آن با از هم پاشیدن بقایای قراردادهای نظارت بر تسلیحات هسته‌ای وخیم‌تر هم شده است و دیگری که خطر پدیده گرم شدن جهانی است. به هر دو مسئله می‌توانیم رسیدگی کنیم اما زمان چندانی نداریم و ویروس کرونا هم پدیده‌ی وحشتناکی است که می‌تواند نتایج مهیبی در بر داشته باشد. البته برای کرونا بهبودی و جبرانی وجود خواهد داشت اما برای آن سری از تهدیدها هیچ جبرانی وجود ندارد و وقتی اتفاق بیفتند کار از کار گذشته است. اگر به آنها رسیدگی نکنیم کار ما تمام شده خواهد بود. بنابراین خاطرات کودکیم مدام به ذهن من خطور می‌کنند اما در بعدی جدیدتر. خطر جنگ هسته‌ای به نوعی این حس را القا می‌کند که از خود بپرسیم دنیا الان در کدام وضعیت و کدام نقطه ایستاده است. با نگاه کردن به اوایل ژانویه همین امسال … همان طور که میدانید هر سال ساعت روز پایانی جهان** با عقربه‌ی دقیقه شمار نسبت به نیمه شب یعنی نقطه‌ی پایان جهان تنظیم می‌شود.

از زمانی که ترامپ انتخاب شده است، این عقربه به نقطه‌ی نیمه شب نزدیک و نزدیک تر می‌شود. سال قبل دو دقیقه تا نقطه‌ی پایانی فاصله وجود داشت یعنی به بالاترین نقطه و کوتاه‌ترین فاصله‌ای که می‌توانست رسیده است. امسال تحلیل گران دقیقه‌ها را کنار گذاشته‌اند و حالا دیگر از ثانیه صحبت می‌کنند و از صدم ثانیه، یعنی نزدیک‌ترین فاصله‌ای که می‌توانست وجود داشته باشد. بنابراین سه چیز را مد نظر داشته باشید: خطر جنگ هسته‌ای، گرم شدن جهانی و بدتر شدن وضع دموکراسی که مربوط به بحث ما نمی‌شود اما ربط هم دارد برای اینکه تنها امید ما برای غلبه بر بحران است، برای اینکه عموم مردم بتوانند کنترل سرنوشت خودشان را بدست بگیرند. و اگر این اتفاق نیفتد ما محکوم به پذیرش و تجربه‌ی یک فاجعه خواهیم بود. اگر ما سرنوشت خودمان را به چنین لوده‌های جامعه ستیزی واگذار کنیم کار ما تمام خواهد بود. و این چیزی است که مدام به ما نزدیک تر می‌شود. و در این وضعیت، ترامپ بدترین فردی است که می‌تواند وجود داشته باشد، آن هم بخاطر قدرتی که آمریکا دارد و نمی‌شود در برابرش مقاومت کرد. ما داریم راجع به سقوط و زوال ایالات متحده حرف می زنیم.

به دنیا نگاه کنید، وقتی که آمریکا تحریم‌هایی را تحمیل می‌کند، آن هم تحریم‌های طاقت فرسا و خرد کننده که تنها خودش می‌تواند وضع کند، هر کشوری مجبور به پیروی از آنهاست. ممکن است اروپا چندان تمایلی به این کار نداشته باشد و در واقع از این تحریم‌ها علیه ایران متنفر هم باشد اما مجبور است از آنها پیروی کند و به حرف ارباب گوش کند، در غیر این صورت از دایره‌ی سیستم مالی بین المللی به بیرون پرتاب خواهد شد. این تصمیمی از سوی اروپاست که فرمان بردار رئیس خودش در واشنگتن باشد هرچند که قانون طبیعت نیست. سایر کشورها حتی حق انتخاب هم ندارند. به ویروس کرونا برگردیم. یکی از هولناک‌ترین و ناگوار ترین وجوه آن استفاده از تحریم‌ها به شکل کاملاً عامدانه برای افزایش لطمه به کشورهای تحت تحریم است. ایران در منطقه‌ای واقع شده است که مشکلات داخلی عدیده ای در آن وجود دارد و این تحریم‌هایی که از روی قصد طراحی و وضع شده‌اند و در حال سفت‌تر شدن و گرفتن گلوی اقتصاد این کشور هستند، موجب می‌شوند تا هم اکنون آشکارانه رنج تلخ‌تری را متحمل گردد. کوبا نیز از زمانی که استقلال خودش را بدست آورده است از این تحریم‌ها آزار دیده است و حیرت انگیزاست که توانست همچنان ادامه بدهد و با دنیا تطبیق پیدا کند.

یکی از موارد کنایه آمیز و طعنه زننده بحران ویروس کرونا در حال حاضر این است که کوبا دارد به اروپا کمک می‌کند. باید بگویم این موضوع آنقدر تعجب آور است که انسان نمی‌داند چگونه باید آن را تفسیر کند. اینکه آلمان نمی‌تواند به یونان کمک کند اما کوبا دارد به کشورهای اروپایی کمک می‌کند مایه‌ی حیرت است. کمی درنگ کنید و به این موضوع فکر کنید که چه معنایی می‌تواند داشته باشد. کلمات قادر نیستند آن را توضیح بدهند. وقتی می‌بینید هزاران آدم در حال مردن در خاک‌های مدیترانه اند، آنهایی که از مناطقی گریخته‌اند که برای قرن‌ها ویران شده است و حالا برای مرگ به مدیترانه فرستاده شده اند… نمی‌دانید برای توصیفش از چه کلماتی باید استفاده کنید. فکر کردن راجع به بحران تمدن غرب در این وضع نگران کننده است. و بله این موضوع قطعاً خاطرات دوران بچگی ام را بیادم می‌آورد، وقتی در سخنرانی‌های گوش خراش نورمبرگ به حرف‌های طوفنده هیتلر خطاب به مردم گوش می‌دادم. انسان حیرت می‌کند که این گونه‌ی تمدن حتی قادر به ادامه‌ی حیات خودش باشد!

هوروات: شما به بحران دموکراسی اشاره کردید. فکر می‌کنم ما در این زمانه و هم اکنون در نقطه‌ای بی سابقه از تاریخ بشریت ایستاده‌ایم به این معنی که تقریباً در حدود دو میلیارد نفر، عددی که من امروز به آن برخوردم، به یکی از طرق مختلف در خانه‌های خودشان محبوس شده‌اند، حالا یا اینکه قرنطینه شده‌اند یا اینکه خودشان را قرنطینه کرده‌اند، نزدیک به دو میلیارد نفر الان در خانه‌اند، البته اگر آنقدر خوشبخت باشند که خانه‌ای داشته باشند. همچنین می‌توانیم ببینیم که اروپا و همینطور سایر کشورها مرزهای خودشان را بسته‌اند، نه تنها مرزهای داخلی که مرزهای خارجی شأن را هم بسته‌اند و در هر کشوری که فکرش را بکنیم یک حالت نظامی فوق‌العاده برقرار است یا همان حکومت نظامی.. کشورهایی مثل فرانسه، صربستان، اسپانیا، ایتالیا و سایر کشورها که در آنها ارتش در خیابان هاست. چیزی که من می‌خواهم از شما به عنوان یک زبان شناس بپرسم این است که زبانی که هم اکنون رایج و در جریان است … اگر به صحبت‌های نه فقط دونالد ترامپ بلکه به صحبت‌های ماکرون و سایر سیاستمدارهای اروپایی گوش کنید شما مدام می‌شنوید که آنها از جنگ حرف می‌زنند و حتی رسانه‌ها راجع به پزشکانی صحبت می‌کنند که در خط مقدم نبرد هستند و ویروس در حکم یک دشمن است. چیزی که من را البته خوشبختانه به یاد خاطرات کودکی نینداخت بلکه کتابی را بیادم آورد که در آن زمان نوشته شده بود از ویکتور کلمپرر به نام " زبان رایش سوم " در مورد اینکه در دوران رایش سوم چگونه از طریق زبان، ایدئولوژی‌ها تحمیل می‌شدند. حالا از نظر شما این گفتمان در مورد جنگ به ما چه می‌گوید و چرا آنها از ویروس به نام دشمن یاد می‌کنند؟ آیا بخاطر این است که وضع حکومت نظامی فعلی را مشروع جلوه دهند و یا اینکه چیزی عمیق‌تر و فرای چنین گفتمانی وجود دارد؟

نوآم چامسکی: از لحاظ قدرت نفوذ کلام، من فکر می‌کنم مبالغه نشده است … و تا حدودی معنا دار است. معنی آن این است که اگر ما می‌خواهیم این بحران را حل کنیم باید شبیه دوران جنگ به تجهیز و بسیج نیروها دست بزنیم. برای مثال یک کشور ثروتمند را در نظر بگیرید، مثل ایالات متحده ی آمریکا که منابع فراوانی در اختیار دارد تا بتواند بر مشکلات آنی و ناگهانی اقتصادی غلبه کند. تخصیص نیروها و بسیج کردن قوا در جنگ جهانی دوم منجر به بدهی بسیار بالاتری برای کشور نسبت به آنچه که امروز هست، شد. و آن بسیج کردن قوا بسیار موفق عمل کرد. عملاً تولیدات کشور را چهار برابر کرد، به رکود اقتصادی خاتمه داد و ظرفیت کشور را برای رشد بیشتر کرد. آن چیزی که ما امروز به آن احتیاج داریم البته احتمالاً در مقیاس بسیار کمتری است و شبیه به جنگ جهانی نیست. ما به یک ذهنیت و طرز فکر پویا و به جنبشی اجتماعی نیاز داریم تا بر این بحران کوتاه مدت که البته جدی هم هست غلبه کنیم. اگر آنفولانزای خوکی را به یاد بیاوریم می‌بینیم که به عنوان یک بیماری همه گیر در سال ۲۰۰۹ در آمریکا شروع شد و صدها هزار تن قبل از اینکه اوضاع بدتر شود به محض شیوع درمان شدند.

باید در صدد مقابله با مشکلات برآمد. کشوری مثل آمریکا کشوری بسیار ثروتمند است. دو میلیارد انسان که تعداد زیادی از آنها در هند هستند، چه اتفاقی برای آنها خواهد افتاد؟ آنها باید برای سیر کردن شکمشان کار کنند و فقط به همان اندازه درآمد دارند و بنابراین وقتی که در قرنطینه نگه داشته شوند از گرسنگی خواهند مرد. چه اتفاقی برایشان خواهد افتاد؟ در یک جهان متمدن، کشورهای ثروتمند به آنهایی که نیازمند هستند کمک می‌کنند نه اینکه آنها را تحت فشار قرار بدهند، کاری که ما داریم انجام می‌دهیم به خصوص در هند و در بسیاری از نقاط دنیا. باید در نظر داشته باشید این نوع بحران، اعم از اینکه در کشوری مثل هندوستان باشد یا نه، اگر همچنان گرایشهای فعلی به این شکل تداوم پیدا کنند تا کمتر از چند دهه‌ی دیگر قسمت جنوبی آسیا را عملاً غیرقابل زیست خواهد کرد. در راجستان هند، تابستان امسال درجه‌ی حرارت به ۵۰ درجه‌ی سلسیوس رسید و بازهم در حال افزایش است. وضعیت آب می‌تواند شرایط بدتری پیدا کند. دو نیروگاه هسته‌ای وجود دارد و آنها به خاطر کاهش و محدود شدن ذخایر آبی با یکدیگر درگیر خواهند شد.

مسئله ویروس کرونا یک مسئله‌ی بسیار جدی است و ما نمی‌توانیم آن را دست کم بگیریم اما باید به خاطر داشته باشیم که این موضوع تنها بخش کوچکی از بحران‌های بسیار جدی تری است که بروز خواهند کرد. ممکن است این خطرات نتوانند به این اندازه که امروز ویروس کرونا خطرآفرین است زندگی را مختل کنند اما باعث خواهند شد در آینده‌ای نه چندان دور گونه‌های مختلف جاندار نتوانند به حیات خود ادامه دهند. بنابراین ما مشکلات بسیاری داریم که باید آنها را حل و فصل کنیم. مشکلاتی که در حال حاضر با آنها سر و کار داریم مثل ویروس کرونا و خطرات بسیار بزرگ‌تر دیگری که در حال شکل گرفتن و پدیدار شدن هستند.

هم اکنون بحران تمدن وجود دارد. البته شاید ما باید وجه مثبت ویروس کرونا را در نظر بگیریم که باعث می‌شود تا انسان‌ها راجع به دنیایی که می‌خواهند در آن زندگی کنند، فکر کنند. آیا ما دنیایی را می‌خواهیم که به چنین سرانجامی بینجامد؟ باید راجع به منشأ بروز این بحران بیندیشیم. اینکه چرا بحرانی به نام ویروس کرونا وجود دارد؟ چنین پدیده‌ای یعنی شکست فاحش قوانین بازار. مسئله‌ای که درست به ماهیت اصلی بازارها بر می‌گردد که شرایطشان با ظهور نئولیبرال ها در پی تشدید بی خردانه مشکلات اقتصادی بدتر هم شده است. بسیار پیشتر از این احتمال وقوع شیوع بیماری‌های همه گیر را می‌دادند و آگاهی از احتمال بحران بیماری فراگیر کرونا به عنوان شکل جدیدتر و دگرگونه سارس وجود داشته است. سارس ۱۵ سال پیش شناخته شد که جلوی آن را گرفتند. با واکسن‌هایی که پشت سر هم تولید شدند و با دسترسی به آنها تمام آزمایشگاه‌ها در سراسر جهان می‌توانستند همان موقع روش‌های محافظت و ایمنی را در برابر شیوع احتمالی بیماری کرونا کشف کنند و توسعه دهند. چرا این کار را نکردند؟ علائم و سیگنال‌های سیستم بازار اشتباه عمل کردند. شرکت‌های دارویی خصوصی بی‌رحمی که ما سرنوشت خودمان را به دست آنها سپرده‌ایم نسبت به بخش عمومی و مردم بی مسئولیت هستند و در این خصوص می‌توان به قضیه‌ی دست‌اندرکاری شرکت‌های بزرگ دارویی در جهت دهی به بازار اشاره کرد که تولید کرم‌های جدید و مختلف بدن برایشان بسیار سودمندتر است تا یافتن واکسنی که از مردم در برابر نابودی کامل محافظت کند. برای دولت غیر ممکن است که بتواند در این موضوع مداخله کند. اگر به زمان جنگ و بسیج نیروها در آن زمان برگردیم به همین مورد بر می‌خوریم. خوب به یاد می‌آورم بیماری فلج اطفال در آن زمان بسیار وحشتناک بود. این بیماری با کشف واکسن سالک در یک نهاد دولتی در زمان ریاست جمهوری روزولت پایان یافت. حق انحصاری تولید به هرکسی داده نمی‌شد. این چیزی است که هم اکنون نیز می‌تواند اتفاق بیفتد. اما بلای نئولیبرالیسم جلوی آن را گرفته است.

ما در حال حاضر طبق مرام و منشی زندگی می‌کنیم که اقتصاددانان به اندازه قابل توجهی آن را تضمین می‌کنند که برگرفته از منافع بخش تجارت است. منشی که نماد دوران رونالد ریگان است. او در آن زمان سندی را با صورتی خندان ارائه داد. سندی که از طرف رؤسای تاجرش به او داده شده بود و اعلام می‌کرد که مشکل خود دولت است و باید از شر آن نجات یافت. این یعنی آماده شویم تا شرکت‌های خصوصی بی‌رحمی که تعهدی به مردم ندارند برای ما تصمیم بگیرند. در آن سوی اقیانوس اطلس خانم تاچر به ما می‌آموخت که اجتماعی وجود ندارد و آنچه هست مجموعه انفرادی انسان‌هایی است که درون سیستم بازار بقا دارند و هیچ جایگزینی برای آن وجود ندارد. جهان در طی این سال‌ها بسیار از این شرایط آسیب و رنج دیده است و در چنین شرایطی که کارهایی از قبیل مداخله‌ی مستقیم دولت باید به‌همان شکلی که در مورد واکسن سالک اتفاق افتاد انجام شود، به دلیل ملاحظات ایدئولوژیک نئولیبرال از آن سر باز می‌زنند. نکته‌ی مهم اینجاست که می‌شد جلوی شیوع همه گیر ویروس کرونا را گرفت. در اکتبر ۲۰۱۹ درست قبل از شیوع این ویروس اطلاعات وجود داشت. امکانات شبیه سازی در مقیاس‌های بزرگ برای پی بردن به احتمال شیوع همه گیر ویروسی از این نوع در ایالات متحده وجود داشت. هیچ کاری انجام نشد. این بحران حتی بعد از آن با خیانت سیستم‌های سیاسی بدتر شد. به اطلاعاتی که در اختیار داشتند هیچ توجهی نکردند. در ۳۱ دسامبر کشور چین به سازمان بهداشت جهانی هشدارهایی راجع به گونه‌ای ذات‌الریه با علائم یک بیماری نامشخص داد. یک هفته بعد تعدادی از دانشمندان چینی آن را تحت عنوان ویروس کرونا شناسایی کردند.

متعاقب آن به تمامی دنیا اطلاع دادند و بعد از آن ویروس شناسان و دیگر کسانی که خواندن گزارش‌های سازمان بهداشت جهانی برایشان خوشایند نبود می‌دانستند که از وجود این ویروس و روش مقابله با آن آگاهی داشتند. اما آیا آنها کاری انجام دادند؟ البته بله عده‌ای دست به عمل زدند. کشورهایی که در حوزه‌ی منشأ شیوع ویروس بودند مثل چین، کره جنوبی، تایوان و سنگاپور در این مورد اقدام کردند. و به نظر می‌رسد آنها تا حد زیادی موفق شده‌اند حداقل گسترش موج اول شیوع بیماری را کنترل کنند. در اروپا تا حدودی این اتفاق افتاد و آلمان که بیمارستان‌هایش با سیستم نئولیبرال ها اداره می‌شود و ظرفیت‌های تشخیص بیماری گسترده‌ای دارد با اینکه خیلی سریع عمل نکرد، اما توانست حداقل درست به موقع و تا حد زیادی با نرخ معقولی جلوی شیوع ویروس را بگیرد هرچند که بسیار خودخواهانه و بدون کمکی به سایر کشورها این کار را انجام داد. سایر کشورها در این مسئله غفلت ورزیدند که بدتر از آنها انگلستان و بدترین آنها کشور ایالات متحده آمریکا بود. این غفلت به دست نحله‌ای رهبری می‌شود که روز اول معتقد به هیچ گونه بحرانی نیست، روز بعد اعلام می‌کند مسئله شبیه یک آنفولانزای معمولی است و روز بعد از آن به عنوان بحرانی وحشتناک نام می‌برد که از بدو امر نسبت به آن آگاهی داشته است و روز دیگر تمام مسئله را به بنگاه‌ها و تجارت می‌سپارد برای اینکه باید در انتخابات پیروز شود. تصور اینکه دنیا در دست چنین کسانی است تکان دهنده است! اما نکته اینجاست که خاستگاه این مسئله از همین جا بوده است یعنی شکست عظیم سیستم عملکرد بازار به دلیل مشکلاتی که در نظام اجتماعی اقتصادی وجود دارد و وضع آن به مراتب تحت آفت نئولیبرالیسم بدتر هم شده است و این وضعیت بخاطر سقوط ساختارهای نهادینه ادامه خواهد یافت، ساختارهایی که در صورت پویایی می‌توانستند به بحران موجود رسیدگی کنند.

اینها موضوعاتی هستند که ما باید به طور جدی تر و عمیق‌تر راجع به آنها بیندیشیم و همانطور که گفتم باید ببینیم خواهان زندگی در چه دنیایی هستیم؟ برای غلبه بر این بحران گزینه‌هایی وجود دارد. گزینه‌هایی از آن سوی طیف یعنی روی کار آمدن حکومتی دیکتاتوری و مستبد گرفته و در طول آن حکومت‌هایی با تغییرات ساختاری و رادیکال تا حکومت‌های انسانی‌تر و اجتماعی‌تر که به جای منافع شخصی خود مسائل و نیازها و منفعت‌های شخصی انسان را در نظر می‌گیرند. باید در نظر داشته باشیم که حکومت‌های دیکتاتور و مستبد فاسد کاملاً با نئولیبرالیسم همساز و همگام هستند. در واقع ایده پردازان این ایدئولوژی مثل کسانی چون هایک و بقیه کاملاً با خشونت‌های کلان اجتماعی تا آنجا که نمود اقتصادی بی عیب و نقص را ارائه دهند موافق بودند. نئولیبرالیسم ریشه در دهه‌ی بیست وین دارد. در فاشیسم اولیه ی حکومت اتریش اتحادیه‌های کارگری خرد شدند و و دموکراسی اجتماعی اتریشی از بین رفت و حکومت فاشیستی نخستینی به‌وجود آمد که آن را تشویق می‌کرد. زمانی که پینوشه دیکتاتوری بیرحم و حکومت کشتار خود را در شیلی به روی کار آورد از آن طرفداری می‌کردند و عاشق آن بودند چرا که اعتقاد داشتند از درون آن اقتصادی بی عیب و نقص به وجود خواهد آمد. بنابراین دور از منطق نیست اگر فکر کنیم یک نظام نئولیبرال بی خرد روی کار آید که بر اساس نظریات شخصی طرفداران آزادی‌های فردی و اراده است. حکومتی قدرتمند و خشن که آن را اعمال می‌کند و این کابوسی است که احتمال دارد به وقوع بپیوندد. اما لزوماً این‌طور نیست و احتمال این هم وجود دارد که مردم دست به سازماندهی بزنند و وارد شوند همانطور که بسیاری نیز در حال حاضر مشارکت کرده‌اند تا دنیای بهتری را رقم بزنند. دنیایی که با توده‌ی عظیم مشکلات سر راه به مقابله خواهد پرداخت. مشکلاتی نظیر جنگ هسته‌ای که از هر زمان به ما نزدیک تر است و وقتی که به مرحله‌ی وقوع فاجعه‌های زیست محیطی برسیم، هیچ ترمیم و بهبودی برای آن وجود ندارد. مرحله‌ای که چندان دور نیست اگر ما به طور مصمم به راه حلی برای آن فکر نکنیم.

بنابراین در مقطع بسیار حساسی از تاریخ بشر قرار داریم نه به‌خاطر وجود ویروس کرونا بلکه به‌خاطر شرایطی که باید ما را وادار کند تا نسبت به کاستی‌های بزرگی که وجود دارد آگاه شویم، یعنی کاستی‌های مربوط به ویژگی‌های ناکارآمد سیستم اجتماعی و اقتصادی. اگر می‌خواهیم آینده‌ای با امکان حیات داشته باشیم باید به وضع آن رسیدگی کنیم. بنابراین، این شرایط می‌تواند برای ما یک علامت هشدار و زنگ خطری باشد و همینطور درسی که همین امروز نسبت به حل مشکلات اقدام کنیم قبل از آنکه طغیان کنند. درسی باشد برای اینکه نسبت به ریشه‌ی این مشکلات بیندیشیم و قبل از اینکه بهای گزافی برای آن بپردازیم بی درنگ فکر کنیم چگونه این عوامل ریشه‌ای می‌توانند به بحران‌هایی بدتر از این منجر گردند.

هوروات: از آنجا که زمان چندان زیادی نداریم، آخرین سوال خودم را از شما می پرسم. به نظر من خیلی از مردم و از جمله خود ما مشتاقیم تا در فعالیت‌های اجتماعی شرکت کنیم و دهه‌هاست که فعال هستیم و به تجهیز امکانات و نیروها از طریق برقراری ارتباطات اجتماعی می‌پردازیم. اما متأسفانه الان با مسئله‌ای روبرو هستیم که حفظ فاصله‌ی فیزیکی و اجتماعی نامیده می‌شود. به نظر شما آینده‌ی پایداری و ارتباطات مستحکم اجتماعی در چنین زمانه‌ای چگونه خواهد بود؟ و اگر این مسئله ماه‌های بیشتری ادامه پیدا کند حتی اگر بحث یک یا دو سال در بین نباشد، پیشنهاد شما برای ما که اکثراً در قرنطینه‌ی خانگی به سر می بریم، فعالان و ترقی خواهان، نخبگان روشن فکر، دانشجویان و کارگران چیست؟ آنها چگونه می‌توانند در این شرایط همچنان متشکل باقی بمانند؟ و آیا امکان این وجود دارد که به ما بگویید شما امیدی می‌بینید که به جای پیش رفتن به سوی یک حکومت مستبد جهانی، این وضعیت تاریخی موجود منجر به یک تحول و دگرگونی بنیادین در سطح دنیا گردد؟ تحولی که با مسائل زیست محیطی سازگارتر است، تحولی که منجر به عدالت و مساوات و همبستگی بیشتری خواهد شد.

نوآم چامسکی: اول از همه باید توجه داشته باشیم که در چند سال گذشته نیز گونه‌ای از انزوای اجتماعی وجود داشته است که بسیار تخریب کننده است. شما به رستوران مک دونالد می روید و به نوجوانان نگاه می‌کنید که دور میز نشسته‌اند و همبرگر می‌خورند. دو شکل از رد و بدل شدن مکالمه را در بین آنها می‌بینید. یکی نوعی از مکالمه‌ای سطحی بین آنها و دیگری مکالماتی از راه دور که هر یک از آنها با فرد دیگری در تلفن همراه خود دارد. این موضوع به شدت انسان‌ها را منفرد و از هم دور کرده است. آن ایده‌ی تاچر که اجتماعی وجود ندارد فزونی گرفته است و کاربرد اشتباه و عدم استفاده‌ی درست از رسانه‌های اجتماعی مردم را بسیار منزوی کرده است و بخصوص جوانان را. در ایالات متحده دانشگاه‌هایی وجود دارد که در پیاده روی آنها پلاکاردهایی نصب شده است تا یاد آوری کنند که " مراقب باش" چرا که هر بچه‌ای که در حال راه رفتن است به شدت در خودش فرو رفته و حواسش به اطرافش و چیزی و کسی جز خودش نیست. این یک گونه از انزوای خود خواسته‌ی اجتماعی است که بسیار آسیب زا بوده است. در حال حاضر ما در شرایط انزوا و قرنطینه‌ی واقعی اجتماعی به سر می بریم که باید با بازآفرینی روابط اجتماعی از هر راهی که می‌توانیم بر آن غلبه کنیم. از هر روشی که می‌توانیم باید به کمک انسان‌های نیازمند بپردازیم. با آنها راه ارتباط برقرار کنیم، سازمان‌هایی را برپا کنیم که عملگراتر باشند و برای آینده برنامه ریزی کنند و کاری کنند تا در عصر اینترنت مردم به یکدیگر نزدیکتر شوند و رایزنی و مشورت کنند و برای مشکلاتی که پیش روی آنها قرار دارد به راه حل بیندیشند و روی آنها کار کنند. این کار را می‌توان انجام داد. این ارتباط رو در رو برای انسان‌ها ضروری نیست. برای مدتی از آن محروم خواهیم بود و باید آن را تحمل کرد و راه‌های دیگری را پیدا کرد و ادامه داد و فعالیت‌ها را تقویت کرد و گسترش داد. راه آسانی نیست اما انسان‌ها همواره با مشکلات رو در رو شده‌اند.(صدای سگی شنیده می‌شود.)

هوروات: حالا که هر دو در قرنطینه‌ی خانگی هستیم اجازه بدهید سوالی بپرسم.

نوآم چامسکی: اینکه آیا سگ من هم می‌خواهد صحبت کند؟

هوروات: آیا صدایی که می‌شنیدیم قبل از صدای سگتان، صدای یک طوطی بود؟ آیا پرنده‌ای دارید یا چیزی مثل یک طوطی؟ فکر کنم صدای یک پرنده بود.

نوآم چامسکی: بله یک طوطی که می‌تواند به پرتغالی بگوید: حاکمیت و پادشاهی با مردم است.

هوروات: چه جالب! خیلی ممنون نوآم.

نوآم چامسکی: به امید اینکه صحبت‌های خردمندانه‌تری از سمت واشینگتن بشنویم!

هوروات: خیلی ممنون نوآم. فکر می‌کنم پایان بسیار زیبایی داشتیم. امیدوارم که دوباره با شما زود صحبت کنم. ما همه در خانه خواهیم ماند و منتظر شما و طوطی شما خواهیم ماند تا به ما بگوید چه زمان از خانه‌هایمان خارج شویم و انقلابی برپا کنیم!

*دانشجوی کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی دانشگاه شهید بهشتی

** ساعت روز پایان جهان، نمادی است که احتمال وقوع یک فاجعه‌ی ساخته دست بشر را برآورد می‌کند.

منبع: مهر

نظر شما