شناسهٔ خبر: 63122 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

قیام در روزگار پر ادبار/ نگاهی به اوضاع و احوال ایران همزمان با خیزش محمد تقی پسیان

  

فرهنگ امروز/ محسن آزموده

سال‌های پایانی سده سیزدهم خورشیدی، حال ایران خوب نبود، کشور دچار فلاکت و بدبختی بود و زوال و انحطاط از همه سو آشکار بود. تنها چند سال از جنبشی عظیم و انقلابی تاریخی می‌گذشت، نهضت مشروطه که به راستی تاریخ هزاران ساله این سرزمین را به پیش و پس از خود دو شق می‌کرد، فرصتی هیجان‌انگیز فراهم آورده بود که ایرانیان با شور و شعفی وصف‌ناپذیر، پوستین رعیتی از تن به در و ردای «مردمی» و «شهروندی» به تن کنند. اما دریغ که ز منجنیق فلک سنگ فتنه می‌بارید، استبدادطلب‌ها و واپس‌گرایان با تمام توان چوب لای چرخ ماشین عظیمی که به راه افتاده بود، می‌گذاشتند، بیگانگان دسیسه‌چینی و کارشکنی می‌کردند، مشروطه‌خواهان که میراث‌داران هزاران سال استبداد و سرکوب بودند، نخبگان با چنته‌هایی خالی از اندیشه و اخلاق، آگاهانه و ارادی یا از سر جهالت و غیرعمد خطا کاری می‌کردند، با یکدیگر سر جنگ داشتند و نیروی یکدیگر را خنثی می‌کردند، عموم جامعه بی‌سواد و فقیر بودند و کشور از نظر اقتصادی در رکود به سر می‌برد.  مصادف با سال‌های پایانی دهه 1290 کشور دو کودتا (براندازی مجلس اول و برچیدن مجلس دوم) و جنگ جهانی را از سر گذرانده بود، حاکمیت ضعیف و ناتوان بود و دولت‌ها بی‌رمق و ضعیف، قحطی و بیماری جان بسیاری از مردم را گرفته بود و فقر و فاقه بیداد می‌کرد، «فراگیر شدن وبا و تیفوس و از همه مهلک‌تر بیماری جهانی آنفلوآنزا همزمان شد بین سال‌های 1296 تا 1300 در مجموع بیش از دو میلیون نفر از جمعیت ایران از جمله یک چهارم جمعیت روستایی کشور بر اثر جنگ، بیماری و گرسنگی جان خود را از دست دادند» در چنین شرایطی «ایلاتی‌ها و قبایل سرقت‌های مسلحانه در پیش گرفتند، شایع بود دهقانان گرسنه در مواردی به آدم‌خواری روی آورده‌اند»، بیگانگان اعم از روس، انگلیس، آلمان و عثمانی کشور را اشغال کرده بودند:«به ‌رغم اعلام بی‌طرفی در جنگ، ایران به کارزار قدرت‌های بزرگ تبدیل شده بود».  بسیاری از نخبگان از ناملایمات روزگار سر به غربت گذاشته بودند و مجاهدان مشروطه و بسیاری از حامیان پرشور مشروطه، سرخورده از شرایط ناگوار پیش آمده و نامهربانی‌ها و خیانت‌ها و تندی‌ها، گوشه عزلت گزیده بودند و مصادر امور عمدتا به دست میان‌مایگان و نان به نرخ روز خورها افتاده بود. 
در چنین و اوضاع و احوالی طبیعی است که غبار ناامیدی و یأس فضای فکری و فرهنگی و سیاسی جامعه را پر کند و شورش‌ها و قیام‌ها و جنبش‌ها و کوشش‌های متفاوتی از گوشه و کنار ایران سر برآورد که بسیاری از آنها حاصل احساس مسوولیت و وظیفه دغدغه‌مندان و دلسوزان وطن بود. بسیاری خواه از سر وطن‌پرستی یا به انگیزه و هدف جداسری از گوشه گوشه ایران قد برافراشتند و هر یک کوشیدند به قدر طاقت و وسع و بضاعت‌شان در مقابل ظلم و ستم و بیداد و آشوب و هیاهوی فراگیر ایستادگی کنند.  قیام شیخ‌محمد خیابانی در تبریز، نهضت جنگل در گیلان، قیام محمدتقی‌خان پسیان در خراسان، اقدامات شیخ خزعل در جنوب و اسماعیل آقا سمیتقو در غرب و شمال غرب کشور تنها برخی از مهم‌ترین آنها هستند. البته روشن است که هر یک از این قیام‌ها یا جنبش‌ها یا شورش‌ها یا نهضت‌ها را باید در بستر خود و جداگانه مورد بحث و بررسی قرار داد و درباره انگیزه‌های جزیی و نوع کنشگری و اقدامات‌شان از سویی و دست‌اندرکاران آنها و پیشینه و خاستگاه‌شان باید جداگانه و به تفصیل بحث کرد کما اینکه هر یک از این حرکت‌ها از منظرهای گوناگون مورد  بحث قرار گرفته‌اند و هر یک موافقان و مخالفانی دارند. 
اما تا جایی که به قیام کلنل محمدتقی خان پسیان مربوط می‌شود، غرض آن است زمینه و بستری که حرکت او در آن صورت گرفت، روشن شود تا مخاطب روشن‌بین دریابد که حرکت اعتراضی او بر چه بستری از ناملایمات و آشوب‌ها صورت گرفته و به سادگی و از سر ناآشنایی به او انگ جداسری یا قدرت‌طلبی نزند. کلنل پسیان، افسر ارشد فرهیخته و شجاع با آن پیشینه و خاستگاه و سوابق وطن‌دوستی و رشادت‌ها که در راه وطن نشان داده بود نمی‌توانست علیه سرزمین مادری پا پیش بگذارد و در مواجهه با ترک‌تازی بیگانگان و دون‌مایگان و فرصت‌طلبان از سر احساس وظیفه جان بر کف گذاشت و با شجاعت عرصه را خالی نکرد و تا پای جان ایستاد. 
البته امروز از پس قریب به یک صد سال می‌توان به سادگی و بدون در نظر گرفتن شرایط آن روز ایران، او را «یاغی و خودسر» خواند و یا حتی با ارفاق از اشتباهات تاکتیکی او سخن به میان آورد. مساله اما آنجاست که هر یک از ما از خود بپرسد که در شرایطی مشابه-که احیانا خیلی هم دور نباشد- در مواجهه با این همه ادبار و بدبختی چه می‌کنیم و چه کرده‌ایم و چه خواهیم کرد؟ محمدتقی‌خان پسیان در 30 سالگی، روزگار پرادبارش را تاب نیاورد و دست‌کم به خیال خودش در راه وطن جان باخت، ما امروز با انبانی از تجربیات او و چون او برای فلاح و رستگاری جامعه چه گامی برداشته‌ایم و یا خواهیم برداشت؟

روزنامه اعتماد

نظر شما