شناسهٔ خبر: 63124 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

کلنل و قزاق/ اگر پسیان به جای رضاخان بود؟

  

فرهنگ امروز/ سعید کاوه

یکی از مهم‌ترین سوال‌ها در مورد اتفاقات سال‌های ۱۲۹۹ تا ۱۳۱۰ خورشیدی که ذهن خیلی از تاریخ‌خوان‌های معاصر را به خود مشغول کرده این است که اگر به جای رضاخان میرپنج، کلنل محمدتقی خان پسیان توانسته بود بازوی نظامی تحولات ایران در آن سال‌ها باشد، سرنوشت ایران به چه شکلی رقم می‌خورد و امروز با چه نوع حکومتی در ایران روبه‌رو بودیم؟ برای درک بهتر این پرسش و پاسخ به آن ‌باید مقایسه‌ای بین خاستگاه اجتماعی و شخصیت این دو نفر داشته باشیم. در وهله اول اگر بخواهیم شناخت کلی از دو نیروی نظامی قزاق و ژاندارم در ایران آن سال‌ها داشته باشیم، کافی است نگاهی به معروف‌ترین نمایندگان این دو قطب نظامی یعنی رضاخان قزاق و کلنل پسیان ژاندارم داشته باشیم. ‬ هر دوی این افراد ملی‌گرا، غیرمذهبی و... بودند. با این تفاوت که رضاخان بعضا برای نیل به اهداف خود به یک‌سری از نمایش‌های پوپولیستی و عوام‌فریبانه مانند عزاداری و مالیدن گل به سر و صورت در ایام محرم روی می‌آورد. نمونه‌هایی که هرگز در شخصیت و وجنات کلنل دیده نمی‌شد. هم رضاخان و هم کلنل پسیان از سردمداران سنتی قاجار و نفوذ رجال و دوله‌ها در امورات مملکتی متنفر و بیزار بودند. رضاخان سواد و تحصیلات حداقلی داشت و فرهنگ عمومی او پایین و ابتدایی بود. هیچ تجربه سفر خارجی هم نداشت. در مقابل پسیان، تحصیلکرده، آشنا به فرهنگ اروپایی و خاورمیانه و مسلط به زبان‌های عربی، فرانسه، انگلیسی و آلمانی بود. به معنای واقعی کلمه با معیارهای همین امروز، یک روشنفکر تمام عیار. وطن‌پرستی و ایران‌دوستی پسیان از همان جوانی و با مبارزاتی که برای انجام اصلاحات و استقلال ایران کرد، از ‌جمله مبارزاتی که در زمان ریاست ژاندارمری همدان با نیروهای بیگانه داشت، برای هیچ کس جای کوچک‌ترین شکی باقی نمی‌گذاشت که کلنل، ژاندارمی ملی‌گرا و وطن‌دوست است. در مقابل رضاخان تا قبل از ۱۳۰۰ خورشیدی، کوچک‌ترین فعالیتی در جهت وطن‌دوستی و یا وفاداری به ناسیونالیسم نوپای ایرانی نداشت. او جزو نیروهای قزاقی بود که از طرف حکومت در زمان محمدعلی شاه و پس از بمباران مجلس برای سرکوب قیام تبریز به سرکردگی ستارخان به آنجا اعزام شده بود. اصولا نیروهای قزاق باوری به مشروطه و اصول آن نداشتند و بدون شک پسیان به عنوان نماینده ملی مشروطه‌خواهی بسیار شایسته‌تر از رضاخان برای نمایندگی ملی‌گرایی بعد از ۱۳۰۰ بود. رضاخان قزاق بر خلاف پسیان به اصول اخلاقی پایبندی چندانی نداشت و همه او را دسیسه‌گری می‌دانستند که به هیچ اصولی پایبند نیست. زمانی با استاروسلسکی روس توطئه می‌کردند تا کلرژه طرفدار ایران را از سر راه بردارند و روز دیگر با ژنرال دیکسون برای خلاصی از شر استاروسلسکی نقشه می‌کشیدند. رضاخان استعداد عجیبی در اتحاد موقت با کسانی داشت که حتی مخالف سیاست‌های او بودند و همین راه صعود او را هموار می‌کرد. برخلاف کلنل که باور و ایدئولوژی مشخص و انسجام فکری داشت، رضاخان در سال‌های ۱۲۹۹ و ۱۳۰۰ تنها یک ماجراجوی نظامی بود. بی‌علاقگی او به اصول ملی و مردمی در سال ۱۳۰۳ با رد جمهوریت و قبول سلطنت کاملا اثبات شد.‬ رضاخان پس از کودتای اسفند ۱۲۹۹ حتی با دستاویز شدن به ملی‌گرایی به عنوان ابزاری موثر در سرکوب مخالفین داخلی و خارجی نتوانست برنامه‌ای منسجم برای ایران آشفته آن دوران ارایه دهد. در مقابل پسیان برنامه‌ای منسجم و واقع‌گرایانه برای حل مشکلات مملکت داشت و طرفداران پروپا قرصی برای خود در قالب یک حزب سیاسی جمع کرده بود. رضاخان از تهران و پسیان از مشهد شروع به اجرای برنامه‌های خود برای ایجاد دولتی مقتدر و مورد نظر خود کردند. رضاخان در این راستا کوچک‌ترین تردیدی برای به ‌کار گرفتن نیروهای ضد دولتی مانند روسای قبایل به خود راه نداد. بالعکس پسیان از فساد و فامیل‌بازی در فعالیت‌های اجتماعی ایران بیزار بود. او که فردی تحصیلکرده و نظامی آموزش دیده و کارکشته‌ای بود از روش‌های ترفیع نظامی بی‌نظم و قاعده خشنود نبود. رضاخان زیرکی حیرت‌آوری در تطمیع مالی افراد و جلب حمایت‌های سیاسی و مالی داشت و خود او در سال‌های بعد، ثروت شخصی و کلانی قابل قیاس با ثروت دولت در حال محو قاجار برای خود اندوخت. ‬
با این توصیفات می‌توان بیشتر به پاسخ این سوال فکر کرد که اگر در دهه‌های ۱۳۰۰ و ۱۳۱۰، رهبری نظامی مملکت به دست کلنل پسیان یا افسر ژاندارم دیگری سپرده شده بود، تاریخ ایران در سال‌های بعد تا چه حد می‌توانست متفاوت باشد.‬ آیا عدم توفیق پسیان در به دست گرفتن کنترل حکومت در خراسان با تمامی حواشی مطرح در مورد اقدام او در جهت خودمختاری این خطه به معنای از دست رفتن یک فرصت تاریخی برای بسط قدرت او به مناطق دیگر ایران و ایجاد کشوری مستقل و منسجم در قیاس با ترکیه آن روز است؟ ‬ شناخت عمیق‌تر نسبت به افکار و عقاید کلنل محمدتقی خان پسیان، محمد خیابانی، میرزا کوچک‌خان جنگلی و قیاس قیام‌های آزادیخواهانه آنها با برچسب‌های جدایی‌طلبی و تجزیه ایران در آن سال‌های پر از آشوب و قیاس آن با آنچه در فکر و عمل رضاخان گذشت، شایسته تحقیق و بررسی‌های مفصل‌تری برای زدودن غبار تحریف از عملکرد این افراد و جریانات آن روزگاران این سرزمین است.‬

روزنامه اعتماد

نظر شما