شناسهٔ خبر: 6444 - سرویس کتاب و نشر
نسخه قابل چاپ

در باب نظریه‎ی محاکات

در باب نظریه محاکات

در باب نظریه‎ی محاکات

نویسنده: حسن بلخاری قهی

ناشر: هرمس

چاپ: اول ۱۳۹۲

تعداد صفحات: ۱۷۷

قیمت: ۸۵۰۰

«نظریه ی میمزیس» (Mimesis) یکی از چهار نظریه ی بنیادین و ذات گرا در خصوص تبیین ماهیت هنر شناخته می شود. میمزیس که در زبان انگلیسی به Imitation و در زبان های عربی و فارسی به «محاکات»، تقلید و تشبیه ترجمه شده است، اصطلاحی یونانی است اما اینکه پیشینه ی تاریخی آن چیست و چگونه و از چه زمانی وارد زبان یونانی شده، پرسشی است که متفکران و اندیشمندان حوزه ی هنر هنوز برای آن پاسخ روشنی نداده اند. قول مشهور آن است که میمزیس به تقلیدی که یونانیان در مراسم آئینی خود از صفات، ویژگی ها و کارکردهای خدایان می کردند و نیز به تشبه آنان به خدایان گفته می شد. از منظر فلسفی نیز این مفهوم به اندیشه فیلسوفانی چون افلاطون و ارسطو باز می گردد. این مفهوم در تاریخ فلسفه و هنر غرب، سرنوشتی متحول یافت. دستگاه کلامی مسیحیت با نظریه پردازانی چون سنت آگوستین، سنت توماس آکوئیناس، آلبرت کبیر، بوناونتورا، دیونیسوس مجعول و امثالهم مفهوم میمزیس را پذیرفت اما آن را تقلید از صور ملکوتی و سپس باطن طبیعت تعبیر و تأویل کرد. آدورنو و هورکهایمر نیز در کتاب «دیالکتیک روشنگری» پس از تبیین مانا و مفهوم ناشناختگی و مافوق طبیعی بودن آن، با نقل قول از هوبرت و مائوس، میمزیس را حضور شیء واحد می دانند که در زمانی واحد هم خود و هم چیزی غیر از خود است.

با آغاز نهضت ترجمه ی آثار یونانی به خصوص «بوطیقا»ی ارسطو (poiteika) توسط مسلمانان، این نظریه وارد جهان اسلام هم شد. ابن رشد در تلخیص کتاب الشعر، میمزیس را محاکات ترجمه کرده و در خصوص شعر یا گفتارهای شعری، تخیّل و محاکات را با هم آورده است. خواجه نصیر نیز معتقد است «محاکات ایراد مثل چیزی بود به شرط آنکه هو هو نباشد مانند حیوان مصور طبیعی را و خیال به حقیقت محاکات نفس است اعیان محسوسات را». فارابی نیز در «آراء اهل المدینه الفاضله»، متخیله را به محاکات تعبیر کرده است زیرا قادر به محاکات اشیای محسوس است. مترجمانی چون ابی بشر متی بن یونس و اسحاق بن حنین، و فیلسوفانی چون کندی، ابن سینا، اخوان الصفا و به ویژه جلال الدین دوانی نیز در باب محاکات آرای ویژه ای دارند.

کتاب «در باب نظریه ی محاکات» از چهار فصل کلی تشکیل شده است: در فصل اول، نویسنده به سیر تاریخی و تحول مفهوم نظریه میمزیس در تاریخ اندیشه و فلسفه ی غرب می پردازد. در فصل دوم به حضور و سابقه ی این اصطلاح در آثار مترجمان و فیلسوفان مسلمان می پردازد. نویسنده در فصل سوم با رویکردی تطبیقی، نظریه ی سادرشیا در حکمت هندو و نظریه ی میمزیس در رأی و نظر نوافلاطونیان را به بحث گذاشته شده و در فصل آخر نیز رویکرد حکمت و عرفان اسلامی به محاکات و همچنین بازتاب آن در آثار هنری به ویژه معماری را مورد نظر قرار داده است. 

نظر شما